Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (6 milliseconds)
English
Persian
to have no say
[in that matter]
پاسخگو نبودن
[در این قضیه]
Other Matches
nonneutralities of income taxation
خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
respondent
پاسخگو
respondents
پاسخگو
responder
پاسخگو
in charge
<adj.>
پاسخگو
responsible
<adj.>
پاسخگو
to call the shots
[to be the king of the castle]
<idiom>
پاسخگو بودن
to be in charge
[to have the say]
[to be top dog]
<idiom>
پاسخگو بودن
physician in charge
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
doctor in charge
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
to act
[as somebody]
پاسخگو بودن
[برای]
Whom should I address?
چه کسی فرد پاسخگو من است؟
answer
tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answered
tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answering
tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answers
tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
absence
نبودن
lacked
نبودن
lacks
نبودن
absences
نبودن
lack
نبودن
no new is good new
نبودن خبر
inapplicability
عملی نبودن
inedibility
ماکول نبودن
misbeseem
زیبنده نبودن
be off one's duty
سر خدمت نبودن
to be at ease
راحت نبودن
twiddle one's thumbs
<idiom>
مشغول نبودن
run short
<idiom>
کافی نبودن
unconditionality
معلق نبودن
to retire in to oneself
معاشر نبودن
to go out of fashion
دیگرمتداول نبودن
to be out of heart
سرخلق نبودن
to be no more
دیگر نبودن
disagree
موافق نبودن
bushes
در فرم نبودن
stand off
محشور نبودن
stand-offs
محشور نبودن
disagreeing
موافق نبودن
disagreed
موافق نبودن
eccentrics
هم مرکز نبودن
eccentric
هم مرکز نبودن
stand-off
محشور نبودن
bush
در فرم نبودن
haze
روشن نبودن مه
disagrees
موافق نبودن
no great shakes
<idiom>
حدوسط ،مهم نبودن
displease
خوش ایند نبودن
no deal
<idiom>
موافق نبودن ،رد کردن
dishonour
قابل پرداخت نبودن
displeases
خوش ایند نبودن
dishonored
قابل پرداخت نبودن
dishonoring
قابل پرداخت نبودن
no cigar
<idiom>
موافق نبودن ،رد کردن
out of kilter
<idiom>
دربالانس خوبی نبودن
out of step
<idiom>
دریک گام نبودن
dishonoured
قابل پرداخت نبودن
dishonors
قابل پرداخت نبودن
dishonouring
قابل پرداخت نبودن
inapprehensibility
قابل درک نبودن
misbeseem
نیامدن به نبودن برای
dishonours
قابل پرداخت نبودن
to be left in disbelief
<idiom>
قابل فهم نبودن
[be]
no chicken
دیگر جوان نبودن
unanswered
همردیف نبودن حریف
to be under a person p
زیرحمایت کسی نبودن
differ
شبیه چیز دیگر نبودن
differed
شبیه چیز دیگر نبودن
differing
شبیه چیز دیگر نبودن
differs
شبیه چیز دیگر نبودن
not my cup of tea
<idiom>
باب طبع کسی نبودن
indulge
مخالف نبودن رها ساختن
misbecome
زیبنده نبودن ناجوربودن برای
acatamathesia
قادر بدرک سخن نبودن
run of the mill
برجسته نبودن در جنس متوسط
indulged
مخالف نبودن رها ساختن
indulges
مخالف نبودن رها ساختن
indulging
مخالف نبودن رها ساختن
fluctuate
ثابت نبودن موج زدن
fluctuates
ثابت نبودن موج زدن
inexpressiveness
زیان دار نبودن گنگی
run-of-the-mill
برجسته نبودن در جنس متوسط
forlackof shoes
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
throw together
<idiom>
عجله داشتن ومراقب نبودن
miscast
برای نقش خودمناسب نبودن
sell out
<idiom>
صادق نبودن ،فرختن راز
time out
معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
mismatch
متناسب نبودن ناجور بودن
let the chips fall where they may
<idiom>
نگران نتیجه یک کشف نبودن
goof off
<idiom>
کار نکردن یاجدی نبودن
fluctuated
ثابت نبودن موج زدن
policing district
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
police district
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
district
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
precinct
[American E]
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
to be
[look]
somewhat
[the]
worse for wear
[person, thing]
مناسب نبودن برای پوشیدن
[جامه ای]
write off
<idiom>
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
bark is worse than one's bite
<idiom>
به بدی چیزی که به نظر میرسه،نبودن
to sit heavy on the stomach
گوارا نبودن دیر هضم بودن
off balance
<idiom>
فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
stand pat
<idiom>
ازموقعیت راضی بودن وخواستار تغییرات نبودن
asleep at the switch
<idiom>
متوجه فرصت نبودن ،روی بخت خوابیدن
don't give up the day job
<idiom>
[در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
drown out
<idiom>
سروصدای زیاد براه انداختن وقادر به شنیدن نبودن
to go easy on somebody
[something]
خیلی ایراد نگرفتن
[انتقادی نبودن]
از کسی
[در مورد چیزی]
gibberish
اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
disclaimers
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimer
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
heir presumptive
وارث درجه دوم که درصورت نبودن حخاجبی وارث میشوند وارث مقدر
presumption hominis
قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
quando acciderint
وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com