Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
pedestal
پایه مجسمه شالوده
pedestals
پایه مجسمه شالوده
Other Matches
footpath
پایه مجسمه
footpaths
پایه مجسمه
socle
پایه ستون یا مجسمه
plinths
ازاره پایه مجسمه
plinth
ازاره پایه مجسمه
pedestal
پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
pedestals
پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
caster for pedestal
چرخ پایه
[میز یا مجسمه یا چراغ]
statuesque
شبیه مجسمه سبک مجسمه
foundation
شالوده
erections
شالوده
ground plan
شالوده
footing
شالوده
ground plans
شالوده
pier foundation
شالوده پی
kernels
شالوده
pedestals
شالوده
erection
شالوده
foundation trench
شالوده
nitty-gritty
شالوده
pedestal
شالوده
kernel
شالوده
skeleton
شالوده
skeletons
شالوده
substructure
شالوده
substructures
شالوده
texture
شالوده
textures
شالوده
infrastructure
شالوده
combined footing
شالوده مرکب
base course
لایه شالوده
earthquake proof foundation
شالوده ضد زلزله
footstone
سنگ شالوده
strip footing
شالوده نواری
sole
شالوده تنها
foot stone
سنگ شالوده
foundation
شالوده اصل
pile foundation
شالوده شمعی
road foundation
شالوده راه
soles
شالوده تنها
skeletonizer
شالوده ریز
skeletonize
شالوده چیزی راریختن
investigation of foundation conditions
تحقیق شرایط شالوده
flexible footing
شالوده انعطاف پذیر
bearing pressure on foundation
فشار تکیه گاهی شالوده
ill founded
دارای شالوده یا اساس بد بی پروپا
hatch beam
پایه دریچه پایه دهلیز
base width
عرض پایه پهنای پایه
image
مجسمه
sculptor work
مجسمه
images
مجسمه
statue
مجسمه
statues
مجسمه
image
مجسمه
dumbarton oaks conference
شوروی و چین ضمن مذاکراتی شالوده سازمان ملل متحد را ریختند
acropodium
پایهء مجسمه
sphinxes
مجسمه ابوالهول
image
مجسمه شکل
entablement
سکوی مجسمه
sculpture
مجسمه سازی
mannequin
مجسمه چوبی
sculptures
مجسمه سازی
images
مجسمه شکل
plaster of Paris
گچ مجسمه سازی
mannequins
مجسمه چوبی
statuary
مجسمه سای
imagery
شکل و مجسمه
sphinx
مجسمه ابوالهول
sculpturesque
شبیه مجسمه
statue of liberty
مجسمه ازادی
antique statue
مجسمه عتیقه
statuette
مجسمه کوچک
statuettes
مجسمه کوچک
bust
مجسمه نیم تنه
busted
مجسمه نیم تنه
entablement
صفحه زیر مجسمه
sculptor
مجسمه ساز حجار
idol
خدای دروغی مجسمه
caryatid
ستونی که مجسمه زن باشد
figurine
مجسمه سفالین رنگی
figurin
مجسمه سفالین رنگی
foliate mask
صورت مجسمه انسان
banderol
[نوار تزئینی مجسمه]
banderole
[نوار تزئینی مجسمه]
plastic
پلاستیک مجسمه سازی
sculptors
مجسمه ساز حجار
taille
شکل وساخت مجسمه
muscling
در پیکرنگاری و مجسمه سازی
figurines
مجسمه سفالین رنگی
waxwork
مجسمه سازی ازموم
sculptress
مجسمه ساز حجار
waxworks
مجسمه سازی ازموم
insculp
مجسمه سازی کردن
busts
مجسمه نیم تنه
busting
مجسمه نیم تنه
statuary
مجسمه ساز هیکل تراشی
busts
مجسمه نیم تنه بالاتنه
bust
مجسمه نیم تنه بالاتنه
statuesque
خوش هیکل مجسمه وار
busted
مجسمه نیم تنه بالاتنه
busting
مجسمه نیم تنه بالاتنه
telamon
ستونی که مجسمه مرد باشد
sculpturesque
ساخته شده بشکل مجسمه
decimal
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimals
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
Make sure the statuette doesnt topple over .
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
paris doll
مجسمه برای ازمایش جامه زنانه
the statue was well niched
مجسمه خوب در دیوارجا داده شده بود
cynocephalus
[مجسمه حیوانی با بدن میمون و سری شبیه سگ]
acroter
انتهای پایهء مجسمه کنگرههای زینتی عمارات
base piece
پایه پایه استقرار
Liberty
[مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
corpe
[برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
acrolith
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
corp
[برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
acrolithus
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
figure head
مجسمه ای که بر دماغه کشتی نصب میکنند
[رئیس پوشالی]
socle
پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
foundation soil
شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
criosphinx
ابوالهول
[مجسمه ابوالهول در مصر باستان]
abbazzo
مدل ساختمان مدل مجسمه
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
back berm
سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
roots
پایه
feet
پایه
root
پایه
groundwork
پایه
probe
پایه
equaled
هم پایه
equaling
هم پایه
strut
پایه
equal
هم پایه
degrees
پایه
grades
پایه
leg
پایه
jacks
پایه
probed
پایه
probes
پایه
jack
پایه
pillars
پایه
grade
پایه
equals
هم پایه
degree
پایه
equalled
هم پایه
levels
پایه
levels
هم پایه
levelled
پایه
levelled
هم پایه
leveled
پایه
leveled
هم پایه
level
پایه
level
هم پایه
equalling
هم پایه
legs
پایه
pillar
پایه
coordinate
هم پایه
mountings
پایه
one legged
یک پایه
outrigger
پایه
pile bent
پایه
point d'appui
پایه
poppet head
پایه
pousto
پایه
principium
پایه
isomer
هم پایه
headstock
پایه
head stock
پایه
corner stone
پایه
cutwater
پایه پل
dead load
پایه پل
datum
پایه
datum line
خط پایه
foot rest
پایه
fundament
پایه
groundsel
پایه
radix
پایه
two legged
دو پایه
mounting foot
پایه
presser foot
پایه
from within the ranks of
از پایه
trivet
سه پایه
tristylous
سه پایه
tripos
سه پایه
sheer legs
سه پایه
sheers
سه پایه
stanchion
پایه
thallus
پایه
the pier of a bridge
پایه پل
tressel
سه پایه
struts
پایه
prop
پایه
propped
پایه
propping
پایه
tripods
سه پایه
strutted
پایه
footpath
پایه
footpaths
پایه
tripod
سه پایه
fundamental
پایه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com