Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
irresponsive
پاسخ ندهنده
Other Matches
reply
[answer]
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
answered
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
voice answer back
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
irresponsive
جواب ندهنده بی جواب
originates
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
rebutter
پاسخ رد
replication
پاسخ
replies
پاسخ
respond
پاسخ
reply
پاسخ
no
: پاسخ نه
responds
پاسخ
answerback
در پاسخ
replying
پاسخ
replied
پاسخ
in answer to
در پاسخ به
responded
پاسخ
negative reply
پاسخ رد
in reply to
در پاسخ
item of written comment
پاسخ
answering
پاسخ
response
پاسخ
reaction
[answer, commentary]
پاسخ
representation
[statement]
پاسخ
response
[commentary]
پاسخ
answered
پاسخ
statement
پاسخ
answer
پاسخ
counterplea
پاسخ رد
responses
پاسخ
responsions
پاسخ
answers
پاسخ
response intensity
شدت پاسخ
response equivalence
هم ارزی پاسخ
rejoining
در پاسخ گفتن
response duration
مدت پاسخ
rejoining
پاسخ دادن
response amplitude
دامنه پاسخ
response differentiation
تفکیک پاسخ
response generalization
تعمیم پاسخ
response strength
نیرومندی پاسخ
response rate
سرعت پاسخ
response latency
نهفتگی پاسخ
response threshold
استانه پاسخ
oracles
پاسخ مبهم
rejoins
پاسخ دادن
oracle
پاسخ مبهم
response time
زمان پاسخ
rejoins
در پاسخ گفتن
rejoined
پاسخ دادن
replier
پاسخ دهنده
answerback
پاسخ برگشتی
anticipatory response
پاسخ انتظاری
color response
پاسخ رنگ
conditioned response
پاسخ شرطی
consummatory response
پاسخ پایانی
content response
پاسخ محتوایی
operandum
ابزار پاسخ
correct response
پاسخ درست
right answer
پاسخ درست
delayed response
پاسخ درنگیده
manipulandum
ابزار پاسخ
discriminatory response
پاسخ افتراقی
distal response
پاسخ دوربرد
emitted response
پاسخ صدوری
frequency respone
پاسخ فرکانس
impluse response
پاسخ ایمپولز
answer mode
حالت پاسخ
anatomy response
پاسخ کالبدی
an a answer
پاسخ مثبت
calculation
پاسخ تقریبی
respond
پاسخ دادن
moro response
پاسخ مورو
responded
پاسخ دادن
reflection response
پاسخ قرینه
responds
پاسخ دادن
preparatory response
پاسخ مقدماتی
position response
پاسخ مکانی
popular response
پاسخ رایج
original response
پاسخ ابتکاری
movement response
پاسخ حرکت
image response
پاسخ تصویر
answered
پاسخ به یک سوال
response set
امایه پاسخ
solution
پاسخ یک مشکل
answers
پاسخ به یک سوال
solutions
پاسخ یک مشکل
plea
پاسخ دعوی
answers
: جواب پاسخ
to definitive answer
پاسخ قطعی
answers
: پاسخ دادن
early answer
پاسخ زود
come up with
<idiom>
یافتن پاسخ
whole response
پاسخ کلی
w response
پاسخ کلی
answerable
پاسخ دار
voice answer back
پاسخ سمعی
vaccum response
پاسخ غیابی
vab
پاسخ سمعی
answering
پاسخ به یک سوال
answering
: جواب پاسخ
pleas
پاسخ دعوی
answered
: پاسخ دادن
rejoin
پاسخ دادن
rejoined
در پاسخ گفتن
rejoin
در پاسخ گفتن
answer
: جواب پاسخ
to make a response
پاسخ دادن
answer
پاسخ به یک سوال
running rate
اهنگ پاسخ
rejoinder
پاسخ دفاعی
answering
: پاسخ دادن
answer
: پاسخ دادن
rejoinders
پاسخ دفاعی
responsorial
پاسخ دهنده
answered
: جواب پاسخ
modulation frequency response
پاسخ فرکانس مدولاسیون
achromatic color response
پاسخ رنگ بی فام
all or none response
پاسخ همه یا هیچ
to fail to provide an answer
درماندن در دادن پاسخ
open ended question
پرسش باز پاسخ
s r psychology
روانشناسی محرک- پاسخ
pilomotor response
پاسخ سیخ شدن مو
phone
پاسخ به تماس در تلفن
psychogalvanic response
پاسخ گالوانیکی- روانی
pure color response
پاسخ خالص رنگ
i pause for a reply
منتظر پاسخ هستم
answer
[to something]
پاسخ
[به چیزی]
[راه حل]
high frequency responce
پاسخ فرکانس بالا
conditioned escape response
پاسخ گریز شرطی
conditioned avoidance response
پاسخ اجتنابی شرطی
cer
پاسخ هیجانی شرطی
galvanic skin response
پاسخ برقی پوست
he returned a negative
پاسخ منفی داد
no reply necessary
[NRN]
نیازی به پاسخ نیست.
electrodermal response
پاسخ برقی پوست
inquiry system
سیستم پرسش- پاسخ
interrogator responsor
دستگاه پرسش- پاسخ
conditioned emotional response
پاسخ هیجانی شرطی
calculation
پاسخ به یک مشکل در ریاضی
stimulus response psychology
روانشناسی محرک- پاسخ
unconditioned response
پاسخ غیر شرطی
ucr
پاسخ غیر شرطی
shading response
پاسخ سایه روشن
response time
زمان پاسخ دهی
solve
یافتن پاسخ یک مشکل
stimulus response theory
نظریه محرک- پاسخ
solves
یافتن پاسخ یک مشکل
rejoinders
پاسخ دفاعی دادن
response hierarchy
سلسله مراتب پاسخ
surrebutter
اخرین پاسخ خواهان
rejoinder
پاسخ دفاعی دادن
the answer is in the negative
پاسخ ان منفی است
solving
یافتن پاسخ یک مشکل
visual righting response
پاسخ تعادل دیداری
white space response
پاسخ به بخش سفید
phoned
پاسخ به تماس در تلفن
phones
پاسخ به تماس در تلفن
rejoining
پاسخ دفاعی دادن
phoning
پاسخ به تماس در تلفن
solved
یافتن پاسخ یک مشکل
rejoined
پاسخ دفاعی دادن
rejoins
پاسخ دفاعی دادن
affirmative
پاسخ "بله " بود
rejoin
پاسخ دفاعی دادن
return a negative
پاسخ منفی دادن
s r model
الگوی محرک- پاسخ
stimulus response model
الگوی محرک- پاسخ
to answer in the a
پاسخ مثبت دادن
s o r model
الگوی محرک- جاندار- پاسخ
stimulus organism response model
الگوی محرک- جاندار- پاسخ
resolveme this
این پرسش را پاسخ دهید
readiness to report
امادگی برای پاسخ دادن
Please reply as a matter of urgency.
لطفا فوری پاسخ دهید.
let down easy
<idiom>
پاسخ منفی به طرز خوشآیندی
to press for an answer
با صرار یا فشار پاسخ خواستن
to beg the question
در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
to meet with a repulse
پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
glib answer
پاسخ بدون ملاحظه
[بی فکر]
i pause for a reply
خاموش مانده ام که پاسخ بگیرم
interrupting
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
react
عمل کردن در پاسخ به چیزی
reacted
عمل کردن در پاسخ به چیزی
interrupt
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
reacting
عمل کردن در پاسخ به چیزی
reacts
عمل کردن در پاسخ به چیزی
replied
پاسخ دادن جواب کتبی
replies
پاسخ دادن جواب کتبی
reply
پاسخ دادن جواب کتبی
replying
پاسخ دادن جواب کتبی
interrupts
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
problem
یافتن پاسخ برای مشکلی
problems
یافتن پاسخ برای مشکلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com