Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English
Persian
socle
پایه ستون یا مجسمه
Search result with all words
pedestal
پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
pedestals
پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
Other Matches
socle
پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
footpath
پایه مجسمه
footpaths
پایه مجسمه
columna rostrata
[ستون های توسکانی با پایه ستون]
plinths
ازاره پایه مجسمه
pedestal
پایه مجسمه شالوده
plinth
ازاره پایه مجسمه
pedestals
پایه مجسمه شالوده
caster for pedestal
چرخ پایه
[میز یا مجسمه یا چراغ]
plinths
پایه ستون
footstall
پایه ستون
gaine
پایه ستون
column base
پایه ستون
footing
پایه ستون
pedestals
پایه ستون
pedestal
پایه ستون
footpaths
پایه ستون
footpath
پایه ستون
plinth
پایه ستون
machine column
پایه یا ستون دستگاه
bedpost
پایه یا ستون تختخواب
trestles
ستون راروی پایه قرار دادن
tressel
ستون راروی پایه قرار دادن
trestle
ستون راروی پایه قرار دادن
baseboard
چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
pilaster
ستون چهار گوش یا مستطیل پایه مبل وصندلی
bulb angle
جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
anta
[پایه ستون مربعی یا مستطیلی که به وسیله ی افزایش ضخامت در انتهای دیوار شکل داده می شود.]
statuesque
شبیه مجسمه سبک مجسمه
chair-rail
[قرنیز دور تا دور دیوار شبیه پایه ستون]
pilaster
هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
moving pivot
نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
Composite Order
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
herma
ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
pilaster
شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
eustyle
[دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
blocked
[ستون، نیم ستون و پشته بند محافظ]
baluster
ستون کوچک گچ بری شده ستون نرده
there is many a slip between the cup and the lip
<proverb>
از این ستون به آن ستون فرج است
rudder post
ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
cell
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cells
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
from pillar to post
از این ستون بان ستون
band of shaft
[چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
tabulates
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
angle-leaf
[یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
tabulated
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulate
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
pace setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setters
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
march outpost
نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
pace-setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
hatch beam
پایه دریچه پایه دهلیز
base width
عرض پایه پهنای پایه
sculptor work
مجسمه
images
مجسمه
image
مجسمه
statue
مجسمه
statues
مجسمه
image
مجسمه
cadre strength column
ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
trail formation
ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
mannequins
مجسمه چوبی
statue of liberty
مجسمه ازادی
sculpturesque
شبیه مجسمه
entablement
سکوی مجسمه
images
مجسمه شکل
image
مجسمه شکل
statuary
مجسمه سای
acropodium
پایهء مجسمه
mannequin
مجسمه چوبی
sculpture
مجسمه سازی
plaster of Paris
گچ مجسمه سازی
imagery
شکل و مجسمه
sphinxes
مجسمه ابوالهول
sphinx
مجسمه ابوالهول
statuettes
مجسمه کوچک
sculptures
مجسمه سازی
statuette
مجسمه کوچک
antique statue
مجسمه عتیقه
pile
ستون ستون لنگرگاه
piled
ستون ستون لنگرگاه
figurines
مجسمه سفالین رنگی
foliate mask
صورت مجسمه انسان
entablement
صفحه زیر مجسمه
insculp
مجسمه سازی کردن
plastic
پلاستیک مجسمه سازی
waxwork
مجسمه سازی ازموم
waxworks
مجسمه سازی ازموم
idol
خدای دروغی مجسمه
muscling
در پیکرنگاری و مجسمه سازی
figurine
مجسمه سفالین رنگی
figurin
مجسمه سفالین رنگی
banderole
[نوار تزئینی مجسمه]
caryatid
ستونی که مجسمه زن باشد
bust
مجسمه نیم تنه
busting
مجسمه نیم تنه
banderol
[نوار تزئینی مجسمه]
busts
مجسمه نیم تنه
sculptress
مجسمه ساز حجار
sculptor
مجسمه ساز حجار
sculptors
مجسمه ساز حجار
taille
شکل وساخت مجسمه
busted
مجسمه نیم تنه
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
busted
مجسمه نیم تنه بالاتنه
statuary
مجسمه ساز هیکل تراشی
telamon
ستونی که مجسمه مرد باشد
busting
مجسمه نیم تنه بالاتنه
statuesque
خوش هیکل مجسمه وار
busts
مجسمه نیم تنه بالاتنه
sculpturesque
ساخته شده بشکل مجسمه
bust
مجسمه نیم تنه بالاتنه
decimals
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimal
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
bubble cap plate column
ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
acentrous
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
Make sure the statuette doesnt topple over .
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
paris doll
مجسمه برای ازمایش جامه زنانه
the statue was well niched
مجسمه خوب در دیوارجا داده شده بود
acroter
انتهای پایهء مجسمه کنگرههای زینتی عمارات
cynocephalus
[مجسمه حیوانی با بدن میمون و سری شبیه سگ]
base piece
پایه پایه استقرار
corpe
[برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
acrolith
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
corp
[برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
Liberty
[مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
figure head
مجسمه ای که بر دماغه کشتی نصب میکنند
[رئیس پوشالی]
acrolithus
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
orphans
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphaned
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphan
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
barbette
ستون نگهدارنده قبضه توپ ستون نگهدارنده قنداق توپ
bubble tray column
ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
criosphinx
ابوالهول
[مجسمه ابوالهول در مصر باستان]
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
abbazzo
مدل ساختمان مدل مجسمه
back berm
سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
bar
ستون
posts
ستون
hypophyge
پا ستون
astylar
بی ستون
stapling
ستون
army corpa
ستون
posted
ستون
fasciculus gracilis
ستون گل
stanchion
ستون
single file
به ستون یک
bars
ستون
single file
ستون یک
cantilever bridge
ستون پل
shaft
ستون
escape
ستون
acroter
پا ستون
strutted
ستون
acroterion
پا ستون
acroterium
پا ستون
column
ستون
acantha
ستون
columns
ستون
staple
ستون
strut
ستون
struts
ستون
indian or single file
ستون یک
pier
ستون
stapled
ستون
pile
ستون
piled
ستون پل
piled
ستون
stud
ستون
piers
ستون
shafts
ستون
beams
ستون
pile
ستون پل
filed
ستون
indian file
ستون یک
jamb
ستون
jambs
ستون
plinths
ته ستون
columns
ستون ها
plinth
ته ستون
column
ستون
file
ستون
beam
ستون
overhead
سر ستون
column base
ته ستون
post-
ستون
column by column
ستون به ستون
post
ستون
columnar
در ستون ها
pillars
ستون
pillar
ستون
advertising column
ستون آگهی
entasis
[برآمدگی در ستون ها]
half-column
نیمه ستون
estipite
نیم ستون
jamb-shaft
میله ستون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com