English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (23 milliseconds)
English Persian
terminate پایان دادن پایان یافتن
terminated پایان دادن پایان یافتن
terminates پایان دادن پایان یافتن
Other Matches
over- پایان یافتن
wind up پایان یافتن
over پایان یافتن
eol پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
surcease پایان یافتن بپایان رساندن
wind up پایان دادن
sign off پایان دادن به
lift a blockade محاصره را پایان دادن
to work it <idiom> چیزی را انجام دادن و به پایان رساندن
attack فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacked فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacks فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
carry one's bat تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
fold بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folds بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folded بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
par in پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
overscan از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند
front de liberation national جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
illimitable بی پایان
aeon بی پایان
closest پایان
closes پایان
end پایان
closer پایان
termination پایان
point پایان
windup پایان
abyss بی پایان
abysses بی پایان
illmitable بی پایان
forever بی پایان
foreverness بی پایان
abysm بی پایان
hexapod شش پایان
close پایان
unfinished بی پایان
ended پایان
unending بی پایان
inconclusive بی پایان
incessant پی در پی بی پایان
finallist پایان رس
limit پایان
to sit out تا پایان
eternity بی پایان
eternities بی پایان
never-ending بی پایان
bourne پایان
finishes پایان
interminate بی پایان
endings پایان
ending پایان
finish پایان
finis پایان
endless بی پایان
finality پایان
period پایان
conclusions پایان
never ending بی پایان
finish line خط پایان
unbound بی پایان
ends پایان
cessation پایان
sempiternity بی پایان
fruition پایان
end all پایان
end line خط پایان
periods پایان
out <adv.> پایان
conclusion پایان
perpetuity بی پایان
immortality بی پایان
issue [outcome] پایان
decapoda ده پایان
initiator terminator پایان ده
infinite time بی پایان
eternality بی پایان
eternity بی پایان
follow through <idiom> به پایان رساندن
year-end سال پایان
fineless بی پایان کردن
Over and out! پایان خبر !
Over and out! پایان اعلان !
end پایان یک دور
get over به پایان رساندن
to come to a end به پایان رسیدن
finitude پایان پذیری
finishes پایان مسابقه
finish پایان مسابقه
come off پایان مسابقه
eob پایان یک بلوک
year-end پایان سال
end mark علامت بی پایان
subjunction افزایش در پایان
surcease پایان استراحت
ends پایان یک دور
gastropod شکم پایان
conclusion پایان یک چیز
teleology پایان شناسی
ended پایان یک دور
termination date تاریخ پایان
terminuse ad quem نقطه پایان
eoj پایان کارob
eof پایان فایل
conclusions پایان یک چیز
to go through with به پایان رساندن
end of block پایان یک بلوک
endless loop حلقه بی پایان
to get oven به پایان رساندن
get done with به پایان رساندن
endnote پایان مدرک
do away with <idiom> به پایان رساندن
to bring to an end به پایان رساندن
teleologist پایان شناس
terminable پایان یافتنی
on side پایان بازی
irredeemable پایان ناپذیر
atrocious با شرارت بی پایان
sequel نتیجه پایان
last a دم اخر پایان
jikan پایان وقت
to see out به پایان رساندن
sequels نتیجه پایان
to see through به پایان رساندن
interminableness پایان ناپذیری
inexhaustibility پایان نا پذیری
interminable پایان ناپذیر
dissertation پایان نامه
past پایان یافته
tape نوار خط پایان
omniscience دانش بی پایان
ominscience دانش بی پایان
normal termination پایان عادی
myriapoda هزار پایان
It's over. به پایان رسید.
theses پایان نامه
buzzers زنگ پایان
buzzer زنگ پایان
placing judge داور خط پایان
tapes نوار خط پایان
taped نوار خط پایان
eternal بی پایان دائمی
termination پایان یابی
turn out <idiom> نتیجه ،پایان
time out <idiom> پایان وقت
godspeed پایان انجام
get through به پایان رساندن
thesis پایان نامه
sustainable energy انرژی بی پایان
Finifugal <adj.> تنفر از پایان
run out (of something) <idiom> به پایان رساندن
unceasing پایان ناپذیر
rhizopod ریشه پایان
to turn out به پایان رسیدن
harvest home پایان درو
abend پایان غیرعادی
terminating پایان بخش
dissertations پایان نامه
endless بدون پایان
termination پایان دهی
terminating پایان دار
terminal واقع در نوک پایان
to be over something به پایان رسیدن چیزی
periods نقطه پایان جمله
terminals واقع در نوک پایان
period نقطه پایان جمله
d. certificate ورقه پایان خدمت
to sing out با اوازبه پایان رساندن
zazen پایان استراحت نشسته
year-end وابسته به پایان سال
i am through with my work کارم به پایان رسید
teleologic وابسته به پایان شناسی
postseason بعد از پایان فصل
postlude قطعه موسیقی پایان
full point نقطه پایان جمله
terminating symbol نماد پایان بخش
final whistle سوت پایان [ورزش]
post fix در پایان واژه چسباندن
wires خط اغاز یا پایان مسابقه
wire خط اغاز یا پایان مسابقه
get through به پایان رساندن گذراندن
make short work of something <idiom> [به سرعت به پایان رساندن]
grallatorial وابسته به دراز پایان
raw deal <idiom> آخر خط ،پایان هستی
continuous بدون پایان یابدون قط عی
sit out تا پایان چیزی نشستن
interminably بطور پایان ناپذیر
on end <idiom> بنظر به پایان رسیده
point fund پاداش پایان فصل
crashingly پایان عملیات کامپیوتر
finish tape نوار پایان مسابقه
crash پایان عملیات کامپیوتر
finish yarn نوار پایان مسابقه
chutes دالان پایان دوصحرانوردی
chute دالان پایان دوصحرانوردی
and there an end. و پایان وجود دارد.
dash off <idiom> سریعا به پایان رساندن
come to nothing <idiom> باشکست به پایان رسیدن
exit interview مصاحبه پایان خدمت
crashed پایان عملیات کامپیوتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com