English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
game keep پاسبان شکار
Other Matches
custodier پاسبان
robert پاسبان
constable پاسبان
police officer پاسبان
custos پاسبان
police پاسبان
police officers پاسبان
policed پاسبان
cops پاسبان
peon پاسبان
polices پاسبان
bobby پاسبان
policemen پاسبان
policeman پاسبان
constables پاسبان
bobbies پاسبان
gendarmes پاسبان
cop پاسبان
gendarme پاسبان
sepoy پاسبان محلی
nightsticks باتوم پاسبان
castle ward پاسبان دژیاقلعه
night watch پاسبان شب گزمه
death watch پاسبان مرده
the policeman watched him پاسبان اورامیپائید
sbirro پاسبان ایتالیایی
hayward پاسبان حصارهاوپرچین ها
picket guard پاسبان اردوگاه
watch man پاسبان مراقب
watchdog سگ پاسبان نگهبان
nightstick باتوم پاسبان
truncheons چوب پاسبان
truncheon چوب پاسبان
coast guardsman پاسبان دریاکنار
guards پاسبان مستحفظ
watchdogs سگ پاسبان نگهبان
guarding پاسبان مستحفظ
guard پاسبان مستحفظ
rozzer [British E] پاسبان [اصطلاح روزمره]
filth [British E] پاسبان [اصطلاح روزمره]
cop پاسبان [اصطلاح روزمره]
A posse of police officers and soldiers یک دسته از پاسبان و سرباز
doberman pinscher سگ پاسبان المانی متوسط الجثه
pig [American E] پاسبان [اصطلاح تحقیر آمیز]
johnny جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
death watch پاسبان کسیکه محکوم بمرگ است
cerberus سگ سه سری که پاسبان دوزخ بوده مستحفظ
The Watchmans sleep is the thiefs lantern . <proverb> چراغ دزد خواب پاسبان است .
copper [police officer] پاسبان [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
billies چوبدستی باطوم یاچوب قانون پاسبان یار
billy چوبدستی باطوم یاچوب قانون پاسبان یار
hesperides نام حوریهای دریایی که پاسبان باغ سیبهای زربودند
cordon یک عده پاسبان یانظامی که درفواصل معین محلی رااحاطه کنند خط قرنطینه
cordons یک عده پاسبان یانظامی که درفواصل معین محلی رااحاطه کنند خط قرنطینه
quarries شکار
chase شکار
quarry شکار
hunts شکار
quarrying شکار
chased شکار
chases شکار
chasing شکار
hunt شکار
hunting شکار
hanks شکار
hank شکار
chace شکار
chevy شکار
gamey پر از شکار
hunted شکار
gameless بی شکار
prey شکار
predatin شکار
game شکار
venery شکار
ravin شکار
king hunt شاه شکار
hunting district شکار گاه
predatory habit خوی شکار
victim دستخوش شکار
hunting ground شکار گاه
poniter نوعی سگ شکار ی
whaling شکار نهنگ
shooting شکار باتفنگ
area drive شکار دواندن
to go a hunting شکار رفتن
ducking شکار مرغابی
fowling شکار پرنده
victims دستخوش شکار
shotgunner شکار با تفنگ
game law قانون شکار
fair game شکار قانونی
huntsmen شکار باز
fair game شکار مجاز
gamy پراز شکار
huntsman شکار باز
shanking شکار کوسه
gunning شکار با تفنگ
shootings شکار باتفنگ
predation شکار کردن
hunters اسب شکار
hunts شکار کردن
quarries لاشه شکار
blood sports کشتن شکار
hanks طعمه شکار
hunter اسب شکار
hank طعمه شکار
quarrying شکار موردنظر
quarrying لاشه شکار
quarry شکار موردنظر
quarry لاشه شکار
quarries شکار موردنظر
blood sport کشتن شکار
game سرگرمی شکار
hunted شکار کردن
falconry شکار با شاهین
hunt شکار کردن
checked و شدن بوی شکار
pointers سگ شکاری یابنده شکار
check و شدن بوی شکار
poaches دزدکی شکار کردن
predatory تغذیه کننده از شکار
game شکار گرفته شده
hog dress بریدن گلوی شکار
raptatorial لازم برای شکار
bow hunting شکار با تیر و کمان
raptatory لازم برای شکار
deer stalking شکار اهو و گوزن
predatorial تغذیه کننده از شکار
outfitter فروشنده لوازم شکار
outfitters فروشنده لوازم شکار
foxhunt شکار روباه باتازی
pointer سگ شکاری یابنده شکار
cub hunting شکار بچه روباه
chevy فریاد هنگام شکار
stool گروه فریبنده شکار
checks و شدن بوی شکار
prowl درپی شکار گشتن
predators تغذیه کننده از شکار
predator تغذیه کننده از شکار
bag شکار کردن با تیر
bags شکار کردن با تیر
finds یافتن بوی شکار
prowls درپی شکار گشتن
hunting شکار دشمن یا زیردریایی
shining پیداکردن شکار در شب بانورافکن
find یافتن بوی شکار
prowling درپی شکار گشتن
prowled درپی شکار گشتن
shoot هدف گرفتن شکار
rabbit شکار خرگوش کردن
sniping پاشله شکار کردن
shoots هدف گرفتن شکار
poached دزدکی شکار کردن
rabbits شکار خرگوش کردن
poach دزدکی شکار کردن
big game شکار حیوانات بزرگ
raven شکار طعمه شکاری
snipe پاشله شکار کردن
sniped پاشله شکار کردن
snipes پاشله شکار کردن
ravens شکار طعمه شکاری
open season فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
predacious شکاری تغذیه کننده از شکار
jaeger علاقمند به شکار مرد شکارچی
predaceous شکاری تغذیه کننده از شکار
master of سرپرست گروه شکار روباه
retrievers سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
privilegium حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
close season فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
tufter کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
to ride to hounds با تازی شکار روباه کردن
to rid to hounds با تازی شکار روباه کردن
to p on any one's preserves در جای قورق شکار کردن
course تعقیب کردن شکار از طرف سگ
covers بوته زار پناهگاه شکار
still hunting شکار باروش در کمین نشستن
coverings بوته زار پناهگاه شکار
coursed تعقیب کردن شکار از طرف سگ
courses تعقیب کردن شکار از طرف سگ
cover بوته زار پناهگاه شکار
turtles لاک پشت شکار کردن
turtle لاک پشت شکار کردن
retriever سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
wood craft جنگل شناسی از لحاظ شکار
closed season فصل منع ماهیگیری یا شکار
decoy shooting شکار به کمک مرغ دام
hunts اداره کردن تازیها در شکار
foxhounds تازی مخصوص شکار روباه
foxhound تازی مخصوص شکار روباه
foxhunt باتازی شکار روباه کردن
safari سفر برای شکار بزرگ
safaris سفر برای شکار بزرگ
hunted اداره کردن تازیها در شکار
hunt اداره کردن تازیها در شکار
falconer کسیکه با شاهین شکار میکند
falconers کسیکه با شاهین شکار میکند
poach شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
weigh-in وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
poach برخلاف مقررات شکار صید کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com