Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
skim sweeping
پاک کردن سطحی مینها
Other Matches
countermining
زنجیری کردن ترتیب انفجار مینها
surficial swellings
بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
mine mooring
اتصال دادن مینها به همدیگر به وسیله سیم یا بند
control buoy
بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
hard face
سخت کردن سطحی
to skim ones the news
به اخبارنگاهی سطحی کردن
hard surface
سخت کردن سطحی
adsorb
جذب سطحی کردن
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
topsoil
خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
sketchier
سطحی
surface water
اب سطحی
superficiality
سطحی
sketchy
سطحی
sketchiest
سطحی
sketchily
سطحی
decahedral
ده سطحی
surface
سطحی
planar
سطحی
surfaces
سطحی
surfaced
سطحی
low level
سطحی
skin deep
سطحی
skin-deep
<idiom>
سطحی
acrotic
سطحی
superficial
سطحی
shallower
کم اب سطحی
shallow
کم اب سطحی
shallows
کم اب سطحی
shallow foundation
پی سطحی
shallowest
کم اب سطحی
bounding mine
مین سطحی
surface treatment
عملیات سطحی
impact burst
ترکش سطحی
surface
سطحی جلادادن
surface leakage
نشت سطحی
surfaced
سطحی جلادادن
surfaces
سطحی جلادادن
surface width
عرض سطحی
interfacial tension
کشش سطحی
piers
پایه و سطحی
interfacial force
کشش سطحی
singeing
سوختگی سطحی
dodecahedron
دوازده سطحی
dodecahedral
دوازده سطحی
singes
سوختگی سطحی
pier
پایه و سطحی
skin effect
اثر سطحی
surface tensity
کشش سطحی
blanket grouting
تزریق سطحی
evaporation
تبخیر سطحی
area load
بار سطحی
heptahedral
هفت سطحی
sorption
جذب سطحی
surface charge
بار سطحی
surface contact rectifier
یکسوکننده سطحی
surface corrosion
خوردگی سطحی
surface creep
خزیدن سطحی
surface detection
اکتشاف سطحی
surface detection
راداراکتشافی سطحی
surface drains
زهکشهای سطحی
surface dressing
پوشش سطحی
surface burst
ترکش سطحی
horizontal curve
پیچ سطحی
sheet washing
فرسایش سطحی
statical moment
لنگر سطحی
hexahedral
مکعب شش سطحی
two level store
انباره دو سطحی
hexahedron
جسم شش سطحی
suface wind
باد سطحی
trihedral
سه روی سه سطحی
surface burning
احتراق سطحی
surface erosion
فرسایش سطحی
surface evaporation
تبخیر سطحی
surface inflow
اب سطحی ورودی
surface soil
خاک سطحی
surface targets
هدفهای سطحی
surface tension
کشش سطحی
surface treatment
اندود سطحی
surface treatment
اسفالت سطحی
adhesion
جاذبه سطحی
surface reverbration
برگشتهای سطحی
smattering
دانش سطحی
surface irrigation
ابیاری سطحی
topdress
سطحی ریختن
top soil
خاک سطحی
surface moisture
رطوبت سطحی
ground swell
موج سطحی
surface ornament
تزیینات سطحی
surface outflow
اب سطحی خروجی
surface treatment
روکش سطحی
split-level
چند سطحی
epilimnion
اب لایه سطحی
polyhedral
چند سطحی
extensive cultivation
زراعت سطحی
multi level
چند سطحی
floating mine
مین سطحی
adsorbent
جاذب سطحی
formal logic
قضاوت سطحی
pentahedral
پنج سطحی
singed
سوختگی سطحی
extensive agriculture
کشاورزی سطحی
singe
سوختگی سطحی
free moisture
رطوبت سطحی
multilevel
چند سطحی
superficially
بطور سطحی
flesh wound
زخم سطحی
low level winds
بادهای سطحی
adsorption
جذب سطحی
adsorption
کشش سطحی
n level logic
منطق N سطحی
one level memory
حافظه یک سطحی
scorches
بطور سطحی سوختن
scorch
بطور سطحی سوختن
superficiality
دانش سطحی بیمایگی
crazing
ترک برداری سطحی
carburize
سخت گرداندن سطحی
in a perfunctory manner
بطور سرسری یا سطحی
hokum
نمایش سطحی وبد
magnetic surface charge
بار سطحی مغناطیسی
puppy love
عشق سطحی و زودرس
density of surface charge
چگالی بار سطحی
hydrology
بررسی ابهای سطحی
singed
بطور سطحی سوختن
skim
بطور سطحی خواندن
skimmed
بطور سطحی خواندن
topdress
بطور سطحی پاشیدن
surface decarburization
کربن گیری سطحی
adhesion force
نیروی کشش سطحی
multilevel sort
ترتیب چند سطحی
subsurface navigation
ناوبری زیر سطحی
hard surfacing
سخت گردانی سطحی
antisurface
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
surface integral
انتگرال سطحی
[ریاضی]
adhesion
کشش سطحی پیوستگی
case harden
سخت گردانی سطحی
singeing
بطور سطحی سوختن
heptahedron
جسم هفت سطحی
sciolistic
دارای اطلاعات سطحی
case hardening
سخت گردانی سطحی
Band-Aids
چارهی سطحی و موقتی
Band-Aid
چارهی سطحی و موقتی
surface fusion welding
جوشکاری ذوبی سطحی
octahedron
جسم هشت سطحی
skims
بطور سطحی خواندن
singe
بطور سطحی سوختن
capital widening
افزایش سطحی سرمایه
singes
بطور سطحی سوختن
runoff coefficient
ضریب جریان سطحی
adhesion
کشش سطحی دوسیدگی
surface reverbration
امواج برگشتی سطحی رادار
once-over
<idiom>
یک نگاه سطحی به کسی انداختن
multi level planning
برنامه ریزی چند سطحی
street inlet
دریچه ورود فاضلاب سطحی
hard facing alloy
الیاژ سخت گردانی سطحی
carboard architecture
[مدل طراحی با سطحی صاف]
maximum surface temperature
درجه حرارت سطحی حداکثر
subaerial
واقع در قسمت سطحی خاک
sciolism
اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
salt bath case hardening
سخت گردانی سطحی حمام نمک
sciolist
دانشمندنما دارای اطلاعات سطحی شارلاتان
chireugi
ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
base surge
ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
kopfring
حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
skimmer
الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
kitsch
پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
ground waves
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
wisenheimer
کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
weisenheimer
کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
bedrock
سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
generatrix
نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
ground glass
نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
paraboloid
سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
geodetical
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
greenwash
نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
geodeticline
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
break even point
نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
rood
مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
tetrahedron
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
storm water
فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی
physical inspection
بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
edp
پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی
polyhedric
چند وجهی چند سطحی
tack coat
چسب اندود اندود سطحی
gulls
هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gull
هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
iron law of wage
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com