English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English Persian
skirt پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
skirted پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
skirts پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
Other Matches
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
intrant داخل نفوذ کننده
pinstripe راه راههای باریک روی پارچه
johnboat قایق دراز و باریک
wherry قایق باریک یک نفره
paddler قایقران قایق باریک
ship water نفوذ کردن اب بداخل قایق
canoe نوعی قایق باریک سبک
canoes نوعی قایق باریک سبک
canoe قایق باریک وبدون بادبان وسکان
sternman پاروزن قسمت عقب قایق باریک
canoes قایق باریک وبدون بادبان وسکان
longboat بزرگترین قایق داخل کشتی بازرگانی
puddle ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
puddles ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
spill wind سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
shell قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shells قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shelling قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
whaleboat قایق موتوری یا پارویی درازو باریک مخصوص صید نهنگ و غیره
marshall plan طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
canopy روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
ratline عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
biased fabric پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
bleacher کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
gig mill ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
tartan یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
canvases پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
canvas پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
initial thrust نفوذ اولیه نفوذ اصلی
sarcenet پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarsenet پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
swath ردیف باریک راه باریک
swathe ردیف باریک راه باریک
swathes ردیف باریک راه باریک
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
intercommand داخل قسمت داخل یکان
backwind حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
tack سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
mortise dead lock قفل داخل کار قفل داخل درب
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
boat space فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
ballistics of penetration شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
radiolucency درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
showboat قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
penetration نفوذ
influenced نفوذ
imposing presence نفوذ
penetrate نفوذ
seepage نفوذ
influence نفوذ
authority نفوذ
intervention نفوذ
intrusions نفوذ
toehold نفوذ کم
toeholds نفوذ کم
interventions نفوذ
intrusion نفوذ
dominance نفوذ
leakages نفوذ
percolation نفوذ
prevalence نفوذ
leading نفوذ
hanks نفوذ
infiltration نفوذ
propulsion نفوذ
percolation line خط نفوذ
ascendance نفوذ
barrier penetration نفوذ در سد
hank نفوذ
break through نفوذ
forcing نفوذ
forces نفوذ
force نفوذ
watertight ضد نفوذ اب
impermeable ضد نفوذ اب
pervasion نفوذ
permeation نفوذ
influences نفوذ
grand dame زن با نفوذ
diffusion نفوذ
penetrated نفوذ
osmosis نفوذ
influxes نفوذ
influx نفوذ
prestige نفوذ
penetrates نفوذ
leakage نفوذ
influencing نفوذ
reedy باریک
narrow headed سر باریک
capillaries باریک
capillary باریک
narrower باریک
narrowed باریک
narrow باریک
thready باریک
long nose دم باریک
lathy باریک
thins باریک
trickly باریک
tendering باریک
needle-nose pliers دم باریک
tenderest باریک
tendered باریک
tender باریک
tenuous باریک
slender باریک
reedier باریک
reediest باریک
narrowest باریک
leptocephalic سر باریک
slat باریک
slats باریک
angustate باریک
straits باریک
attenute باریک
slices باریک
thinnest باریک
thinners باریک
fine spun باریک
slice باریک
thin باریک
fine drawn باریک
gracile باریک
strait باریک
hairlike باریک
thinned باریک
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
permselectivity نفوذ گزینی
weightier سنجیده با نفوذ
permselective نفوذ گزین
penetrate نفوذ کردن در
lobbying اعمال نفوذ
penetrability نفوذ پذیری
imperviousness نفوذ ناپذیری
penetrability قابلیت نفوذ
penetration نفوذ در جبهه
weightiest سنجیده با نفوذ
crevasses نفوذ کردن
permeable قابل نفوذ
pervious نفوذ پذیر
breaches نفوذ کردن
breach نفوذ کردن
permeable نفوذ پذیر
pervasivenness قوه نفوذ
interchange diffusion نفوذ تعویضی
influentially از روی نفوذ
crevasse نفوذ کردن
personal influence نفوذ شخصی
sensitive نفوذ پذیر
breached نفوذ کردن
operation of contract نفوذ قرارداد
impermeable غیرقابل نفوذ
impenetrate نفوذ کردن در
penetrate نفوذ در دفاع
penetrates نفوذ در دفاع
daylight نفوذ در دفاع
trenchancy نفوذ شکاف
transpiring نفوذ کردن
transpires نفوذ کردن
transpired نفوذ کردن
transpire نفوذ کردن
percolated نفوذ کردن
penetration factor ضریب نفوذ
vacation monthes long نفوذ دوررس
penetration point درجه نفوذ
permeability نفوذ پذیری
propulsion سوق نفوذ
percolation head ارتفاع نفوذ
percolating نفوذ کردن
deep percolation نفوذ عمیق
deliberate breaching نفوذ با فرصت
transudation نفوذ رسوخ
impenetrability نفوذ ناپذیری
figureheads رئیس بی نفوذ
penetrated نفوذ کردن در
permeance نفوذ پذیری
figurehead رئیس بی نفوذ
penetract نفوذ کردن
permeability curve خم نفوذ پذیری
percolate نفوذ کردن
penetrance نفوذ پذیری
inscrutable نفوذ ناپذیر
osmosis نفوذ یک حل کننده
penetrated نفوذ در دفاع
penetrates نفوذ کردن در
transpiration خروج نفوذ
depth of penetration عمق نفوذ
percolates نفوذ کردن
interpenetrate نفوذ کردن در
social influence نفوذ اجتماعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com