English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
relative پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
Other Matches
holds پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
hold پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
exchange روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
graphics پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
real time زمان حقیقی
processor bound اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
gyrocompass نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
periodic که مرتب رخ میدهد
periodical که مرتب رخ میدهد
arithmetic logic unit بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
alu Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
post که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود
clocks باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
chronologize بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
posts که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود
posted که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود
post- که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
clocks ماشینی که زمان را نشان میدهد
clock ماشینی که زمان را نشان میدهد
rates تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
rate تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
list 1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی
work load مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
margins فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
margin فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
rates حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
rate حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
flops اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopping اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
mflops اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
multiplex روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد
multi- سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
isallobaric خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobar خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
optical اشبعه لیزر و سایر منابع نور برای داده به صورت پاسهای نوری
realistic deterrence میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
director نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
directors نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
flash card ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
i/o پردازندهای که پردازش کمی را انجام میدهد چرا که زمان آن برای خواندن یا نوشتن داده از پورت ورودی / خروجی صرف میشود
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
merge sorting algorithm الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
subroutine بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
persistence مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
sorted برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
filing 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
logical حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
dma UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
veracious حقیقی
genuine حقیقی
real حقیقی
truest حقیقی
unfeigned حقیقی
truer حقیقی
true حقیقی
actual حقیقی
intrinsic حقیقی
efective حقیقی
true score نمره حقیقی
true dip شیب حقیقی
true course راه حقیقی
true value مقدار حقیقی
true azimuth گرای حقیقی
trueness بی ریایی حقیقی
true power توان حقیقی
natural person شخص حقیقی
true wind باد حقیقی
true heading سمت حقیقی
genuine حقیقی یا درست
true variance پراکنش حقیقی
actual resistivity مقاومت حقیقی
actual movement حرکت حقیقی
true mean میانگین حقیقی
true life حقیقی وصحیح
true copolymer همبسپار حقیقی
true resistance مقدارمقاومت حقیقی
absolute magnitude قدر حقیقی
ohmic valve مقدارمقاومت حقیقی
observed altitude ارتفاع حقیقی
interpolymer همبسپار حقیقی
true or real focus کانون حقیقی
real image تصویر حقیقی
real address آدرس حقیقی
down-to-earth حقیقی واقعی
truer حقیقی کردن
truer واقعی حقیقی
true حقیقی کردن
true واقعی حقیقی
real numbers اعداد حقیقی
genuine واقعی حقیقی
real constant ثابت حقیقی
real function تابع حقیقی
down to earth حقیقی واقعی
real number عدد حقیقی
real memory حافظه حقیقی
truest واقعی حقیقی
true north شمال حقیقی
real power توان حقیقی
real storage حافظه حقیقی
real gas گاز حقیقی
truest حقیقی کردن
real module ضریب حقیقی
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
formats روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
brake horsepower توان حقیقی مهاری
apparent horizon افق حقیقی نقاط
particle density وزن مخصوص حقیقی
rightful حقیقی دارای استحقاق
verisimilar دارای فاهر حقیقی
live exercise تمرین رزمی حقیقی
euciliate مژه داران حقیقی
real numbers اعدد حقیقی [ریاضی]
actual maximum flowline ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
real number عدد حقیقی [ریاضی]
real sector بخش متغیرهای حقیقی
real-valued function تابع حقیقی [ریاضی]
ToolTips برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
developed muzzle velocity سرعت ابتدایی و حقیقی توپ
true azimuth سمت حقیقی گرای جغرافیایی
real analytic function تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
dative حالت مفعولی غیرصریح حقیقی
substantive دارای ماهیت واقعی حقیقی
true or sternal ribs دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
unsigned real number عدد حقیقی بدون علامت
enlightement روشنی فکر اگاهی حقیقی
axiom قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
axioms قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
present زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
presented زمان حاضر زمان حال
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
arrival زمان حضور زمان رسیدن
presents زمان حاضر زمان حال
presenting زمان حاضر زمان حال
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
acoelous بدون معدهء حقیقی یادستگاه هاضمه
real absolute value function تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
anachronisms اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronism اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
oafs بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
approximations خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
oaf بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
approximation خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
many valued دارای دو قیمت یکی حقیقی دیگری دروغین
analysis محاسبه
slide rule خط کش محاسبه
computations محاسبه
calculation محاسبه
computing محاسبه
computation محاسبه
slide rules خط کش محاسبه
prediction محاسبه
predictions محاسبه
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
approximation محاسبه ملایم
computational مربوط به یک محاسبه
approximations محاسبه ملایم
miscalculation محاسبه اشتباه
computational اشتباه در محاسبه
design load بارمبنای محاسبه
computation نتیجه محاسبه
account محاسبه نمودن
engineer's scale خط کش محاسبه مهندسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com