English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
eol پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
Other Matches
delimiter 1-حرف یا نشانهای که به زبان یابرنامه شروع و پایان داده یا کورد یا اطلاع بیان میکند. 2-مرز بین دستور و آرگومان
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
terminates پایان دادن پایان یافتن
terminate پایان دادن پایان یافتن
terminated پایان دادن پایان یافتن
femto پیشوندی که بیان کننده یک کوادریلیوم یا یک میلیونیم یک بیلیون میباشد
command کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
commands کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
commanded کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
positive true logic یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
ieee استاندارد بیان کننده اتصالات داده با......... و........
parameter کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
parameters کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
out <adv.> پایان
ended پایان
immortality بی پایان
unbound بی پایان
bourne پایان
limit پایان
issue [outcome] پایان
finish پایان
finishes پایان
abysm بی پایان
point پایان
cessation پایان
illmitable بی پایان
illimitable بی پایان
eternities بی پایان
hexapod شش پایان
eternity بی پایان
finish line خط پایان
closes پایان
finality پایان
periods پایان
windup پایان
infinite time بی پایان
forever بی پایان
foreverness بی پایان
end line خط پایان
closer پایان
closest پایان
sempiternity بی پایان
perpetuity بی پایان
eternity بی پایان
period پایان
eternality بی پایان
close پایان
end all پایان
finallist پایان رس
unending بی پایان
termination پایان
ending پایان
initiator terminator پایان ده
fruition پایان
ends پایان
abyss بی پایان
decapoda ده پایان
conclusion پایان
inconclusive بی پایان
unfinished بی پایان
incessant پی در پی بی پایان
never ending بی پایان
interminate بی پایان
to sit out تا پایان
endless بی پایان
finis پایان
abysses بی پایان
never-ending بی پایان
endings پایان
aeon بی پایان
end پایان
conclusions پایان
endless بدون پایان
tape نوار خط پایان
conclusion پایان یک چیز
run out (of something) <idiom> به پایان رساندن
turn out <idiom> نتیجه ،پایان
thesis پایان نامه
inexhaustibility پایان نا پذیری
theses پایان نامه
atrocious با شرارت بی پایان
tapes نوار خط پایان
myriapoda هزار پایان
taped نوار خط پایان
It's over. به پایان رسید.
unceasing پایان ناپذیر
follow through <idiom> به پایان رساندن
sustainable energy انرژی بی پایان
finishes پایان مسابقه
finish پایان مسابقه
normal termination پایان عادی
sign off پایان دادن به
to turn out به پایان رسیدن
time out <idiom> پایان وقت
abend پایان غیرعادی
conclusions پایان یک چیز
do away with <idiom> به پایان رساندن
year-end سال پایان
on side پایان بازی
omniscience دانش بی پایان
ominscience دانش بی پایان
year-end پایان سال
rhizopod ریشه پایان
eoj پایان کارob
dissertations پایان نامه
get done with به پایان رساندن
to get oven به پایان رساندن
gastropod شکم پایان
teleologist پایان شناس
to go through with به پایان رساندن
sequels نتیجه پایان
sequel نتیجه پایان
to see through به پایان رساندن
get over به پایان رساندن
harvest home پایان درو
termination پایان یابی
interminableness پایان ناپذیری
surcease پایان استراحت
get through به پایان رساندن
Over and out! پایان اعلان !
dissertation پایان نامه
interminable پایان ناپذیر
termination پایان دهی
ended پایان یک دور
to bring to an end به پایان رساندن
to come to a end به پایان رسیدن
Finifugal <adj.> تنفر از پایان
placing judge داور خط پایان
terminuse ad quem نقطه پایان
termination date تاریخ پایان
ends پایان یک دور
terminable پایان یافتنی
end پایان یک دور
teleology پایان شناسی
terminating پایان دار
irredeemable پایان ناپذیر
endnote پایان مدرک
to see out به پایان رساندن
godspeed پایان انجام
Over and out! پایان خبر !
subjunction افزایش در پایان
finitude پایان پذیری
endless loop حلقه بی پایان
eternal بی پایان دائمی
come off پایان مسابقه
last a دم اخر پایان
fineless بی پایان کردن
eof پایان فایل
wind up پایان دادن
terminating پایان بخش
over پایان یافتن
over- پایان یافتن
buzzers زنگ پایان
jikan پایان وقت
buzzer زنگ پایان
eob پایان یک بلوک
end mark علامت بی پایان
end of block پایان یک بلوک
wind up پایان یافتن
past پایان یافته
post fix در پایان واژه چسباندن
get through به پایان رساندن گذراندن
on end <idiom> بنظر به پایان رسیده
make short work of something <idiom> [به سرعت به پایان رساندن]
wires خط اغاز یا پایان مسابقه
year-end وابسته به پایان سال
postseason بعد از پایان فصل
come to nothing <idiom> باشکست به پایان رسیدن
and there an end. و پایان وجود دارد.
grallatorial وابسته به دراز پایان
dash off <idiom> سریعا به پایان رساندن
postlude قطعه موسیقی پایان
chute دالان پایان دوصحرانوردی
final whistle سوت پایان [ورزش]
chutes دالان پایان دوصحرانوردی
raw deal <idiom> آخر خط ،پایان هستی
to sing out با اوازبه پایان رساندن
point fund پاداش پایان فصل
terminating symbol نماد پایان بخش
terminals واقع در نوک پایان
terminal واقع در نوک پایان
crashed پایان عملیات کامپیوتر
zazen پایان استراحت نشسته
crash پایان عملیات کامپیوتر
i am through with my work کارم به پایان رسید
finish yarn نوار پایان مسابقه
periods نقطه پایان جمله
d. certificate ورقه پایان خدمت
wire خط اغاز یا پایان مسابقه
teleologic وابسته به پایان شناسی
period نقطه پایان جمله
lift a blockade محاصره را پایان دادن
sit out تا پایان چیزی نشستن
continuous بدون پایان یابدون قط عی
full point نقطه پایان جمله
crashing پایان عملیات کامپیوتر
exit interview مصاحبه پایان خدمت
finish tape نوار پایان مسابقه
to be over something به پایان رسیدن چیزی
crashingly پایان عملیات کامپیوتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com