Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
thread the needle
پاس دقیق از بین مدافعان
Other Matches
traffic
تجمع مدافعان
trafficked
تجمع مدافعان
trafficking
تجمع مدافعان
traffics
تجمع مدافعان
pass rush
حمله مدافعان به پاس دهنده
through pass
پاس کوتاه از میان مدافعان
bleeders
توپی که از دست مدافعان نزدیک رد میشود
bleeder
توپی که از دست مدافعان نزدیک رد میشود
spike past the block
ابشار را پشت پای مدافعان کوبیدن
cutback
بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
spread
فاصله زیاد بین مدافعان عرض شاخهای گوزن
spreads
فاصله زیاد بین مدافعان عرض شاخهای گوزن
cutbacks
بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
literal
دقیق
exacts
دقیق
astute
دقیق
wistful
دقیق
scholastical
دقیق
tenty
دقیق
exact
دقیق
subtil
دقیق
punctual
دقیق
accurate
دقیق
scrutinizer
دقیق
exacted
دقیق
stringent
دقیق
scholastic
دقیق
particular redemption
دقیق
exact solution
حل دقیق
precision
دقیق
exquisite
دقیق
intent
دقیق
advertent
دقیق
stringently
دقیق
punctiliously
دقیق
punctilious
دقیق
punctual
باذکرجزئیات دقیق
instrument
الات دقیق
strictly speaking
دقیق شویم
perpend
دقیق بودن
particularization
شرح دقیق
exact location
محل دقیق
fine adjustment
تنظیم دقیق
fine setting
تنظیم دقیق
micro pressure gage
فشارسنج دقیق
fine spun
دقیق خیالی
precision measurment
سنجش دقیق
high accuracy measurement
سنجش دقیق
thorough paced
دقیق گام
precisian
خیلی دقیق
precision adjustment
تنظیم دقیق
queazy
زیاد دقیق
precision instrument
سنجه دقیق
precision fire
تیر دقیق
instruments
الات دقیق
precision tools
الات دقیق
queasy
زیاد دقیق
pernickety
کاربسیار دقیق
scrutiny
بررسی دقیق
precise
دقیق کردن
precise
صریح دقیق
an a calculator
محاسب دقیق
precision levelling
ترازیابی دقیق
arm of precision
اسلحه دقیق
precision sweep
روبش دقیق
pryingly
با نگاه دقیق
persnickety
کاربسیار دقیق
precision balance
ترازوی دقیق
precisionist
بسیار دقیق
precision tool
ابزار دقیق
precision spirit level
ترازوی دقیق
precision scale
مقیاس دقیق
precise
خیلی دقیق
sounded
بی خطر دقیق
setting up
لجوج دقیق
sets
لجوج دقیق
set
لجوج دقیق
correcting
دقیق یا درست
detailed analysis
بررسی دقیق
tenuous
لطیف دقیق
detailed analysis
آنالیز دقیق
watchful
بی خواب دقیق
sound
بی خطر دقیق
corrects
دقیق یا درست
correct
دقیق یا درست
sounds
بی خطر دقیق
soundest
بی خطر دقیق
subtle
دقیق لطیف
subtler
دقیق لطیف
subtlest
دقیق لطیف
goings-over
بررسی دقیق
going-over
بررسی دقیق
controls
توپزن دقیق
in-depth
دقیق و عمیق
watchfulness
دقیق هشیاری
controlling
توپزن دقیق
control
توپزن دقیق
thoroughgoing
بسیار دقیق
imprecise
غیر دقیق
precision adjustment
تنظیم دقیق تیر
precision adjustment
تنظیم تیر دقیق
pin point
تعیین دقیق نقاط
pores
بمطالعه دقیق پرداختن
measuring magnifier
مسافت یاب دقیق
precision drill
مته کردن دقیق
altitude fine adjustment
دستگاه تنظیم دقیق
fine adjustment knob
دکمه تنظیم دقیق
precision lathe
ماشین تراش دقیق
a true and accurate report
گزارشی درست و دقیق
scrupulously
<adv.>
خیلی دقیق وسواسی
precision engineering
تکنیک ابزار دقیق
precision engineering
مهندسی ابزار دقیق
mind one's P's and Q's
<idiom>
خیلی دقیق به رفتاروگفتار
pick someone's brains
<idiom>
اطلاعات دقیق به کسی
off base
<idiom>
غیر دقیق ،نادرست
precision casting
ریخته گری دقیق
precision bore
سوراخ کردن دقیق
to pore
[over; on]
به مطالعه دقیق پرداختن
precision measuring equipment
تجهیزات سنجش دقیق
probity
پیروی دقیق از اصول
inspects
ازمایش دقیق بازبینی
tendering
دقیق ترد ونازک
tenderest
دقیق ترد ونازک
mirrored
ایجاد کپی دقیق
mirrors
ایجاد کپی دقیق
stickler
سمج خیلی دقیق
sticklers
سمج خیلی دقیق
tendered
دقیق ترد ونازک
inspecting
ازمایش دقیق بازبینی
inspected
ازمایش دقیق بازبینی
astringent
سخت گیر دقیق
meticulous
خیلی دقیق وسواسی
zeros
تنظیم دقیق دستگاه
particular
دقیق نکته بین
zeroes
تنظیم دقیق دستگاه
pore
بمطالعه دقیق پرداختن
zero
تنظیم دقیق دستگاه
inspect
ازمایش دقیق بازبینی
calibration
تنظیم الات دقیق
chronometer
ساعت شمار دقیق
tender
دقیق ترد ونازک
fine tuning
میزان سازی دقیق
precision
بسیار دقیق بودن
fine turning
میزان سازی دقیق
precision
اندازه گیری دقیق
facsimiles
کپی دقیق از یک متن
fine sight
تنظیم خط نشانه دقیق
facsimile
کپی دقیق از یک متن
edge sharpening
دقیق کردن لبه
mirror
ایجاد کپی دقیق
subtilization
ملایمت دقیق و لطیف سازی
handle with kid gloves
<idiom>
باکسی همکاری دقیق داشتن
zero hour
<idiom>
لحظه دقیق حمله درجنگ
attenuate
تقلیل دادن دقیق شدن
attenuates
تقلیل دادن دقیق شدن
image
کپی دقیق از فضایی از حافظه
subtilize
دقیق وحساس ولطیف کردن
attenuating
تقلیل دادن دقیق شدن
format
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
formats
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
attenuated
تقلیل دادن دقیق شدن
approximates
نه دقیق ولی تقریبا درست
accuracy
تعریف دقیق تر خواهد بود
approximate
نه دقیق ولی تقریبا درست
pinpoint target
هدف دقیق تعیین شده
fine sight
تنظیم دقیق زاویه توپ
theodolites
زاویه یاب دقیق ثانیهای
theodolite
زاویه یاب دقیق ثانیهای
an i calculation
حساب نادرست یا غیر دقیق
images
کپی دقیق از فضایی از حافظه
punctilio
نکته دقیق در ایین رفتار
approximated
نه دقیق ولی تقریبا درست
metronomes
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronome
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
soul searching
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
soul-searching
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
he was p in his promises
درانجام وعدههای خود دقیق بود
exact location
تعیین کردن محل دقیق نقاط
precisian
شخص دقیق در مراعات قواعداخلاقی ومذهبی
nuances
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
nuance
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
zero beat
تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
programming specification
مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
rhadamanthine
وابسته به قضاوت خیلی دقیق و سخت گیرانه
The planes pin- pointed the enemy targets .
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
action architecture
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
supervised
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervising
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
grey scale
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
hand forming
شکل دادن فلزات تورق پذیر باابزارهای دستی و بلوکهای دقیق
supervise
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervises
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
capturing
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
glideslope
شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
capture
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
yellow arc
محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
pcm
روش ذخیره سازی صدا در قالب دقیق و فشرده توسط کارتهای صوتی قوی
accuracy
کدی که تشخیص میدهد آیا داده دقیق است و یا باید توسط یک وسیله خاص از ثبت درآید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com