Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (24 milliseconds)
English
Persian
replied
پاسخ دادن جواب کتبی
replies
پاسخ دادن جواب کتبی
reply
پاسخ دادن جواب کتبی
replying
پاسخ دادن جواب کتبی
Other Matches
answering
: جواب پاسخ
answered
: جواب پاسخ
answers
: جواب پاسخ
answer
: جواب پاسخ
answering
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
serve notice on
اخطار کتبی دادن به
certifies
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certify
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certifying
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
reply
[answer]
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
to make a response
جواب دادن
responds
جواب دادن
respond
جواب دادن
send away
جواب دادن
responded
جواب دادن
recitative
جواب دادن
rebuts
جواب متقابل دادن
retort
جواب متقابل دادن
to meet
[به نیازی]
جواب دادن
answer
جواب احتیاج را دادن
rebutted
جواب متقابل دادن
rebutting
جواب متقابل دادن
retorts
جواب متقابل دادن
talk back
<idiom>
بی ادبانه جواب دادن
answering
جواب احتیاج را دادن
answers
جواب احتیاج را دادن
answered
جواب احتیاج را دادن
to return a greeting
جواب سلام دادن
rebut
جواب متقابل دادن
to comply
[with]
[به نیازی]
جواب دادن
have her cable
لنگر جواب دادن
to accommodate
[به نیازی]
جواب دادن
meet some one's objections
به ایرادات کسی جواب دادن
answers
جواب دادن از عهده برامدن
answer
جواب دادن از عهده برامدن
answered
جواب دادن از عهده برامدن
bite the hand that feeds you
<idiom>
جواب خوبی را با بدی دادن
answering
جواب دادن از عهده برامدن
counter
جواب دادن معامله بمثل کردن با
countered
جواب دادن معامله بمثل کردن با
countering
جواب دادن معامله بمثل کردن با
To answer back.
جواب دادن ( یکی بدو کردن )
answers
: پاسخ دادن
responds
پاسخ دادن
rejoining
پاسخ دادن
rejoined
پاسخ دادن
answering
: پاسخ دادن
rejoins
پاسخ دادن
answered
: پاسخ دادن
answer
: پاسخ دادن
rejoin
پاسخ دادن
to make a response
پاسخ دادن
responded
پاسخ دادن
respond
پاسخ دادن
rejoins
پاسخ دفاعی دادن
rejoining
پاسخ دفاعی دادن
rejoined
پاسخ دفاعی دادن
rejoin
پاسخ دفاعی دادن
to answer in the a
پاسخ مثبت دادن
rejoinder
پاسخ دفاعی دادن
rejoinders
پاسخ دفاعی دادن
to fail to provide an answer
درماندن در دادن پاسخ
return a negative
پاسخ منفی دادن
to beg the question
در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
readiness to report
امادگی برای پاسخ دادن
responds
پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
responded
پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
answered
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
respond
پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
to respond to blackmail
[a threat]
پاسخ دادن به باج گیری
[ تهدیدی]
answering
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
replied
پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
replies
پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
answers
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
replying
پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
answer
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
irresponsiveness
عدم امادگی برای پاسخ دادن
reply
پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
inquiry
ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
inquiries
ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
irresponsive
جواب ندهنده بی جواب
intelligence
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
quoting
خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
voice answer back
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
written
کتبی
termination notice
استعفای کتبی
deposition
گواهی کتبی
depositions
گواهی کتبی
documentary evidence
دلیل کتبی
round robin
درخواست کتبی
written evidence
دلیل کتبی
originate
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
reprographics
موضوعات کتبی تصاویر
mail order of payment
دستور پرداخت کتبی
writes
ثبت رای کتبی
The written statements of the witness.
اظهارات کتبی شاهد
record
مدرک کتبی سابقه
write
ثبت رای کتبی
to do a test
امتحان کتبی نوشتن
to write an exam
امتحان کتبی نوشتن
bill of exchange
حواله یا برات کتبی غیرمشروط
To put it in black and white . To commit some thing to paper .
روی کاغذ آوردن ( کتبی و رسمی )
charts
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charting
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charted
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
chart
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
devised
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devises
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devising
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devise
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
convey
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveyed
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveying
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveys
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
covenant
در CLعبارت است از عقدی که برمبنای قرارداد کتبی مهر وامضا شده
covenants
در CLعبارت است از عقدی که برمبنای قرارداد کتبی مهر وامضا شده
injunctions
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunction
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
riposting
جواب
repost
جواب
recalcitrancy
جواب رد
resolvent
جواب
counterplea
جواب رد
replies
جواب
replied
جواب
reply
جواب
recalcitrance
جواب رد
in reply to
در جواب
irreprovable
بی جواب
replying
جواب
riposte
جواب
rejoinders
جواب
whyŠthere is the answer
در سر جواب
comeback
جواب
comebacks
جواب
antiphony
جواب
response
جواب
responses
جواب
ripostes
جواب
riposted
جواب
rejoinder
جواب
undertaker
جواب گو مسئول
question answer
سئوال- جواب
irrefragably
بطور بی جواب
The wrong answer.
جواب غلط
favourable
جواب مساعد
voice response
جواب صوتی
brusque
پیش جواب
undertakers
جواب گو مسئول
undertaking
جواب گو مسئول
reply paid
جواب قبول
answer mode
حالت جواب
A correct answer.
جواب صحیح
an abrupt answer
جواب تند
A straightforward answer.
جواب سر راست
response position
مکان جواب
unanswerable
جواب ناپذیر
to give the mitten
جواب کردن
responsory
جواب جماعت
auto answer
خود جواب
answerable
جواب دار
counter memorial
جواب یادداشت
snip snap
جواب زیرکانه
nope
جواب منفی
toss off
<idiom>
حاضر جواب
interlocutor
جواب دهنده
interlocutors
جواب دهنده
reply paid /RP/
[reply prepaid]
جواب قبول
have it
<idiom>
به جواب رسیدن
answer pennant
پرچم جواب
sockdologer
اتمام حجت جواب
To dismiss(sack,discharge)someone.
کسی را جواب کردن
He answered nothing.
اصلا جواب نداد
out in left field
<idiom>
از جواب صحیح دورشدن
A crushing reply(retort).
جواب دندان شکن
flea in one's ear
<idiom>
جواب دندان شکن
retort
جواب متقابل تلافی
unansweable
بی جواب تکذیب ناپذیر
sockdolager
اتمام حجت جواب
In response (reply) to your letter.
در جواب نامه تان
telephone responder
جواب دهنده تلفن
sally
جواب سریع و زیرکانه
corespondent
مسئول جواب گویی
replied
جواب شفاهی دفاعیه
replies
جواب شفاهی دفاعیه
Touché!
خوب جواب دادی!
reply
جواب شفاهی دفاعیه
repartee
جواب شوخی امیز
replying
جواب شفاهی دفاعیه
counterclaim
جواب به ادعای شاکی
counterbid
جواب خریداربه فروشنده
sallies
جواب سریع و زیرکانه
unique solution
جواب منحصر بفرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com