English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
bouyant foundation پایه شناور
Other Matches
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floated شناور شدن شناور بودن
float شناور شدن شناور بودن
iceberg کوه یخ شناور توده یخ شناور
icebergs کوه یخ شناور توده یخ شناور
floats شناور شدن شناور بودن
gulls هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gull هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
hatch beam پایه دریچه پایه دهلیز
base width عرض پایه پهنای پایه
decimal تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimals تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
base piece پایه پایه استقرار
socle پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
floating bridge پل شناور
pontoons پل شناور
buoyant شناور
afloat شناور
floated شناور
float شناور
floating شناور
on the float شناور
above water <adj.> شناور
vessels شناور
vessel شناور
floats شناور
ballcock شناور
drift ice یخ شناور
bouyant foundation پی شناور
flying bridge پل شناور
floaty شناور
float bridge پل شناور
free swimming شناور
floating fundation پی شناور
ballcocks شناور
nectonic شناور
pack ice یخ شناور
pontoon پل شناور
float into position شناور شدن
plunge valve سوپاپ شناور
float guage اشل شناور
floating charactep دخشه شناور
pontoon bridge پل شناور قایقی
float test ازمون شناور
float valve دریچه شناور
floating audress نشانی شناور
adrift شناور مهارشده
plunger piston پیستون شناور
floating aquatics ابزیان شناور
floater جسم شناور
zooplankton جانوران شناور
float well چاه شناور
dipped electrode الکترود شناور
wafted شناور ساختن
oil slick نفت شناور
immersion heater اب گرم کن شناور
floating grid شبکه شناور
floating gyro ژایرو شناور
vessels یگان شناور
vessel یگان شناور
floating mine مین شناور
floating point با ممیز شناور
floating point ممیز شناور
immersion heaters اب گرم کن شناور
lifebuoys گوی شناور
lifebuoy گوی شناور
plungers پیستون شناور
plunger پیستون شناور
floe تخته یخ شناور
submersible pump پمپ شناور
oil slicks نفت شناور
barge تراده شناور
barged تراده شناور
floating dock حوض شناور
bay پل رابط در پل شناور
immersion thermometer دماسنج شناور
ice field یخزار یخ شناور
booms دستگاه شناور
booming دستگاه شناور
boomed دستگاه شناور
boom دستگاه شناور
bays پل رابط در پل شناور
baying پل رابط در پل شناور
bayed پل رابط در پل شناور
phytoplankton گیاهان شناور
barges تراده شناور
submergible pump پمپ شناور
buoys راهنمای شناور در اب
pontoon اسکله شناور
buoy شناور ساختن
buoy جسم شناور
fluxed electrode الکترود شناور
dipping enamel لعاب شناور
buoy رهنمای شناور
dipping varnish لاک شناور
pontoons اسکله شناور
natatores مرغان شناور
pontoons طراده شناور
buoy راهنمای شناور در اب
buoyed رهنمای شناور
buoys شناور ساختن
buoys جسم شناور
buoys رهنمای شناور
life bouy رهنمای شناور
carburetor float شناور کاربراتور
buoying راهنمای شناور در اب
buoying شناور ساختن
buoying جسم شناور
buoying رهنمای شناور
buoyed راهنمای شناور در اب
buoyed شناور ساختن
nekton جانور شناور
buoyed جسم شناور
levitative شناور در هوا
float شناور شدن
swims شناور شدن
bouyancy pump پمپ شناور
floated شناور بودن
icebergs توده یخ شناور
iceberg توده یخ شناور
floats شناور شدن
swim شناور شدن
floats شناور بودن
antisurface ضد ناوهای شناور
drifting mine مین شناور
pontoon طراده شناور
waft شناور ساختن
float شناور بودن
wafts شناور ساختن
wafting شناور ساختن
floated شناور شدن
floating point operation عملکردبا ممیز شناور
snagline mine مین با شاخک شناور
submersible غوطه ور شناور زیرابی
plungers شناور کاربوراتور غوطه ور
floating point rutine روال ممیز شناور
raft دسته الوار شناور بر اب
rafts دسته الوار شناور بر اب
buoyant mine case جعبه مین شناور
floating point operation عملیات ممیز شناور
plunger شناور کاربوراتور غوطه ور
bottom mine مین شناور عمقی
floating point representation نمایش با ممیز شناور
floating point number عدد با ممیز شناور
popping plug طعمه ماهیگیری شناور
floating point arithmetic حساب ممیز شناور
floating rate of exchange نرخ شناور ارز
floating point constant ثابت ممیز شناور
watching mine مین شناور در سطح اب
plunge battery باتری با الکترد شناور
power driven vessel یگان شناور موتوری
light buoy راهنمای شناور چراغدار
drift fishing ماهیگیری از قایق شناور
float روی اب نگهداشتن شناور
floating point ممیز شناور [ریاضی]
floated روی اب نگهداشتن شناور
floating base پایگاه شناور دریایی
floats روی اب نگهداشتن شناور
back float شناور شدن روی اب
floating drydock حوضچه شناور خشک
popper طعمه شناور ماهیگیری
short scope buoy بویه شناور قائم
poppers طعمه شناور ماهیگیری
natant شناور یامتحرک دراب
consolidated pack ice مجموعه یخهای شناور
wreck شناور غرق شده
wrecking شناور غرق شده
wrecks شناور غرق شده
floating exchange rate نرخ شناور ارز
release sinker رها کننده مین شناور
drifts جسم شناور برف باداورده
hovers پلکیدن شناور واویزان بودن
drifting جسم شناور برف باداورده
immersed غوطه ور کردن شناور نمودن
immerse غوطه ور کردن شناور نمودن
drift جسم شناور برف باداورده
immerses غوطه ور کردن شناور نمودن
drifted جسم شناور برف باداورده
immersing غوطه ور کردن شناور نمودن
lily pad برگ شناور زنبق ابی
hover پلکیدن شناور واویزان بودن
hovered پلکیدن شناور واویزان بودن
float شناور ساختن روی اب ایستادن
floating point notation نشان گذاری با ممیز شناور
floating island جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
floats شناور ساختن روی اب ایستادن
wafter چیز شناور بر روی هوایا اب
floating point number اعداد ممیز شناور [ریاضی]
wreck vessel شناور کشتی غرق شده
deadman's float شناور بودن با دستهای باز
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
chess سطح شیب دار پل شناور
floated شناور ساختن روی اب ایستادن
center of buoyancy مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
bouquet mine نوعی مین شناور خوشهای
buoyage تنطیم محل راهنماهای شناور
floats جسم شناور بر روی اب سوهان پهن
phytoplankton زندگی گیاهان شناور بر سطح دریا
jelly fish float شناور شدن در اب با دست وپای دراز
float جسم شناور بر روی اب سوهان پهن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com