Dictiornary-Farsi | پاروی کنار قایق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
scull	پاروی کنار قایق
sculled	پاروی کنار قایق
sculls	پاروی کنار قایق


Other Matches

chain plate	صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
canopies	روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy	روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
fid	پاروی چوبی
paddling	پاروی کوتاه
paddles	پاروی کوتاه
paddled	پاروی کوتاه
paddle	پاروی کوتاه
double p	پاروی دوسر
sweeps	پاروی بلند
marlinspike	پاروی فلزی
sculls	پاروی عقب کشتی
sculled	پاروی عقب کشتی
scull	پاروی عقب کشتی
To trample upon justice. To be unfair.	پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
lubber's line	علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
paddle	پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddled	پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddles	پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddling	پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
backwind	حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
swan scale	تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
bindings	وسیله حفظ پاروی اسکی روی اب قسمت نواردار نیزه
binding	وسیله حفظ پاروی اسکی روی اب قسمت نواردار نیزه
tacks	سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked	سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking	سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack	سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
boat space	فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
showboat	قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
bordered	کنار
border	کنار
marginate	کنار
brim	کنار
margin	کنار
brimmed	کنار
on shore	بر کنار
lote	کنار
recess	کنار
margins	کنار
bordering	کنار
banks	کنار
off	از کنار
brimming	کنار
marge	کنار
limit	کنار
apart	کنار
lotus	کنار
brims	کنار
away	کنار
lotos	کنار
bank	کنار
lotuses	کنار
ex	کنار
ex-	کنار
besides	کنار
bourne	کنار
border line	خط کنار
waterfront	اب کنار
waterfronts	اب کنار
rims	کنار
rim	کنار
brink	کنار
along side	تا کنار
along side	در کنار
edges	: کنار
recesses	کنار
abutment	کنار
rand	کنار
lip	کنار
side aisle	کنار
verges	کنار
list	کنار
verge	کنار
edge	: کنار
limbo	کنار دوزخ
lote	درخت کنار
riverside	کنار رور
lotos	درخت کنار
by	نزدیک کنار
lotus-eater	کنار خوار
lay away	کنار گذاشتن
side foot	ضربه با کنار پا
step aside	کنار رفتن
overrules	کنار گذاشتن
shipboard	کنار کشتی
overruled	کنار گذاشتن
overrule	کنار گذاشتن
shipside	کنار کشتی
lotus-eaters	کنار خوار
to lay aside	کنار گذاشتن
to put by	کنار گذاشتن
graveside	در کنار آرامگاه
seacoast	دریا کنار
pt down	کنار گذاردن
pull away	کنار گرفتن
to set by	کنار گذاشتن
touchline	خط کنار زمین
put away	کنار گذاردن
riparian	رود کنار
put in	کنار امدن با
seaside	دریا کنار
seastrand	دریا کنار
withdrawals	کنار کشیدن
shores	کنار دریا
shore	کنار دریا
waterside	کنار دریا
to leave off	کنار گذاشتن
put aside	کنار گذاشتن
side step	کنار رفتن
to put a way	کنار گذاشتن
lotus eater	کنار خوار
lotos eater	کنار خوار
gravesides	در کنار آرامگاه
withdrawal	کنار کشیدن
wayside	کنار جاده
bow out	کنار کشیدن
by the side of the road	در کنار جاده
coping	کنار امدن
sidelining	خط کنار زمین
sidelines	خط کنار زمین
sidelined	خط کنار زمین
sideline	خط کنار زمین
bedside	کنار بستر
recedes	کنار کشیدن
reserve	کنار گذاشتن
reserves	کنار گذاشتن
bypassing	کنار گذار
coast	کنار دریا
deposit	کنار گذاشتن
deposits	کنار گذاشتن
roadside	کنار جاده
shelf	کنار گذاشتن
foreshores	کنار دریا
foreshore	کنار دریا
roadsides	کنار جاده
bypasses	کنار گذار
bypassed	کنار گذار
bypass	کنار گذار
strands	کنار رود
strands	کنار دریا
strand	کنار رود
coasts	کنار دریا
reserving	کنار گذاشتن
strand	کنار دریا
by the window	کنار پنجره
earmark	کنار گذاشتن
lotus	درخت کنار
receding	کنار کشیدن
next	جنب کنار
earmarks	کنار گذاشتن
lotuses	درخت کنار
receded	کنار کشیدن
recede	کنار کشیدن
sheer	کنار رفتن
Stand asid . step aside .	کنار بایست
off	از روی از کنار
floret of ray	گلچه کنار
sides	سمت کنار
Joking apart. <idiom>	شوخی به کنار.
side	سمت کنار
Joking aside. <idiom>	شوخی به کنار.
long shore	وابسته بدریا کنار
barrier inspection	بازدید کنار جاده
jooshim	داور کنار تکواندو
inshore	نزدیک دریا کنار
marshaling	داوران کنار مسیر
franco alongside ship	تحویل کنار کشتی
ex warehouse	تحویل در کنار انبار
marshal	داوران کنار مسیر
down the line	ضربه از کنار زمین
marshalled	داوران کنار مسیر
marshals	داوران کنار مسیر
ratch	کنار یا لبه کشتی
road side	کنار جاده یا خیابان
safety fence	جانپناه کنار راه
sea dike	دیوار کنار اب دریا
cross block	سد کردن خط دفاعی از کنار
colocate	کنار هم قرار گرفتن
marshaled	داوران کنار مسیر
ex ship	تحویل در کنار کشتی
roadhouses	میخانهی کنار راه
towpath	جادهی کنار آب راه
towpaths	جادهی کنار آب راه
road ditch	راه آب [کنار جاده]
There is no need dor ceremony between us.	تعارف رابگذار کنار
a seat by the window	یک صندلی کنار پنجره
to stand at [by] the window	کنار پنجره ایستادن
holiday at the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
holiday by the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
holiday at the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
roadhouse	میخانهی کنار راه
holiday by the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
Try to be serious for a change .	شوخی رابگذار کنار
the ins and outs	گوشه و کنار جرئیات
waterside workmen	کارگران کنار دریا
to put something on the shelf <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
to put something into cold storage <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
to set aside [temporarily]	[موقتا] کنار گذاشتن