Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
quarter landing	پاگرد پله با 081 درجه گردش
Other Matches
slew	گردش تحت زاویه 09 درجه
rotation by ...	گردش [چرخش] به مقدار ... [ درجه دما یا زاویه]
landings	پاگرد
well staircase	پاگرد
landing	پاگرد
landding	پاگرد
berm	پاگرد
landing slab	تاوه پاگرد
stairs with a platform	پلکان با پاگرد
compass rose	دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template	یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
beam attack	تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
shoulder patch	درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator	صفحه مدرج درجه طبلک درجه
sighting bar	ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation	درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class	درجه سوم بلیط درجه 3
third class	درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf	ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
brevet	درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
division police petty officer	درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms	درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
travels	گردش
flowed	گردش
traveled	گردش
progress	گردش
progressed	گردش
progresses	گردش
progressing	گردش
turn	گردش
flows	گردش
jaunts	گردش
jaunt	گردش
canter	گردش
counterclockwise rotation	گردش به چپ
circumrotation	گردش
cantered	گردش
cantering	گردش
circuits	گردش
circuit	گردش
canters	گردش
travel	گردش
turns	گردش
on the rove	در گردش
paseo	گردش
wrest	گردش
wrested	گردش
wresting	گردش
wrests	گردش
gyration	گردش
gyrations	گردش
meanders	گردش
meandering	گردش
meandered	گردش
meander	گردش
movement	گردش
excursions	گردش
excursion	گردش
nutation	گردش
maeander	گردش
strolls	گردش
strolled	گردش
stroll	گردش
revving	گردش
revved	گردش
revs	گردش
rev	گردش
itineracy	گردش
flowine	خط گردش
flowline	خط گردش
revolutions	گردش
revolution	گردش
water circulation	گردش اب
perambulation	گردش
itineration	گردش
left handed rotation	گردش به چپ
operation	گردش
period	گردش
hiking	گردش
anticlockwise rotation	گردش به چپ
hikes	گردش
hiked	گردش
hike	گردش
traversing	گردش
traverses	گردش
periods	گردش
run	گردش
runs	گردش
promenades	گردش
turnover	گردش
promenade	گردش
circulation	گردش
traversed	گردش
traverse	گردش
circulations	گردش
cycled	گردش
cycle	گردش
rotation	گردش
race	گردش
raced	گردش
races	گردش
cycles	گردش
twirled	گردش
tripped	گردش
twirl	گردش
ambulation	گردش
trips	گردش
trip	گردش
flow	گردش
twirls	گردش
twirling	گردش
walking	گردش
control flow	گردش کنترل
cooling water circulation	گردش اب سرد
clockwise rotation	گردش براست
clockwise rotation	گردش به راست
cash flows	وجوه در گردش
circulating asset	دارایی در گردش
circulative	گردش کننده
circulation capital	سرمایه در گردش
negative caster	گردش معکوس
money in circulation	پول در گردش
rotation	گردش مشاغل
nyuctitropism	گردش برگ در شب
continous cycle	گردش دائمی
operating capital	سرمایه در گردش
movableness	گردش دار
trading capital	سرمایه در گردش
capital turnover	گردش سرمایه
rambling	گردش کننده
budget cycle	گردش بودجه
circulationg air	هوای در گردش
cycle	دوره گردش
roll	چرخش گردش
rolled	چرخش گردش
operation	گردش جنبش
rolls	چرخش گردش
rate of turn	میزان گردش
revolving fund	اعتبار در گردش
right handed rotation	گردش به راست
gyringly	گردش کنان
cycled	دوره گردش
promenade	گردش رفتن
raceway	حلقه گردش
currency circulation	گردش پول
circulation of money	گردش پول
go for a walk	گردش رفتن
cycles	دوره گردش
pleasure ground	گردش گاه
circulating capital	سرمایه در گردش
program flow	گردش برنامه
flow of income	گردش درامد
promenader	گردش کننده
rides	گردش سواره
rotation	گردش روتاسیون
wheel	گردش ناو
revolved	گردش کردن
revolve	گردش کردن
perambulating	گردش کردن در
promenades	گردش رفتن
peripatetic	گردش کننده
cash flow	گردش وجوه
promenade	گردش کردن
perambulates	گردش کردن در
perambulate	گردش کردن در
revolves	گردش کردن
wheeling	گردش ناو
wheels	گردش ناو
excurse	گردش کردن
excursionist	گردش کننده
eyre	گردش دورانی
bloodstream	رگ گردش خون
bloodstreams	رگ گردش خون
field trip	گردش علمی
promenades	گردش کردن
gander	: گردش کردن
continous running	گردش دائمی
to go for a walk	گردش رفتن
roved	گردش کردن
rove	گردش کردن
daily round	گردش روزانه
gyre	گردش دایره
hydraulic cycle	گردش اب در طبیعت
cycle of water	گردش اب در طبیعت
itinerancy	در بدری گردش
itinerate	گردش کردن
cycle of the room	گردش ماه
roves	گردش کردن
fractional rotation	گردش کسری
flow direction	جهت گردش
flow of expenditure	گردش هزینه
flow of information	گردش اطلاعات
flow of production	گردش تولید
ganders	: گردش کردن
roam	گردش کردن
roamed	گردش کردن
roaming	گردش کردن
roams	گردش کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com