Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
digger
پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
Other Matches
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
grazed
نزدیک به زمین
graze
نزدیک به زمین
grazes
نزدیک به زمین
hovers
پرواز نزدیک زمین
low level
نزدیک سطح زمین
hovered
پرواز نزدیک زمین
hover
پرواز نزدیک زمین
dig pass
پاس از نزدیک زمین
low level winds
بادهای نزدیک سطح زمین
go long
تلاش درپاس طولانی بجلو
clothesline
ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
holm
زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
infield
محدوده زمین کریکت نزدیک میله ها
forecourt
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
forecourts
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
hovering
پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
passer
پاسور
high low jack
پاسور
air guard
پاسور هوایی
laydown bombing
بمباران از فاصله خیلی نزدیک به سطح زمین بمباران سینه مال
house of cards
ساختمان با ورقهای پاسور
frigate
ناو پاسور فریگت
frigates
ناو پاسور فریگت
antisubmarine air escort
هواپیمای پاسور هوایی ضدزیردریایی
alternate escort operating base
پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
industrious
ماهر
workmanlike
ماهر
he was neat
ماهر
skillful
ماهر
handy
ماهر
handiest
ماهر
handier
ماهر
skillful Šetc
ماهر
fine fingered
ماهر
workmanly
ماهر
light footed
ماهر
pert
ماهر
expert
ماهر
experts
ماهر
sedulous
<adj.>
ماهر
adroit
<adj.>
ماهر
skilful
ماهر
proficient
ماهر
assiduous
<adj.>
ماهر
diligent
<adj.>
ماهر
dextrous
ماهر
adept
ماهر
deft
ماهر
knacky
ماهر
skilled
ماهر
studious
<adj.>
ماهر
wieldy
ماهر
industrious
<adj.>
ماهر
neat handed
ماهر
hardworking
<adj.>
ماهر
light handed
ماهر
dexterous
ماهر
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
flunkeys
غیر ماهر
tactically
ماهر ماهرانه
flunkey
غیر ماهر
cunning
ماهر زیرکی
articulate
ماهر در صحبت
tactical
ماهر ماهرانه
flunkys
غیر ماهر
flunky
غیر ماهر
flunkies
غیر ماهر
articulates
ماهر در صحبت
articulating
ماهر در صحبت
skilled
ماهر و باتجربه
great
متعدد ماهر
great-
متعدد ماهر
greatest
متعدد ماهر
expert gunner
توپچی ماهر
mastered
ماهر شدن
journeyman
کارگر ماهر
journeymen
کارگر ماهر
skilled labour
کارگر ماهر
skilled worker
کارگر ماهر
nattier
پاکیزه ماهر
jimmies
ماهر دیلم
nattiest
پاکیزه ماهر
natty
پاکیزه ماهر
qualify
ماهر شدن
qualifies
ماهر شدن
jimmy
ماهر دیلم
slick
ماهر صاف
slickest
ماهر صاف
master
ماهر شدن
masters
ماهر شدن
shotmaker
شوت زن ماهر
marksmen
تیرانداز ماهر
light foot
ماهر تردست
scientail
ماهر علمی
semi skilled
نیمه ماهر
craftsman
کارگر ماهر
craftsmen
کارگر ماهر
understandings
مطلع ماهر
water dog
شناگر ماهر
marksman
تیرانداز ماهر
understanding
مطلع ماهر
versant
ماهر واستاد
semiskilled
نیمه ماهر
sharpshooter
تیرانداز ماهر
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
sniper
تیرانداز ماهر تفنگ
snipers
تیرانداز ماهر تفنگ
reinsman
سوار کار ماهر
qualified
صلاحیت دار ماهر
semi skilled worker
کارگر نیمه ماهر
masters
ماهر شدن در چیزی
ace
خلبان ماهر و متهور
shot
تیراندازی تیرانداز ماهر
shots
تیراندازی تیرانداز ماهر
aces
خلبان ماهر و متهور
master
ماهر شدن در چیزی
skillful weaver
بافنده ماهر و خبره
unskilled worker
کارگر غیر ماهر
building craftsman
کارگر ماهر ساختمانی
mastered
ماهر شدن در چیزی
figure skater
اسکیت باز ماهر
navvies
کارگر غیر ماهر
navvy
کارگر غیر ماهر
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
marksman
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
toxophilite
تیرانداز ماهر با تیر و کمان
gift of the gab
<idiom>
درصحبت کردن ماهر بودن
mudder
اسب ماهر در مسیر خیس وگلی
unskilled labor
نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
streetwise
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
stickhandler
شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
orion
منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
cradler
بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
roughrider
سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
digger
بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
punter
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
demolition derby
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
punters
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
bunter
توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
duress
در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
Grand Prix
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
Grands Prix
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com