English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
English Persian
lyke wake پاسبانی مرده در شب
Other Matches
keb میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillborn زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
to patrol a town برای پاسبانی دورشهر گشتن
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
patrolling پاسبانی کردن پاسداری کردن
patrols پاسبانی کردن پاسداری کردن
patrolled پاسبانی کردن پاسداری کردن
patrol پاسبانی کردن پاسداری کردن
hearse مرده کش
lifeless مرده
his heart sank دل مرده شد
defunct مرده
at rest مرده
in the dust مرده
dead مرده
low-spirited دل مرده
low spirited دل مرده
exanimate مرده
vapid مرده
extinct مرده
six feet under <idiom> مرده
deceased مرده
one-man یک مرده
one man یک مرده
hearses مرده کش
death feigning مرده نمایی
out of play توپ مرده
playing dead مرده نمایی
death watch پاسبان مرده
death day سال مرده
deadball توپ مرده
blate روح مرده
dead load بار مرده
dead as a d. بکلی مرده
dead ball توپ مرده
dead rise فاصله مرده
dead soils خاکهای مرده
dead band نوار مرده
dead space فضای مرده
dead storage گنجایش مرده
dead storage حجم مرده
dead time زمان مرده
dead volume حجم مرده
deadness حالت مرده
death's head جمجمه مرده
necropsy مرده نگری
non productive time زمان مرده
pah مرده شور
reliquiae مرده ریگ
resurrection man مرده دزد
resurrectionist مرده دزد
saprophage مرده خوار
slaked lime اهک مرده اهک مرده
still born مرده بدنیاامده
dead as a doornail <idiom> کاملا مرده
living corpse مرده متحرک
necrophobia مرده هراسی
necrophagous مرده خوار
necrophagous مرده خور
necrophilia مرده گرایی
down with him مرده باد
dull finish کالیبر مرده
dull finish رخده مرده
exanimate دل مرده وبیروح
ground swell موج مرده
idle turn کلاف مرده
idle wire سیم مرده
inhumationist مرده خاک کن
murrain گوشت مرده
necrolatry مرده پرستی
necromania مرده پرستی
parted درگذشته مرده
morgues مرده خانه
death masks قیافه مرده
death mask قیافه مرده
defunct مرده درگذشته
autopsy تشریح مرده
autopsies تشریح مرده
cremations مرده سوزانی
cremation مرده سوزانی
time lags زمان مرده
time lag زمان مرده
stillbirths مرده زاد
widower مرد زن مرده
widowers مرد زن مرده
swell موج مرده
air slaked lime اهک مرده
swelled موج مرده
morgue مرده خانه
swells موج مرده
stillbirth مرده زاد
plague on it مرده شورش ببرد
gralloch احشای گوزن مرده
departed مرده درگذشته مرحوم
sloughy شبیه پوست مرده
still born مرده زاییده شده
funeral home مرده شوی خانه
he seems to have died ازقرارمعلوم مرده است
mortuary مرده شوی خانه
mortuaries مرده شوی خانه
necromimesis خود مرده انگاری
inheritance مرده ریگ وراثت
sequestrum قسمت بافت مرده
protoxlead سنگ مرده مرتک
inheritances مرده ریگ وراثت
back lash eliminator تعادل در مسیر مرده
death mask ماسک صورت مرده
balefire اتش مرده سوزانی
death masks ماسک صورت مرده
blast it مرده شورش را ببرد
dead-house مرده شوی خانه
aeropause منطقه جوی مرده
d. paleness رنگ ارام مرده
cadaveric دارای رنگ مرده
autopsy تشریح نسج مرده
autopsies تشریح نسج مرده
cirerar yurn فرف خاکستر مرده
time lag فاصله زمانی مرده
eloge ستایش شخص مرده
time lags فاصله زمانی مرده
Speak well of the dead . <proverb> پشت سر مرده بد نگو.
He is not dead by any chance , is he ? نکند مرده باشد ؟
To be crazy about agirl . کشته مرده دختری بودن
cadaverous دارای رنگ پریده و مرده
pall تابوت محتوی مرده حائل
prosector تشریح کننده بدن مرده
palling تابوت محتوی مرده حائل
natimortality امار مرده زاییده شدگان
palls تابوت محتوی مرده حائل
heritage مرده ریگ سهم موروثی
palled تابوت محتوی مرده حائل
sciomantic غیبگو از روی سایه مرده
deathy مرگ نما مرده وار
wraiths روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
wraith روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
sciomacy غیب گویی از روی سایه مرده
under hatches زیر عرشه دوراز نظر مرده
funeral pyre توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
f. pile or pyre توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
ossuary فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
crematory کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
urn گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
postmortem مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
necrotic دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
ossuary محل امانت گذاری استخوان مرده
urns گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
zombiism اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
incinerator کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
obsequial وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
incinerators کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
pyre توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
pyres توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
twicer حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
corn میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
clavus میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
lich gate سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
But his body was eventually recovered. اما ممکن بود او [مرد] فقط مرده بازیافته شود.
transmigration حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
give someone an inch and they will take a mile <idiom> اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
hatchment صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
gavelkind تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
infarct ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
zombi روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
direct loading مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
zombies روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombie روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
undertaking کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaker کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertakers کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
back frow اولین شیار ایجاد شده توسط گاواهن که به شیار مرده معروف است
copyright اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
copyrights اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
escheat حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com