Dictiornary-Farsi | پاسخ قطعی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
to definitive answer	پاسخ قطعی


Other Matches

reply [answer]	پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
answer	پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered	پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering	پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers	پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
voice answer back	یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
originating	با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates	با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated	با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate	با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
surer	قطعی
surest	قطعی
proofs	قطعی
positive	قطعی
unconditional	قطعی
peremptory	قطعی
proof	قطعی
definitive	قطعی
final	قطعی
definite <adj.>	قطعی
finals	قطعی
assertive	قطعی
decided	قطعی
conclusive	قطعی
deterministic	قطعی
sure	قطعی
uncompromisingly	قطعی
cretain	قطعی
decretive	قطعی
decretory	قطعی
definitely	قطعی
irrevocable	قطعی
decisive	قطعی
uncompromising	قطعی
last	قطعی
lasted	قطعی
definite	قطعی
judicatory	قطعی
lasts	قطعی
fixed	قطعی
last a	قطعی
it is inexpedient to reply	پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
once and a way	بطور قطعی
final	غایی قطعی
trenchant	قاطع قطعی
categorical	قیاسی قطعی
affirmation	افهار قطعی
absolutes	کامل قطعی
absolute	کامل قطعی
indefinite	غیر قطعی
reserve price	بهای قطعی
affirmations	افهار قطعی
the last word	سخن قطعی
certain	محقق قطعی
firm offer	پیشنهاد قطعی
magistral	قاطع قطعی
final awards judgements	احکام قطعی
final award	رای قطعی
enforceable judgment	رای قطعی
categoric	قیاسی قطعی
irrevocable sale	بیع قطعی
deteministic model	مدل قطعی
declaredly	با افهار قطعی
flying colors	موفقیت قطعی
indecisive	غیر قطعی
for good	بطور قطعی
finals	غایی قطعی
to turn the scale	قطعی بودن
flat footed	ثابت قطعی
flat-footed	ثابت قطعی
uncoditioned	قطعی نشده
indecision	غیر قطعی
decidedly	بطور قطعی
emphatically	بطور قطعی
decisively	بطور قطعی
indecisively	بطور غیر قطعی
assert	افهار قطعی کردن
final decision	رای قطعی و نهایی
asserted	افهار قطعی کردن
asserting	افهار قطعی کردن
asserts	افهار قطعی کردن
judicial	قطعی داوری کننده
insecure	نامعین غیر قطعی
interlocutory	موقتی غیر قطعی
averment	افهار قطعی یا مثبت
ultimata	اخرین پیشنهاد قطعی
terminative	بپایان رساننده قطعی
revocable sale	بیع غیر قطعی
categorically	بطور قاطع یا قطعی
ultimatums	اخرین پیشنهاد قطعی
ultimatum	اخرین پیشنهاد قطعی
criterion	معیار نشان قطعی
Is that definite?	این قطعی است؟
reserve price	قیمت نهایی بهای قطعی
pocket judgment	سند قطعی لازم الاجرا
once for all	بطور قطعی یا اول و اخر
i cannot positively promise	نمیتوانم قول قطعی بدهم
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable.	بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
octodecimo	قطعی که برابر با یک هیجدهم یک ورق کاغذ باشد
complete transaction	معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
the smoking gun	شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
in flagrante delicto	شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
rebutter	پاسخ رد
in answer to	در پاسخ به
replication	پاسخ
no	: پاسخ نه
answerback	در پاسخ
replied	پاسخ
responded	پاسخ
respond	پاسخ
reaction [answer, commentary]	پاسخ
representation [statement]	پاسخ
replying	پاسخ
answers	پاسخ
replies	پاسخ
item of written comment	پاسخ
responsions	پاسخ
counterplea	پاسخ رد
answer	پاسخ
responds	پاسخ
answered	پاسخ
negative reply	پاسخ رد
response [commentary]	پاسخ
in reply to	در پاسخ
response	پاسخ
answering	پاسخ
reply	پاسخ
statement	پاسخ
responses	پاسخ
frequency respone	پاسخ فرکانس
distal response	پاسخ دوربرد
discriminatory response	پاسخ افتراقی
voice answer back	پاسخ سمعی
operandum	ابزار پاسخ
emitted response	پاسخ صدوری
w response	پاسخ کلی
image response	پاسخ تصویر
come up with <idiom>	یافتن پاسخ
answer	: جواب پاسخ
vaccum response	پاسخ غیابی
answered	پاسخ به یک سوال
answer	پاسخ به یک سوال
impluse response	پاسخ ایمپولز
answer	: پاسخ دادن
answered	: پاسخ دادن
moro response	پاسخ مورو
answered	: جواب پاسخ
consummatory response	پاسخ پایانی
an a answer	پاسخ مثبت
anatomy response	پاسخ کالبدی
answer mode	حالت پاسخ
answerback	پاسخ برگشتی
conditioned response	پاسخ شرطی
answering	: جواب پاسخ
color response	پاسخ رنگ
irresponsive	پاسخ ندهنده
anticipatory response	پاسخ انتظاری
content response	پاسخ محتوایی
answering	: پاسخ دادن
answers	پاسخ به یک سوال
whole response	پاسخ کلی
delayed response	پاسخ درنگیده
manipulandum	ابزار پاسخ
response equivalence	هم ارزی پاسخ
answers	: جواب پاسخ
answers	: پاسخ دادن
answering	پاسخ به یک سوال
right answer	پاسخ درست
correct response	پاسخ درست
replier	پاسخ دهنده
vab	پاسخ سمعی
response time	زمان پاسخ
response amplitude	دامنه پاسخ
running rate	اهنگ پاسخ
rejoin	در پاسخ گفتن
rejoin	پاسخ دادن
rejoined	در پاسخ گفتن
rejoined	پاسخ دادن
rejoining	در پاسخ گفتن
rejoining	پاسخ دادن
rejoins	در پاسخ گفتن
rejoins	پاسخ دادن
answerable	پاسخ دار
response strength	نیرومندی پاسخ
reflection response	پاسخ قرینه
oracle	پاسخ مبهم
response differentiation	تفکیک پاسخ
response duration	مدت پاسخ
solutions	پاسخ یک مشکل
solution	پاسخ یک مشکل
plea	پاسخ دعوی
pleas	پاسخ دعوی
rejoinder	پاسخ دفاعی
response threshold	استانه پاسخ
rejoinders	پاسخ دفاعی
response set	امایه پاسخ
response rate	سرعت پاسخ
response latency	نهفتگی پاسخ
response intensity	شدت پاسخ
response generalization	تعمیم پاسخ