English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
past پایان یافته
Search result with all words
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
Other Matches
eol پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminate پایان دادن پایان یافتن
terminates پایان دادن پایان یافتن
terminated پایان دادن پایان یافتن
structured programming برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
finding یافته
findings یافته
mature economy تکامل یافته
structured ساخت یافته
abroad گسترش یافته
tuned وفق یافته
done وقوع یافته
glorified تجلیل یافته
depauperate تقلیل یافته
generalized تعمیم یافته
wany کاهش یافته
nascent پیدایش یافته
matched تطبیق یافته
transmissive انتقال یافته
linked پیوند یافته
awakened اگاهی یافته
endrgized انرژی یافته
due out خاتمه یافته
downfallen زوال یافته
porrect بسط یافته
allocated اختصاص یافته
transferred انتقال یافته
installed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
inserted <adj.> <past-p.> گسترش یافته
full-fledged تکامل یافته
deployed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
appointed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
extended تمدید یافته
applied <adj.> <past-p.> گسترش یافته
instinct with life روح یافته
full fledged تکامل یافته
instinct with force نیرو یافته
organized سازمان یافته
nee تولد یافته
deployed گسترش یافته
expanded بسط یافته
waney کاهش یافته
systematized delusions هذیانهای نظام یافته
organising بازار سازمان یافته
twice born تولدتازه روحانی یافته
generalized routine روال تعمیم یافته
organises بازار سازمان یافته
structured walkthroughs بررسیهای ساخت یافته
inning زمین باز یافته
organize بازار سازمان یافته
organizes بازار سازمان یافته
find چیز یافته مکشوف
generalized coordinates مختصات تعمیم یافته
organized market بازار سازمان یافته
mature soil خاک تکامل یافته
reduced mass جرم کاهش یافته
reborn تولد تازه یافته
redivivus تولد تازه یافته
sort merge program پردازش تعمیم یافته
structured design طراحی ساختار یافته
mature economy اقتصاد رشد یافته
linked subroutine زیربرنامه پیوند یافته
structured english انگلیسی ساخت یافته
organizing بازار سازمان یافته
finds چیز یافته مکشوف
formatted display نمایش شکل یافته
diminished : تقلیل یافته کاسته
extended memory حافظه توسعه یافته
allopatric بتنهایی وقوع یافته
developed contries ممالک توسعه یافته
endarch از مرکزبخارج امتداد یافته
generalized force نیروی تعمیم یافته
elaborated code رمز بسط یافته
development system سیستم توسعه یافته
diminished [قوس تقلیل یافته]
contd مخفف ادامه یافته
bimanual بادودست انجام یافته
extended precision دقت توسعه یافته
reduced form فرم تقلیل یافته
centralized design طراحی تمرکز یافته
generalized planning برنامه ریزی تعمیم یافته
completes خاتمه یافته یا کامل شده
completed خاتمه یافته یا کامل شده
complete خاتمه یافته یا کامل شده
less developed countries کشورهای کمتر توسعه یافته
generalized reinforcer تقویت کننده تعمیم یافته
human oriented language زبان ارایش یافته بشری
salvage اموال نجات یافته از خطر
salvaged اموال نجات یافته از خطر
generalized function تابع تعمیم یافته [ریاضی]
ranker افسر ترفیع یافته افسرصفی
salvages اموال نجات یافته از خطر
Distribution تابع تعمیم یافته [ریاضی]
salvaging اموال نجات یافته از خطر
completing خاتمه یافته یا کامل شده
generalized inhibitory potential پتانسیل بازداشتی تعمیم یافته
extended character set مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
regenerates زندگی تازه و روحانی یافته
regenerate زندگی تازه و روحانی یافته
structures coding برنامه نویسی ساخت یافته
fully formed character کاراکتر تمام شکل یافته
regenerated زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating زندگی تازه و روحانی یافته
That is despised which is cheaply obtained. <proverb> ارزان یافته خوار است .
extendeo core حافظه چنبرهای توسعه یافته
structured programming برنامه نویسی ساخت یافته
content addressed نشامی یافته از روی محتوی
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
crumblings فاسد شده زوال یافته
reborn تغییر حالت روحانی یافته
the developed world جهان توسعه یافته [پیشرفته]
well ordered بنحو اکمل انجام یافته
airborne بوسیله هوا نقل وانتقال یافته
developed market economy countries کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
after image یک کپی از داده که تغییر یافته است.
deployed مستقر گسترش یافته در روی زمین
blasetocyst جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
newton محدوده PDAتوسعه یافته توسط Apple
new born زاییده شده تازه تولد یافته
generation توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
generations توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
abended خاتمه یافته بطور غیر عادی
structured flowchart نمودار گردش کار ساخت یافته
substantiative بادلیل اثبات شده تجسم یافته
ox man کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
extending قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
ebcdic کدمبادله اطلاعات اعشاری با کددودوئی توسعه یافته
extend قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
deformed reinforcing steel فولاد تقویت شده تغییر شکل یافته
extends قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
alma mater مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
aeolian soil خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
gametophore سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
acoustic حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
coextensive باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
NetView معماری مدیریت شبکه توسعه یافته توسط IBM
arrays ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
basic plus نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
array ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
ethernet گونهای از اترنت توسعه یافته توسط DEC , Intel , xerox
gastraea رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دوقشر سلول تشکیل یافته
gastrea رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دو قشر سلول تشکیل یافته
amiga مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط کمودور توسعه یافته اند
standard bred اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
LAN Manager سیستم عامل شبکه توسعه یافته توسط ماکروسافت برای PC
remedial maintenance باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
bourne پایان
forever بی پایان
foreverness بی پایان
abysm بی پایان
aeon بی پایان
immortality بی پایان
eternality بی پایان
issue [outcome] پایان
sempiternity بی پایان
perpetuity بی پایان
eternity بی پایان
decapoda ده پایان
infinite time بی پایان
finallist پایان رس
windup پایان
to sit out تا پایان
fruition پایان
initiator terminator پایان ده
illmitable بی پایان
illimitable بی پایان
out <adv.> پایان
end all پایان
end line خط پایان
finish line خط پایان
hexapod شش پایان
point پایان
unfinished بی پایان
unending بی پایان
never-ending بی پایان
end پایان
never ending بی پایان
ended پایان
inconclusive بی پایان
interminate بی پایان
ends پایان
endless بی پایان
incessant پی در پی بی پایان
limit پایان
close پایان
closer پایان
closes پایان
closest پایان
eternities بی پایان
eternity بی پایان
finishes پایان
finality پایان
finish پایان
endings پایان
ending پایان
conclusion پایان
conclusions پایان
termination پایان
finis پایان
abyss بی پایان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com