English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
floater پاس ارام هوایی تخته بزرگ موج سواری
Other Matches
barge تخته بزرگ موج سواری
barged تخته بزرگ موج سواری
barges تخته بزرگ موج سواری
gun تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
guns تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
big gun سرسخت در کسب امتیاز تخته سنگین و بزرگ موج سواری
surfboards تخته موج سواری
surfboard تخته موج سواری
hotdogging board تخته کوتاه موج سواری
body surf موج سواری بدون تخته
windsurfer تخته موج سواری با بادبان
malibu تخته فایبرگلاس موج سواری
windsurfers تخته موج سواری با بادبان
windsurfing موج سواری با تخته و بادبان
stick تخته موج سواری شلاق
noses دماغه جلویی تخته موج سواری
nose دماغه جلویی تخته موج سواری
hang ten سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
catch a rail برخورد تخته موج سواری باموج و سرنگونی
cheat سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
blown out رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
cheats سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
cheated سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
pillows صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
pillow صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
goofy foot موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
decompress ارام ارام بالا امدن با مکثهای موقت
quasi smooth flow جریان نیمه ارام یا شبه ارام
multi board computer کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
lee board تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
stopboard تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
boarded تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
daughter board تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
airlift service سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
boarded تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
plywood تخته لایی تخته چند لا
planking تخته پوشی تخته بندی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
notice board 1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
bare board تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holiday تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
air policing عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
restrictive fire plan طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
antiair warfare جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
line chief افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i stay در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
air delivery container جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
broadcast controlled air interception نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air sentinel گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steers در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
flak گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
air scoop چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
sleeve target هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
fly through عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
air pilots خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air interdiction عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
aviation pay معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air suprmacy برتری کامل هوایی سیادت هوایی
air superiority برتری موقت هوایی رجحان هوایی
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
plank تخته تخته کردن
carrier air group دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
aired هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air material ماتریل هوایی وسایل هوایی
airs هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
notice to airmen اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
air branch قسمت هوایی رسته هوایی
NIC تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
splashes ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
air picket هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
air scout هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
air photographic شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
photogrammetry علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
airlift capacity مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
air defense commander فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
emergency scramble درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
air search attack unit تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
rides سواری
driving سواری
Woman sitting on the man کیر سواری
riding سواری
ride سواری
channel airlift سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
surf موج سواری
autos ماشین سواری
saddle سواری کردن
saddles سواری کردن
manege اسب سواری
jockeying اسب سواری
passenger car trailer تریلرخودروی سواری
hackney اسب سواری
saddled سواری کردن
hacking jackets کت اسب سواری
motorcar خودرو سواری
auto ماشین سواری
passenger car اتومبیل سواری
top boot چکمه سواری
surf riding موج سواری
jumble سواری کردن
jumbles سواری کردن
roadster اسب سواری
roadsters اسب سواری
jumbling سواری کردن
to take a drive سواری کردن
hacking jacket کت اسب سواری
saddler اسب سواری
equitation هنراسب سواری
amaxophobia سواری هراسی
jumbled سواری کردن
troopers اسب سواری
trooper اسب سواری
saddle horse اسب سواری
to take a ride سواری کردن
surfriding موج سواری
cycling دوچرخه سواری
surfing موج سواری
skim boarding موج سواری
horsemanship اسب سواری
nag اسب کوچک سواری
sailable قابل سواری دردریا
habits لباس سواری زنانه
habit لباس سواری زنانه
to go by bicycle دوچرخه سواری کردن
motor road جاده موتور سواری
surfmanship مهارت در موج سواری
riding habits جامه سواری زنانه
riding habit جامه سواری زنانه
velodrome پیست دوچرخه سواری
manege اموزشگاه اسب سواری
bicycle path مسیر دوچرخه سواری
outride در سواری پیش افتادن از
to give somebody a lift به کسی سواری دادن
nagged اسب کوچک سواری
nags اسب کوچک سواری
to ride a bicycle دوچرخه سواری کردن
to learn to ride سواری یاد گرفتن
trooper اسب سواری نظامی
equestrian مربوط به اسب سواری
drives رانش سواری دوندگی
drives سواری کردن کوبیدن
bicycle دوچرخه سواری کردن
bicycles دوچرخه سواری کردن
cavalcade سواری گردش سواره
drive رانش سواری دوندگی
cavalcades سواری گردش سواره
drive سواری کردن کوبیدن
troopers اسب سواری نظامی
harness horse اسب سواری یا بارکش
joo choo seogi ایستادن اسب سواری
jodhpur شلوار چسبان سواری
hacking اسب سواری تفریحی
to give somebody a ride به کسی سواری دادن
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
trimetrogon عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
to get a lift from somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
charreada سواری مکزیکی اسب وحشی
eventing انواع مسابقه اسب سواری
lift سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
to get a ride with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
equitation هنر سواری و مهار اسب
ride [American E] سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
ap joo choom ایستادن اسب سواری بجلو
to get a lift with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
wake surfing موج سواری بدنبال قایق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com