English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (7 milliseconds)
English Persian
quindec agon پانزده پهلو
Other Matches
They were walking three abreast. سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
To toss and turn. To roll over. از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
line abreast کشتی هایی که پهلو به پهلو می روند
pentadecagon پانزده بر
fifteen پانزده
quarter hour پانزده دقیقه
quindec agon پانزده بری
semi monthly پانزده روزیکبار
biweekly پانزده روزیکبار
pentadecagon پانزده گوشهای
indiction دوره پانزده ساله
in the last fortnight دراین پانزده روز گذشته
indiction مالیات پانزده ساله املاک
side by side columns ستونهای پهلو به پهلو
galncing collision برخورد پهلو به پهلو
collateral پهلو به پهلو متوازی
Hispano-Moresque [سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی]
along side در پهلو
side arm از پهلو
sides پهلو
side by side پهلو به پهلو
decagon ده پهلو
ship side پهلو
sexangle شش پهلو
laterally از پهلو
hexagon شش پهلو
hexagons شش پهلو
sideways از پهلو
yoko پهلو
one sided یک پهلو
nip and tuck پهلو به پهلو
by از پهلو
sidling از پهلو
flanking پهلو
side پهلو
flanked پهلو
flank پهلو
broadsides به پهلو
broadside به پهلو
handing پهلو
hand پهلو
three sided سه پهلو
two edged دو پهلو
two-edged دو پهلو
side view از پهلو
sideling از پهلو
triangles سه پهلو سه بر
triangle سه پهلو سه بر
one-sided یک پهلو
abreast پهلو به پهلو
sideward از پهلو
sidewards از پهلو
sideway فرعی از پهلو
it has sides سه پهلو دارد
side blown converter مبدل پهلو دم
sidestroke شنای پهلو
goosewing دو پهلو بادبان
prevarication حرف دو پهلو
pulmonitis سینه پهلو
lateral flexion خم شدن به پهلو
polygonal بسیار پهلو
peripeneumony سینه پهلو
septilateral هفت پهلو
slab sided پهن پهلو
scalene نابرابر پهلو
yoko geri ضربه به پهلو
quinquelat eral پنج پهلو
multivocal چند پهلو
pitch diameter قطر پهلو
pentangular پنج پهلو
along side پهلو به پهلوی
list یک پهلو شدن
polygons بسیار پهلو
side پهلو کناره
sides پهلو کناره
skid به پهلو سریدن
skidded به پهلو سریدن
skidding به پهلو سریدن
slides حرکت از پهلو
skids به پهلو سریدن
multilateral چند پهلو
sideswipe پهلو زدن به
equilateral دو پهلو برابر
double-entendres حرف دو پهلو
slide حرکت از پهلو
broadside ناو به پهلو
broadsides ناو به پهلو
polygon بسیار پهلو
heptagonal هفت پهلو
double talk جمله دو پهلو
double entendre حرف دو پهلو
double entendres حرف دو پهلو
sideswipes پهلو زدن به
octagon هشت پهلو
pentagons پنج پهلو
pentagon پنج پهلو
octangular هشت پهلو
transfers پهلو- رفت
many sided چند پهلو
pneumonia سینه پهلو
many-sided چند پهلو
transferring پهلو- رفت
transfer پهلو- رفت
octagons هشت پهلو
sidewinder ضربت سنگین از پهلو
quadrilateral چهار پهلو چهارضلعی
yoma tsuki ضربه با دو دست به پهلو
equiangular triangle سه پهلو برابر [ریاضی]
equilateral triangle سه پهلو برابر [ریاضی]
companionship مصاحبت پهلو نشینی
quadrilaterals چهار پهلو چهارضلعی
To sleep on ones side. روی پهلو خوابیدن
harbourage پهلو گرفتن در بندر
lateralrelationship نسبت در خط افقی از پهلو
sidestepping صعود پلهای از پهلو
palter دو پهلو سخن گفتن
sidestepped صعود پلهای از پهلو
sidesteps صعود پلهای از پهلو
pneumococcus میکرب سینه پهلو
sidestep صعود پلهای از پهلو
crab به پهلو حرکت کردن
crabs به پهلو حرکت کردن
equivocal دارای ابهام دو پهلو
pinwheel چرخش از پهلو بدوربارفیکس
Loo sanpra [منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
emulate برابری جستن با پهلو زدن
scotch verdict حکم غیرقطعی ودو پهلو
emulated برابری جستن با پهلو زدن
chinese landing پهلو گرفتن به سبک چینی
emulates برابری جستن با پهلو زدن
emulating برابری جستن با پهلو زدن
scissor kick پای قیچی در شنای پهلو
lateral pass پاس توپ فوتبال از پهلو
To dock . To berth. پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
yawed پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
pleuropneumonia ذات الجنب توام با سینه پهلو
yaw پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
isosceles triangle مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
bacon گوشت نمک زدهء پهلو و پشت خوک
isosceles triangles مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
He lost control of the car and swerved towards a tree. او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
prevarication ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
stockli حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
trapezium چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
hendecagon یازده پهلو یازده ضلعی
rollover غلطیدن روی یا غلطیدن به پهلو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com