English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
flat pass پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا
Other Matches
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
payees دریافت کننده
payee دریافت کننده
recipient دریافت کننده
recipients دریافت کننده
getter دریافت کننده
receiver دریافت کننده
receivers دریافت کننده
payees دریافت کننده وجه
outed دریافت کننده سرویس
consignee دریافت کننده محموله
payees دریافت کننده پول
out- دریافت کننده سرویس
out دریافت کننده سرویس
payee دریافت کننده پول
payee دریافت کننده وجه
hand out حریف دریافت کننده سرویس
pass reciever دریافت کننده مجاز پاس
hitched کامل کردن پاس به دریافت کننده
cut block سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
suicide pass پاس به دریافت کننده از پشت سرش
hitch کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitching کامل کردن پاس به دریافت کننده
broadcast شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcasts شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
goes نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
go نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
primary reciever دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
answers زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answering زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answered زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answer زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
remote data concentrator وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
hitch نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
floods بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flooded بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flood بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
doa شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
hitching نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitches نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitched نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
high frequency amplifier تقویت کننده فرکانس بالا
square in پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
combat jump پرش با چتر درمنطقه دشمن
disposition استقرار یکانها و اماد درمنطقه
thunderscan یک پیمایش کننده گران و باوضوح و دقت بالا
safe-conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe conduct جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
target approach point اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
tropicalization اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
transponder تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
ecl طراحی مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از منتشر کننده ترانزیستورها به عنوان اتصالات خروجی به مراحل دیگر
sysgen فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
logo یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که فرض میکند استفاده کننده به انواعی ازترمینالهای گرافیکی دسترسی دارد لوگو
positive true logic یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
DSR سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
touchdown حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
touchdowns حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
check حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
acknowledges 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
submarine havens منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
sentience دریافت
percipience دریافت
apperception دریافت
mental perception دریافت
receiving دریافت
collections دریافت
synecdoche هم دریافت
receipt دریافت
receipts دریافت
inception دریافت
sensing دریافت
delivery دریافت
deliveries دریافت
collection دریافت
comprehension دریافت
comprehensions دریافت
reception دریافت
receptions دریافت
transmission/reception of messages دریافت
apprehensions دریافت
apprehension دریافت
discernment دریافت
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
draws دریافت کردن
recovers دریافت کردن
receive دریافت کردن
draw دریافت کردن
reception دریافت پذیرش
recipient دریافت کنندگان
pick up <idiom> دریافت کردن
recover دریافت کردن
come into <idiom> دریافت کردن
pull down دریافت کردن
recovering دریافت کردن
receives دریافت کردن
hear from <idiom> دریافت نامه
catcher's side سمت دریافت
recieve دریافت کردن
receptions دریافت پذیرش
recipients دریافت کنندگان
perceptions دریافت احساس
long distance reception دریافت دور
perception دریافت احساس
acquiring دریافت کردن
acquires دریافت کردن
recieve only دریافت محض
receiver متصدی دریافت
answer/originate دریافت / ارسال
collection of goods دریافت کالا
receivers متصدی دریافت
percept دریافت ادراکی
handshaking آماده دریافت
receivable دریافت کردنی
collecting main شبکه دریافت
collecting of the current دریافت جریان
acquire دریافت کردن
recipiency قوه دریافت
audio reception دریافت صوتی
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
deferred income پیش دریافت درامد
mail call دریافت نامه از پستخانه
goods received note برگه دریافت کالا
sinks دریافت انتهای خط ارتباتی
intuitions کشف دریافت ناگهانی
intuition کشف دریافت ناگهانی
receipt دریافت رسید دادن
bills receivable براتهای دریافت کردنی
received data داده دریافت شده
obtained گرفتن یا دریافت کردن
sink دریافت انتهای خط ارتباتی
automatic send/reciever ارسال و دریافت خودکار
obtains گرفتن یا دریافت کردن
asr ارسال و دریافت اتوماتیک
bills receivable بروات قابل دریافت
receipt رسید پیام دریافت شد
receipts دریافت رسید دادن
mortality قابلیت دریافت ضایعات
on the dole <idiom> دریافت خیر وسعادت
pick up <idiom> دریافت صدای رادیو و...
boosts کمک دریافت شده
boosting کمک دریافت شده
boosted کمک دریافت شده
obtain گرفتن یا دریافت کردن
receipts رسید پیام دریافت شد
fee charged هزینه دریافت شده
boost کمک دریافت شده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
cashed دریافت کردن صندوق پول
charges collect هزینه نقدا" دریافت میشود
grip نیروی گرفتن ادراک و دریافت
cashes دریافت کردن صندوق پول
holds دریافت کردن گرفتن توقف
hold دریافت کردن گرفتن توقف
drew دریافت کرد ناتمام گذاشت
cash دریافت کردن صندوق پول
garble اشتباه درارسال و دریافت پیام
intelligibly واضحا چنانکه بتوان دریافت
annuitant دریافت دارنده مقرری سالانه
i/o مربوط به ارسال یا دریافت داده
cc هزینه نقدا" دریافت میشود
gathered دریافت داده از منابع مختلف
grips نیروی گرفتن ادراک و دریافت
administrative lead time زمان اداری دریافت اماد
collect بدست آوردن یا دریافت داده
cashing دریافت کردن صندوق پول
collecting بدست آوردن یا دریافت داده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com