Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
humeral veil
پارچه مستطیل شکلی که کشیشان بر روی شانه می اندازند
Other Matches
priest ridden
زیر نفوذ کشیشان قرار گرفته منکوب کشیشان
sacerdotal
وابسته به کشیشان درخور کشیشان
bear garden
محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
well curbing
صفحه فلزی که در چاه می اندازند
cangue
تخته سوراخ داری که چینی هادورگردن خطاکاران می اندازند
cang
تخته سوراخ داری که چینی هادورگردن خطاکاران می اندازند
pyrogravure
نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
biased fabric
پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
bleacher
کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
gig mill
ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
hackle
شانه مخصوص شانه کردن لیفهای کتان وابریشم کتان زن
canvases
پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
canvas
پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
tartan
یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
reed
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
sarcenet
پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarsenet
پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
calotte
شبکلاه کشیشان
head to head
رقابت شانه به شانه
lama teshu
رئیس کشیشان بودایی مغولستان
dominie
عنوان کشیشان کلیسای هلند
soutane
ردای مخصوص کشیشان کاتولیک
dalailama
رئیس کشیشان بودایی تبت
pontifex
عضو شورای کشیشان کاتولیک
alb
پیراهن سفید و بلند کشیشان
lamasery-rise
[خانقاه کشیشان بودایی در تبت]
hoods
باشلق یا کلاه مخصوص کشیشان
hood
باشلق یا کلاه مخصوص کشیشان
sacerdotage
کشیش مابی جماعت کشیشان
shovel hat
کلاه لبه پهن کشیشان انگلیس
lamasery ries
خانقاه کشیشان بودایی در تبت و مغولستان
rectangle
مستطیل
oblongs
مستطیل
rectangles
مستطیل
cuboid
مستطیل
oblong
مستطیل
rectangular
مستطیل
penny in the slot
سوراخی برای انداختن پول خرد در ان تعبیه شده و پول را در ان می اندازند
operating personnel
افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند
chantry
پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
rectangle
مربع مستطیل
rectangles
مربع مستطیل
dispersion rectangle
مستطیل پراکندگی
deflection pattern
مستطیل انحراف
your reverence
عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
quadrat
قطعه زمین مستطیل
rectangle of dispersion
مستطیل پراکندگی گلوله ها
rectangular antiprism
ضد منشور مستطیل القاعده
free throw lane
مستطیل پرتاب ازاد
rectangular prism
منشور مستطیل القاعده
rectangular giagram
دیاگرام مستطیل شکل
aaronic
از نسل هارون جزو گروه کشیشان پایین درجه مورمن
his reverence
جناب اقای- عنوان کشیشان که برابراست باعناوین قدیمی ایران
recessional hymn
سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود
ark
[نوعی قفسه برای آویزان کردن پوشاک کشیشان در کلیسا]
biretta
یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
batter's box
محوطه مستطیل نزدیک پایگاه
rectangle
چهار گوش دراز مستطیل
box palet
پالت مکعب مستطیل شکل
rectangles
چهار گوش دراز مستطیل
quadrat
به قطعات مستطیل تقسیم کردن
right angled parallelogram
مربع مستطیل چارگوش دراز
Egyptian hall
[اتاق عمومی مستطیل شکل]
maniple
بازوبندیانواری که کشیشان هنگام انجام ایین ربانی ازبازوی خودمی اویزند
head access window
شکاف مستطیل شکل درروکش دیسک لغزان
pilaster
ستون چهار گوش یا مستطیل پایه مبل وصندلی
distortion
کج شکلی
informity
بی شکلی
formlessness
بی شکلی
trimorphism
سه شکلی
unification
یک شکلی
triform
سه شکلی
isodimorphism
هم دو شکلی
distortions
کج شکلی
conformity
هم شکلی
monotropy
تک شکلی
trimorphous
سه شکلی
deformation
بد شکلی
dimorphism
دو شکلی
amorphism
بی شکلی
for love or money
<idiom>
به هر شکلی
skim board
تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
volleyball
بازی بین دو تیم 6نفره در زمین مستطیل باتوری در وسط
multiform
چند شکلی
allotropy
چند شکلی
trial on procedural matters
رسیدگی شکلی
trial on technicalities
رسیدگی شکلی
deformation
دگر شکلی
trimorph
سه شکلی سه وجهی
allotropism
چند شکلی
(the) size of it
<idiom>
به شکلی که است
allotriomorphism
چند شکلی
figural openness
گشودگی شکلی
figural aftereffect
رد حسی شکلی
form utility
مطلوبیت شکلی
isodimorphism
تقارن دو شکلی
judgment on procedural matters
حکم شکلی
unification
یگانگی یک شکلی
procedural law
قانون شکلی
judgment on technicalities
حکم شکلی
albanega
[دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
modal dispersion
شکلی از پراکندگی پالس ها
crystal allotropy
چند شکلی بلور
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
triskelion
شکلی مرکب از سه پره یا سه انشعاب
altar-screen
[پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
tablock
واشر تجتی بی زبئنه مستطیل شکل که به بالا خم شده ومهره را در جای خود قفل میکند
triskele
شکلی مرکب ازسه پره یا سه انشعاب
right out
<idiom>
به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
baluster-side
[شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
figurine algebraic notation
ثبت جبری و شکلی حرکات شطرنج
guard cell
یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
isodimorphism
تقارن و هم شکلی بین دو چیز دوشکل
photo pattern generation
تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
charts
شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
charting
شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
foreshortening
نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر
streamlines
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
pleomorphic
چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
quincunx
شکلی دارای پنج واحد یا نفش یکجور
charted
شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
What does he look like?
او
[مرد]
چه شکلی به نظر می آید؟
[شکل ظاهری]
streamline
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
chart
شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
streamlining
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
trommel
غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
hagiarchy
حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
chart
شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
charted
شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
charts
شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
charting
شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
pausal form
دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
dentil-band
[بخش مستطیلی شکلی از لایه ی گچ بری شده در قسمتی از پیشانی سرستون]
bravo, pattern
شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
stopboard
تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
bracket
رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
team handball court
مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
vertical diagraph
شکلی از سیستم رمز دو حرفی است که یک حرف بالا و یکی پایین نوشته میشود
stratus
لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
phillips curve
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
scapulas
شانه
combed
شانه
comb
شانه
shoulder
شانه
pitchfork
شانه
pitchforks
شانه
boek bou
شانه
beater
شانه
shouldered
شانه
shoulders
شانه
shouldering
شانه
scapula
شانه
combing
شانه
epaule
شانه
omoplate
شانه
master slave manipulator
یک شانه
combings
دم شانه
iekke
شانه ها
harrower
شانه زن
acrostolium
[قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
hoopoe
شانه بسر
neck and neck
شانه بشانه
teazel
شانه زدن
verge
شانه راه
verge
شانه نااستوار
verges
شانه راه
verges
شانه نااستوار
flush shoulder
شانه همکف
pectinated
شانه دار
soft shoulder
شانه هموار
shoulder of road
شانه راه
heckled
شانه کردن
heckles
شانه کردن
heckling
شانه کردن
hard shouder
شانه راست
shoulder blade
استخوان شانه
shoulder blades
استخوان شانه
scaular
استخوان شانه
raised shoulder
شانه برجسته
raised shoulder
شانه سکویی
rack type cutter
شانه رنده
shoulder balance
بالانس شانه
shoulder brace
شانه بند
heckle
شانه کردن
shoulder
شانه راه
honey comb
شانه عسل
teazle
شانه چوپان
Comb ( brush ) your hair .
موهایت را شانه کن
ctenophore
شانه داران
ctenophora
شانه داران
ctenoid
شانه مانند
arch spring line
شانه طاق
rake comb
شانه شیاری
comb case
شانه دان
clip laten
شانه گیر
clip ejector
شانه پران
cop-outs
شانه خالی
broad shouldered
شانه پهن
Afro pick
شانه مخصوص فر
epauliere
زره شانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com