Total search result: 201 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
relative |
پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد |
|
|
Other Matches |
|
holds |
پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون |
hold |
پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون |
realtime |
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها |
exchange |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
exchanged |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
exchanges |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
exchanging |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
computation of replacement factors |
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل |
graphics |
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد |
real time |
زمان حقیقی |
processor bound |
اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود |
loom time |
مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.] |
gyrocompass |
نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد |
periodic |
که مرتب رخ میدهد |
periodical |
که مرتب رخ میدهد |
arithmetic logic unit |
بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق |
alu |
Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق |
post |
که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود |
clocks |
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن |
clock |
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن |
chronologize |
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن |
posts |
که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود |
posted |
که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود |
post- |
که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود |
sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
clocks |
ماشینی که زمان را نشان میدهد |
clock |
ماشینی که زمان را نشان میدهد |
rates |
تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد |
rate |
تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد |
list |
1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی |
work load |
مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد |
margins |
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد |
margin |
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد |
rates |
حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد |
rate |
حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد |
flops |
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند |
flopping |
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند |
flop |
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند |
flopped |
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند |
mflops |
اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود |
multiplex |
روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد |
multi- |
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد |
multi |
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد |
isallobaric |
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد |
isallobar |
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد |
optical |
اشبعه لیزر و سایر منابع نور برای داده به صورت پاسهای نوری |
realistic deterrence |
میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم |
director |
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد |
directors |
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد |
flash card |
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد |
i/o |
پردازندهای که پردازش کمی را انجام میدهد چرا که زمان آن برای خواندن یا نوشتن داده از پورت ورودی / خروجی صرف میشود |
sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
merge sorting algorithm |
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند |
subroutine |
بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است |
persistence |
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش |
sorted |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
sorts |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
sort |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
line haul |
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری |
filing |
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند |
cache |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
caches |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
cache memory |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
sorts |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
sorted |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
sort |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
logical |
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد. |
bubble sort |
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند |
circuit |
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود |
circuits |
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود |
road time |
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون |
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. |
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود. |
dma |
UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد |
veracious |
حقیقی |
genuine |
حقیقی |
real |
حقیقی |
truest |
حقیقی |
unfeigned |
حقیقی |
truer |
حقیقی |
true |
حقیقی |
actual |
حقیقی |
intrinsic |
حقیقی |
efective |
حقیقی |
true score |
نمره حقیقی |
true dip |
شیب حقیقی |
true course |
راه حقیقی |
true value |
مقدار حقیقی |
true azimuth |
گرای حقیقی |
trueness |
بی ریایی حقیقی |
true power |
توان حقیقی |
natural person |
شخص حقیقی |
true wind |
باد حقیقی |
true heading |
سمت حقیقی |
genuine |
حقیقی یا درست |
true variance |
پراکنش حقیقی |
actual resistivity |
مقاومت حقیقی |
actual movement |
حرکت حقیقی |
true mean |
میانگین حقیقی |
true life |
حقیقی وصحیح |
true copolymer |
همبسپار حقیقی |
true resistance |
مقدارمقاومت حقیقی |
absolute magnitude |
قدر حقیقی |
ohmic valve |
مقدارمقاومت حقیقی |
observed altitude |
ارتفاع حقیقی |
interpolymer |
همبسپار حقیقی |
true or real focus |
کانون حقیقی |
real image |
تصویر حقیقی |
real address |
آدرس حقیقی |
down-to-earth |
حقیقی واقعی |
truer |
حقیقی کردن |
truer |
واقعی حقیقی |
true |
حقیقی کردن |
true |
واقعی حقیقی |
real numbers |
اعداد حقیقی |
genuine |
واقعی حقیقی |
real constant |
ثابت حقیقی |
real function |
تابع حقیقی |
down to earth |
حقیقی واقعی |
real number |
عدد حقیقی |
real memory |
حافظه حقیقی |
truest |
واقعی حقیقی |
true north |
شمال حقیقی |
real power |
توان حقیقی |
real storage |
حافظه حقیقی |
real gas |
گاز حقیقی |
truest |
حقیقی کردن |
real module |
ضریب حقیقی |
support |
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد |
formats |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
format |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
brake horsepower |
توان حقیقی مهاری |
apparent horizon |
افق حقیقی نقاط |
particle density |
وزن مخصوص حقیقی |
rightful |
حقیقی دارای استحقاق |
verisimilar |
دارای فاهر حقیقی |
live exercise |
تمرین رزمی حقیقی |
euciliate |
مژه داران حقیقی |
real numbers |
اعدد حقیقی [ریاضی] |
actual maximum flowline |
ماکزیمم خط ابدهی حقیقی |
real number |
عدد حقیقی [ریاضی] |
real sector |
بخش متغیرهای حقیقی |
real-valued function |
تابع حقیقی [ریاضی] |
ToolTips |
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد |
access time |
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده |
IAM |
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد |
references |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
reference |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
developed muzzle velocity |
سرعت ابتدایی و حقیقی توپ |
true azimuth |
سمت حقیقی گرای جغرافیایی |
real analytic function |
تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی] |
dative |
حالت مفعولی غیرصریح حقیقی |
substantive |
دارای ماهیت واقعی حقیقی |
true or sternal ribs |
دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص |
unsigned real number |
عدد حقیقی بدون علامت |
enlightement |
روشنی فکر اگاهی حقیقی |
axiom |
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه |
axioms |
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه |
present |
زمان حاضر زمان حال |
seek time |
زمان جستجو زمان طلب |
response time |
زمان جواب زمان پاسخگویی |
presented |
زمان حاضر زمان حال |
arrivals |
زمان حضور زمان رسیدن |
arrival |
زمان حضور زمان رسیدن |
presents |
زمان حاضر زمان حال |
presenting |
زمان حاضر زمان حال |
read time |
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری |
acoelous |
بدون معدهء حقیقی یادستگاه هاضمه |
real absolute value function |
تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی] |
tour of duty |
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت |
anachronisms |
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص |
anachronism |
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص |
oafs |
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند |
approximations |
خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی |
oaf |
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند |
approximation |
خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی |
many valued |
دارای دو قیمت یکی حقیقی دیگری دروغین |
analysis |
محاسبه |
slide rule |
خط کش محاسبه |
computations |
محاسبه |
calculation |
محاسبه |
computing |
محاسبه |
computation |
محاسبه |
slide rules |
خط کش محاسبه |
prediction |
محاسبه |
predictions |
محاسبه |
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. |
من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم. |
supervisory |
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد |
approximation |
محاسبه ملایم |
computational |
مربوط به یک محاسبه |
approximations |
محاسبه ملایم |
miscalculation |
محاسبه اشتباه |
computational |
اشتباه در محاسبه |
design load |
بارمبنای محاسبه |
computation |
نتیجه محاسبه |
account |
محاسبه نمودن |
engineer's scale |
خط کش محاسبه مهندسی |