Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4 milliseconds)
English
Persian
stabilisers
پایدار کننده
stabilizer
پایدار کننده
Search result with all words
dowel bar
میله پایدار کننده بتن
Other Matches
stables
پایدار
changeless
پایدار
permanent
پایدار
written in water
نا پایدار
livelong
پایدار
durable
پایدار
unflinching
پایدار
stable
پایدار
perdurable
پایدار
abiding
پایدار
persistent
پایدار
indissoluble
پایدار
inexhaustible
پایدار
impermanent
نا پایدار
resistant
پایدار
constant
پایدار
never failing
پایدار
constants
پایدار
stanch
پایدار
fixed material
مواد پایدار
proof weather
هوا پایدار
baldacchino
سایبان پایدار
dielectric strength
پایدار دی الکتریکی
inconstantly
بطور نا پایدار
sustained illumination
روشنایی پایدار
baldachino
سایبان پایدار
baldachin
سایبان پایدار
metastable
شبه پایدار
air resistant
پایدار در هوا
unfailing
کم نیامدنی پایدار
permanent
پایدار ماندنی
sustainable energy
انرژی پایدار
indissolubly
بطور پایدار
stabilizer
پایدار ساز
stabilisers
پایدار ساز
undying
پایدار فناناپذیر
metastable
نیم پایدار
coarse mine
مین پایدار
baldaquin
سایبان پایدار
magnets
مغناطیس پایدار
fast
پایدار باوفا
stables
پایدار پابرجا
stable nucleus
هسته پایدار
fasted
پایدار باوفا
fastest
پایدار باوفا
stable oscillation
نوسان پایدار
fasts
پایدار باوفا
steady growth
رشد پایدار
steady state
وضعیت پایدار
p.m.
مغناطیس پایدار
stable isotope
ایزوتوپ پایدار
magnet
مغناطیس پایدار
stable equilibrium
تعادل پایدار
stable airfoil
ایرفویل پایدار
continous operation
عملکرد پایدار
steady state growth
رشد پایدار
continuous fire
اتش پایدار
permanent magnet
مغناطیس پایدار
permanent flow
بده پایدار
perdurably
بطور پایدار
stable
پایدار پابرجا
continuous wave
موج پایدار
stable air
هوای پایدار
c.w.
موج پایدار
undamped oscillation
موج پایدار
undamped wave
موج پایدار
semistable elementry particle
ذره نیم پایدار
future-oriented
<adj.>
پایدار
[نسبت به آینده]
sustainable
<adj.>
پایدار
[نسبت به آینده]
for good
<idiom>
برای همیشه ،پایدار
binary switch
سویچی با دو وضعیت پایدار
hard goods
اجسام پایدار ومقاوم
metastable phase
فاز شبه پایدار
metastable state
حالت نیم پایدار
frequency stabilization
پایدار نمودن فرکانس
semistable elementry particle
ذره شبه پایدار
quasi stable elementry particle
ذزه نیم پایدار
self sustaining growth
رشد خود پایدار
metastable solution
محلول شبه پایدار
quasi stable elementry particle
ذره شبه پایدار
metastable state
تراز نیم پایدار
sustained fire
اتش پایدار یادائمی
metasable equilibrium
تعادل شبه پایدار
diergolic
خرج مایع پایدار
equilibrium
وضع ثابت و پایدار ترازمندی
continuous illumination
روشنایی پایدار منطقه رزم
permanent magnet dynamic
بلندگوی دینامیک با مغناطیس پایدار
steady state equilibrium
تعادل در وضعیت رشد پایدار
unfaling
تمام نشدنی کم نیامدنی پایدار با وفا
permanent magnet focusing
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent magnet centering
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
setting time
[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
warm-ups
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-up
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
toggle
مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
toggles
مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
sustained
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
energy transition
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com