English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
plea پاسخ دعوی
pleas پاسخ دعوی
Other Matches
reply [answer] پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
restitution of conjugal rights دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
answer پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
voice answer back یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
pretending دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
trover دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
it is inexpedient to reply پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
pleadings افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
claims دعوی
claimed دعوی
profession دعوی
claim دعوی
cases دعوی
strife دعوی
pretensions دعوی
professions دعوی
lawsuits دعوی
claiming دعوی
case دعوی
lawsuit دعوی
pretension دعوی
quarrel دعوی
suit at law دعوی
quarrelled دعوی
quarrels دعوی
quarrelling دعوی
quarreling دعوی
quarreled دعوی
disclaimer ترک دعوی
hearing استماع دعوی
disclaimers ترک دعوی
case دعوی مرافعه
case دعوی مورد
quarrelled دعوی کردن
sued دعوی کردن
sues دعوی کردن
suing دعوی کردن
issued موضوع دعوی
quarreling دعوی کردن
quarrel دعوی کردن
opponent طرف دعوی
opponents طرف دعوی
litigation ترافع دعوی
litigation دعوی قضایی
cases دعوی مرافعه
the litigants طرفین دعوی
set off دعوی متقابل
waiving a claim اسقاط دعوی
withdrawal of a case استرداد دعوی
s.c همان دعوی
issues موضوع دعوی
pretension دعوی خودفروشی
claimants اصحاب دعوی
parties اصحاب دعوی
quarreled دعوی کردن
set up claim to دعوی کردن
litigants اصحاب دعوی
pretensions دعوی خودفروشی
quarrelling دعوی کردن
quarrels دعوی کردن
sue دعوی کردن
substituted service اوراق دعوی
vexatious action دعوی ایذائی
subject of debate موضوع دعوی
splitting a cause of action تجزیه دعوی
issue موضوع دعوی
hearings استماع دعوی
party to a suit طرف دعوی
post litem motam پس از طرح دعوی
hypothetical case دعوی فرضی
object of claim خواسته دعوی
lis mota شروع دعوی
desistement ترک دعوی
desistement انصراف از دعوی
cross action دعوی متقابل
criminal action دعوی جزایی
counterclaim دعوی متقابل
parties of dispute اصحاب دعوی
parties to a dispute اصحاب دعوی
personal action دعوی منقول
personal action دعوی شخصی
relinquishment of a claim ترک دعوی
jactitation دعوی دروغ
possessory action دعوی مالکیت
suit خواستگاری دعوی
suited خواستگاری دعوی
suits خواستگاری دعوی
jactation دعوی دروغ
remedy sought by plaintiff خواسته دعوی
counter claim دعوی متقابل
claim for restitution دعوی استرداد
prime impression دعوی بدوی
acquittance ترک دعوی
restitution of conjugal rights دعوی تمکین
litigant طرف دعوی
retraxit استرداد دعوی
acquittance سندترک دعوی
mertis of the case ماهیت دعوی
right of action حق اقامه دعوی
quitclaim ترک دعوی
nullity proceeding دعوی بطلان
cases دعوی مورد
proceeding for damage دعوی خسارت
admissible case دعوی مسموع
civil action دعوی مدنی
prime impression دعوی ابتدایی
relinquishment of a claim اسقاط دعوی
cause of claim منشاء دعوی
initiating proceedings اقامه دعوی
bringing an action اقامه دعوی
ancillary suit دعوی طاری
quarrels دعوی کردن منازعه
relinquish a claim ترک دعوی کردن
pleas in bar مدافعات مسقط دعوی
disclaim ترک دعوی کردن
obiter dictum خارج از موضوع دعوی
quarrelling دعوی کردن منازعه
possessory action دعوی اعاده مالکیت
quitclaim سند ترک دعوی
querela دعوی مطروح در محکمه
real action دعوی غیر منقول
quarreling دعوی کردن منازعه
prima facie case دعوی قابل طرح
prima facie case دعوی قابل استماع
pretend to دعوی یا ادعا کردن
quarrelled دعوی کردن منازعه
seduction دعوی فریب و اغوا
disclaimed ترک دعوی کردن
disclaiming ترک دعوی کردن
secta ادله خواهان دعوی
evidance in substanttiation of claims ادله اثبات دعوی
disaffirm ترک دعوی کردن
parties متداعیین اطراف دعوی
bill گزارش جریان دعوی
traverse تکذیب کردن دعوی
bills گزارش جریان دعوی
action in personam دعوی بر علیه شخص
right of action حق طرح دعوی دردادگاه
right of action حق طرح دعوی در دادگاه
traversing تکذیب کردن دعوی
traverses تکذیب کردن دعوی
replevin دعوی اعاده مالکیت
security for costs تامین هزینه دعوی
disclaims ترک دعوی کردن
lose the case محکوم شدن در دعوی
lodge a complaint اقامه دعوی کردن
litigable قابل طرح دعوی
judge advocate اقامه کننده دعوی
litigate طرح دعوی کردن
litigated طرح دعوی کردن
litigates طرح دعوی کردن
litigating طرح دعوی کردن
subduct ترک دعوی کردن
civil action دعوی مدنی یا حقوقی
sounding in damages دعوی خسارت مستدل
traversed تکذیب کردن دعوی
quarreled دعوی کردن منازعه
quarrel دعوی کردن منازعه
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom> شروع به دعوی کردن
taxation of costs ارزیابی هزینههای دعوی
relinquish ترک دعوی کردن
relinquished ترک دعوی کردن
relinquishes ترک دعوی کردن
lawsuits دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
dismissal عزل مختومه کردن دعوی
pretending بخود بستن دعوی کردن
pretends بخود بستن دعوی کردن
sounding in damages دعوی خسارت صحیح و محکم
extrajudicial بدون ارتباط به موضوع دعوی
forclosure سلب حق اقامه دعوی ممانعت
non suit ترک دعوی به وسیله خواهان
venue محل وقوع جرم یا دعوی
jactitation of marriage دعوی دروغ نسبت به زناشویی
lawsuit دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
to pretend to wisdom دعوی عقل یا حکمت کردن
action in rem دعوی بر علیه عین مال
libllant خواهان یا شاکی دعوی افترا
suppliant خواهان دعوی اعاده تصرف
venues محل وقوع جرم یا دعوی
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
dismissals عزل مختومه کردن دعوی
pretend بخود بستن دعوی کردن
released ترک دعوی ابراء کسی از دین
join issue with a person با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
relicta verificatione تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
litigating دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
to start quarrelling <idiom> شروع به دعوی کردن [اصطلاح روزمره]
release ترک دعوی ابراء کسی از دین
releases ترک دعوی ابراء کسی از دین
renunciative مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
variance اختلاف و نتاقض در ارکان مختلف دعوی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com