Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
persistency
پایداری گاز جنگی پایداری اصرار
Other Matches
self defense
پایداری داخلی پایداری ملی
stickability
پایداری
perenniality
پایداری
persistence
پایداری
resists
پایداری
consistent
پایداری
resisting
پایداری
permanencies
پایداری
resistance
پایداری
consistence
پایداری
stableness
پایداری
resisted
پایداری
permanency
پایداری
hold one's own
پایداری
commorant
پایداری
constancy
پایداری
permanence
پایداری
hold one's ground
پایداری
resist
پایداری
stability
پایداری
consistency
پایداری
endurance
پایداری 0
soil consistence
پایداری خاک
speed stability
پایداری سرعت
spiral stability
پایداری چرخشی
directional stability
پایداری جهشی
stability calculation
حساب پایداری
staidness
ارامش پایداری
stability constant
ثابت پایداری
light stable
پایداری نور
stability of an emulsion
پایداری امولسیون
staying power
نیروی پایداری
static stability
پایداری استاتیک
stability of slope
پایداری ترانشه
directional stability
پایداری سمتی
inherent stability
پایداری ماندگار
longitudinal stability
پایداری طولی
fixity
قرار پایداری
negative stability
پایداری منفی
neutral stability
پایداری بی تفاوت
optical stability
پایداری نوری
lateral stability
پایداری عرضی
stability
پایایی پایداری
neutral stability
پایداری خنثی
kinetic stability
پایداری سینتیکی
elastic stability
پایداری ارتجاعی
stabilizing
پایداری کردن
retentivity
پایداری مغناطیسی
kinetic stability
پایداری جنبشی
people forces
نیروی پایداری
frequency stability
پایداری فرکانس
plastic consistency
پایداری خمیری
consistency of concrete
پایداری بتن
creep strength
پایداری خزشی
resistance adjustment
میزان پایداری
thermodynamic stability
پایداری ترمودینامیکی
statics
دانش پایداری نیروها
fuel endurance
قدرت پایداری سوخت
ligand field stabilization energy
انرژی پایداری میدان لیگاند
crystal field stabilization energy
انرژی پایداری میدان بلور
creep strength depending on time
پایداری خزشی تابع زمان
half residence time
نیمه عمر پایداری عناصرریزش اتمی یا رادیواکتیو
venting
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vents
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vent
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
l.f.s.e
energy stabilization ligandfield انرژی پایداری میدان لیگاند
vented
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
warping
پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
wheel satellite
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
chrome dyes
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
resist
مقاومت کردن پایداری کردن
internal defense
پدافند داخلی پایداری داخلی
resists
مقاومت کردن پایداری کردن
resists
پایداری کردن ایستادگی کردن
resisting
مقاومت کردن پایداری کردن
resisting
پایداری کردن ایستادگی کردن
resist
پایداری کردن ایستادگی کردن
resisted
پایداری کردن ایستادگی کردن
resisted
مقاومت کردن پایداری کردن
direct dyes
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
escry
فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
warships
کشتی جنگی ناو جنگی
battle drill
مشق جنگی تمرین جنگی
warship
کشتی جنگی ناو جنگی
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
importunity
اصرار
imperiousness
اصرار
peersistence
اصرار
perseverance
اصرار
importunities
اصرار
perverseness
اصرار
insistently
به اصرار
yen
اصرار
persistently
با اصرار مصرانه
insistency
اصرار پافشاری
persisting
اصرار کردن
importuned
اصرار کردن به
persists
اصرار کردن
persisted
اصرار کردن
persist
اصرار کردن
insistence
اصرار پافشاری
persistence
اصرار ابرام
stick out
اصرار کردن
importuning
اصرار کردن به
urges
اصرار کردن
importune
اصرار کردن به
importunes
اصرار کردن به
tenacity
چسبندگی اصرار
insisted
اصرار ورزیدن
urging
با اصرار وادارکردن
insist
اصرار ورزیدن
urges
با اصرار وادارکردن
insisting
اصرار ورزیدن
insists
اصرار ورزیدن
persistency
اصرار ابرام
strenuousness
حرارت و اصرار
urged
با اصرار وادارکردن
urged
اصرار کردن
urge
با اصرار وادارکردن
perseveation
اصرار دربرداشتن
urge
اصرار کردن
urging
اصرار کردن
adjure
به اصرار تقاضا کردن
he insisted on me to go
اصرار کرد که بروم
perrinaciousness
کله شقی اصرار
he insists on going
اصرار دارد برفتن
live fire
تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
to talk insistently to somebody
با کسی به اصرار صحبت کردن
[تا قانع شود]
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
martial
جنگی
tactical
جنگی
tactically
جنگی
warlike
جنگی
serviced
جنگی
bristly
جنگی
battle line
خط جنگی
service
جنگی
dogfights
سگ جنگی
dogfight
سگ جنگی
fighting
جنگی
scrapper
جنگی
martin
جنگی
field type
از نوع جنگی
campaign medal
مدال جنگی
live
مهمات جنگی
combat tire
لاستیک جنگی
battle reserve
احتیاط جنگی
enginery
اسباب جنگی
campaign badge
نشان جنگی
booty of war
غنیمت جنگی
fighting load
بارمهمات جنگی
fighting ram
غوچ جنگی
destrer
اسب جنگی
combatant vessel
ناو جنگی
contraband of war
قاچاق جنگی
dim light
چراغ جنگی
field wire
سیم جنگی
dry run
عملیات جنگی
fighting cock
خروس جنگی
battle station
پایگاه جنگی
combatant vessel
کشتی جنگی
combat exercise
مانور جنگی
battle sight
درجه جنگی
combat firing
تیراندازی جنگی
fighting load
بار جنگی
dry run
تمرین جنگی
cocker
خروس جنگی
combat ration
جیره جنگی
destrier
اسب جنگی
war state
دولت جنگی
war crimes
جنایات جنگی
war crime
جنایات جنگی
warlike preparations
تدارکات جنگی
warfare economy
اقتصاد جنگی
war vessel
کشتی جنگی
war strenght
استعداد جنگی
war ship
کشتی جنگی
trophy of war
غنایم جنگی
tactical missile
موشک جنگی
tactical march
انتقال جنگی
tactical march
حرکت جنگی
war cry
فریاد جنگی
war gas
گاز جنگی
war refugee
آواره جنگی
war reserves
ذخایر جنگی
war plan
نقشه جنگی
war plan
طرح جنگی
war material
وسایل جنگی
war material
تجهیزات جنگی
war indemnity
تاوان جنگی
war indemnity
غرامت جنگی
tactical intelligence
اطلاعات جنگی
tactical aircraft
هواپیمای جنگی
munitions of war
مهمات جنگی
martel de fer
چکش جنگی
man of war
ناو جنگی
man of war
مرد جنگی
live round
تیر جنگی
live round
گلوله جنگی
live ammunition
مهمات جنگی
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com