Dictiornary-Farsi | پایان نا پذیر تهی نشدنی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
inexhaustible	پایان نا پذیر تهی نشدنی


Other Matches

drainless	پایان ناپذیر تمام نشدنی
impossible	امکان نا پذیر نشدنی
incompressible	فشار نا پذیر خلاصه نشدنی
incorruptible	فساد نا پذیر منحرف نشدنی
exhaustable resources	منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
unappeasable	اقناع نشدنی راضی نشدنی
incorrodible	خورده نشدنی سائیده نشدنی
inconsumable	سوخته نشدنی تمام نشدنی
incondensable	خلاصه نشدنی تغلیظ نشدنی
insupressive	پامال نشدنی موقوف نشدنی
eol	پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminated	پایان دادن پایان یافتن
terminate	پایان دادن پایان یافتن
terminates	پایان دادن پایان یافتن
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
indissoluble	حل نشدنی
infeasible	نشدنی
indissoluble	اب نشدنی
impracticable <adj.>	نشدنی
inextricable	حل نشدنی
impractical	نشدنی
impalpability	حس نشدنی
indiminishable	کم نشدنی
inductile	خم نشدنی
unfeasible <adj.>	نشدنی
inexecutable <adj.>	نشدنی
insoluble	حل نشدنی
irresolvable	حل نشدنی
irresoluble	اب نشدنی
insolvable	حل نشدنی
never say die	رام نشدنی
ineligible	شامل نشدنی
non-starters	کار نشدنی
incompressible	فشرده نشدنی
impenetrable	سوراخ نشدنی
illegibility	خوانده نشدنی
never to be forgotten	فراموش نشدنی
impenetrable	داخل نشدنی
invisible	دیده نشدنی
indeclinable	صرف نشدنی
indefinably	توصیف نشدنی
insoluble	ماده حل نشدنی
incodensable	منقبض نشدنی
incorruptible	فاسد نشدنی
unflappable	مایوس نشدنی
imperceptible	دیده نشدنی
inexecutable	اجرا نشدنی
insurmountable	بر طرف نشدنی
impracticable	اجراء نشدنی
irrepressible	مطیع نشدنی
impracticable <adj.>	انجام نشدنی
inexecutable <adj.>	انجام نشدنی
unfeasible <adj.>	انجام نشدنی
indomitable	رام نشدنی
inseparable	جدا نشدنی
impregnability	تسخیر نشدنی
indefectible	خراب نشدنی
indefeasible	الغاء نشدنی
indefeasibility	الغاء نشدنی
indecomposable	فاسد نشدنی
inapproachable	نزدیک نشدنی
inburnt	پاک نشدنی
inconvincible	ملزم نشدنی
incognizable	شناخته نشدنی
inconvincible	متقاعد نشدنی
implacability	ارام نشدنی
indigestive	هضم نشدنی
implacability	نرم نشدنی
nonrecurring	تجدید نشدنی
next to impossible	تقریبا نشدنی
immiscible	مخلوط نشدنی
immiscible	امیخته نشدنی
ineffaceable	پاک نشدنی
impalpable	لمس نشدنی
imperforable	سوراخ نشدنی
indocile	رام نشدنی
indistributable	تقسیم نشدنی
impierceable	سوراخ نشدنی
incommutable	سبک نشدنی
inviolate	غصب نشدنی
intractile	کشیده نشدنی
haunting	فراموش نشدنی
irresoluble	رها نشدنی ول
unfailing	تمام نشدنی
imperishable	فاسد نشدنی
unforgettable	فراموش نشدنی
insuppresible	موقوف نشدنی
insatiable	سیر نشدنی
insatiably	سیر نشدنی
insolubly	بطور حل نشدنی
insolubility	حل نشدنی ناگذاری
unerring	اشتباه نشدنی
invictive	مغلوب نشدنی
irrepressible	خوابانده نشدنی
non-starter	کار نشدنی
of proof	سوراخ نشدنی
irremovable	معزول نشدنی
quenchless	خاموش نشدنی
irrelievable	رها نشدنی
incalculable	شمرده نشدنی
irrefragable	تسلیم نشدنی
inapplicable	اجرا نشدنی
invincible	مغلوب نشدنی
indelible	پاک نشدنی
unprintable	چاپ نشدنی
irradicable	ریشه کن نشدنی
insatiability	اقناع نشدنی
insatiate	سیر نشدنی
an inflexible rod of iron	میل خم نشدنی
irretractile	جمع نشدنی
indiscernible	دیده نشدنی
unrelenting	تسلیم نشدنی
an impossible act	کار نشدنی
ineradicable	ریشه کن نشدنی
inextinguishable	خاموش نشدنی
indefatigable	خسته نشدنی
ineradicable	قلع نشدنی
irresuscitable	زنده نشدنی
inexorable	تسلیم نشدنی
infintesimal	جزخرد نشدنی
infusible	گداخته نشدنی
indefinable	توصیف نشدنی
infrangible	خرد نشدنی
inexhaustibility	تهی نشدنی
tameless	رام نشدنی
unmanageable	رام نشدنی
intractable	رام نشدنی
inexorable	نرم نشدنی
incalculably	بطور شمرده نشدنی
irreducible	ناکاستنی ساده نشدنی
unequivocal	صریح اشتباه نشدنی
illimitable	نامحدود محدود نشدنی
ineffaceably	بطور پاک نشدنی
inalienable	محروم نشدنی لایتجزا
unrelenting	بیرحم نرم نشدنی
unequivocally	صریح اشتباه نشدنی
indelibly	بطور پاک نشدنی
unmanagesble	رام نشدنی شرور
impregnability	استواری ابستن نشدنی
immiscibility	حالت مخلوط نشدنی
inseparably	بطور جدا نشدنی
indelible	محو نشدنی ماندگار
nonerasable storage	حافظه پاک نشدنی
ineffaceable	محو نشدنی ماندگار
nonerasable storage	انباره پاک نشدنی
intractably	بطور رام نشدنی
irreconcilable	جور نشدنی ناسازگار
insuppresible	نخواباندنی پامال نشدنی
prohibited risk	خطر بیمه نشدنی
an inseparable prefix	سر واژه جدا نشدنی
indissoluble	منحل نشدنی ماندگار
infintesimal	کوچک خرد نشدنی
ireversible	دگرگون نشدنی بر نگشتنی
indomitably	بطور رام نشدنی
indissolubly	بطور منحل نشدنی
irremovable	برداشته نشدنی ثابت
inextinguishably	بطور خاموش نشدنی
indelibility	پاک نشدنی بودن
nonperishable items	اقلام فاسد نشدنی
irrecoverably	بطور وصول نشدنی
noninterchanging states	حالتهای تعویض نشدنی
irredeemable	باز خرید نشدنی
unbeatable	شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
infeasible	غیر عملی اجراء نشدنی
irreclaimable	بازیافت نکردنی درست نشدنی
insuperable	شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
interminable	تمام نشدنی بسیار دراز
weatherproof	خراب نشدنی در اثر هوا
piece part	قطعه سرهم و جدا نشدنی
irreparable	مرمت ناپذیر خوب نشدنی
incorrigible	بهبودی ناپذیر درست نشدنی
indestructible	از میان نرفتنی نابود نشدنی
nonexpendable	غیر استهلاکی مصرف نشدنی
immitigable	سبک نشدنی تسکین ندادنی
impossibility	عدم امکان کار نشدنی
unfrequented	دور افتاده تکرار نشدنی
inexcitable	دیر غضب تهیج نشدنی
irrepealable	غیر قابل الغاء باطل نشدنی
incompressible	کوچک نشدنی غیر قابل تلخیص
unfaling	تمام نشدنی کم نیامدنی پایدار با وفا
irresolvable	غیر قابل تجزیه جدا نشدنی
inconvincible	اقناع نکردنی شخص متقاعد نشدنی
inappeasable	غیر قابل تسکین قانع نشدنی
durable goods	کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
indefeasibly	بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
sunfast	محو نشدنی در اثر نور افتاب رنگ ثابت
dry contact	اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
termination	پایان
finallist	پایان رس
abysm	بی پایان
ends	پایان
ended	پایان