English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
pinch پایه محفظه
pinches پایه محفظه
Other Matches
multi chamber نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
buffer chamber جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
crankcase upper half قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی
base width عرض پایه پهنای پایه
hatch beam پایه دریچه پایه دهلیز
decimals تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimal تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
envelope محفظه
chamber محفظه
housing محفظه
chambers محفظه
enclosures محفظه
lacuna محفظه
envelopes محفظه
encasement محفظه
containers محفظه
container محفظه
incasement محفظه
enclosure محفظه
cavities محفظه
guard assembly محفظه
cavity محفظه
combustor محفظه احتراق
combustion area محفظه احتراق
intake chamber محفظه ورودی
resonating cavity محفظه تشدید
computer enclosure محفظه کامپیوتر
combustion chamber محفظه احتراق
ootheca محفظه تخم
gas chamber محفظه باروت
mould cavity محفظه قالب
potpourri محفظه عطر
oil pan محفظه کارتر
primer pouch محفظه چاشنی
gas chambers محفظه باروت
potpourris محفظه عطر
circular cell محفظه گرد
incubators محفظه رشد
breech محفظه کولاس
air chamber محفظه هوا
system unit محفظه سیستم
case فرف محفظه
starting chamber محفظه استارت
shields محفظه سپرشدن
cases فرف محفظه
card cage محفظه کارت
breech ring محفظه کولاس
breech recess محفظه کولاس
shield محفظه سپرشدن
incubator محفظه رشد
base piece پایه پایه استقرار
gas chamber محفظه اعدام با گاز
reliquaries محفظه عتیقه باقیمانده
floppy disk case محفظه فلاپی دیسک
gas port محفظه عبور گاز
chamber furnace کوره محفظه دار
reliquary محفظه عتیقه باقیمانده
gas chambers محفظه اعدام با گاز
acoustical sound enclosure محفظه عایق صوتی
carter محفظه میل لنگ
crankcase محفظه میل لنگ
breech chamber محفظه خرج انفجار
gasholders محفظه نگاهداری گاز
gasholder محفظه نگاهداری گاز
hopper محفظه خوراک دستگاه
canisters محفظه گلوله افشان
canister محفظه گلوله افشان
hoppers محفظه خوراک دستگاه
disk unit enclosure محفظه واحد دیسک
reaction chamber محفظه فعل و انفعال
low pressure casing محفظه ی فشار ضعیف
caisson [محفظه یا صندوق زیرآبی]
to tip something into a container [British E] چیزی را در محفظه ای ریختن
cavity سوراخ حفره یا محفظه قالب
dewar محفظه عایق حرارتی با دوجداره
can annular محفظه احتراق حلقوی شکل
cavities سوراخ حفره یا محفظه قالب
cannular محفظه احتراق حلقوی شکل
burner cans محفظه احتراق موتورهای توربینی
crankcase supercharger سوپرشارژر محفظه میل لنگ
rhumbatron نوع متداول محفظه تشدید
house قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
ignitor محفظه حامل باروت اشتعال
housed قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
houses قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
socle پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
time capsule محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
crankcase bottom o.lower half قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر
crankcase explusion سرو صدای داخل محفظه لنگ
crankcase محفظه کارتر پوسته میل لنگ
Thermos قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
vault storage محفظه یا انبار ضد حریق وبتون ارمه
flooder غرق کننده محفظه مین زیرابی
Thermoses قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
ccd محفظه هایی برای ذخیره داده
cartridge جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
cartridges جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
panels بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
panel بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
to break into something از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
equipment bay محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
interior label بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
burner compartment قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است
charactristic lenght نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت
cartridge محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
cartridges محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
toner محفظه پلاستیکی برای تونر پودری که در چاپگر لیزری استفاده میشود
residence time مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
multipropellant سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
vapor pressure فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
plenum chamber محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
carbon tracking باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
helmzhold resonator محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
ignites اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignited اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignite اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
igniting اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
electrostatic محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
slaving محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slaved محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slave محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slaves محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
coriolis effect پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
conex محفظه حمل بار اطاق بار
chip وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
containers جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
container جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
leg پایه
equaling هم پایه
equalled هم پایه
level هم پایه
footpaths پایه
equaled هم پایه
footpath پایه
strutted پایه
struts پایه
strut پایه
legs پایه
roots پایه
groundwork پایه
feet پایه
equal هم پایه
jacks پایه
probe پایه
degree پایه
level پایه
leveled هم پایه
grades پایه
levels هم پایه
leveled پایه
levelled پایه
degrees پایه
jack پایه
pillars پایه
levels پایه
pillar پایه
equalling هم پایه
equals هم پایه
grade پایه
probes پایه
probed پایه
levelled هم پایه
radix پایه
principium پایه
pousto پایه
poppet head پایه
point d'appui پایه
pile bent پایه
outrigger پایه
one legged یک پایه
mountings پایه
tripos سه پایه
isomer هم پایه
headstock پایه
head stock پایه
groundsel پایه
fundament پایه
foot rest پایه
datum line خط پایه
sheer legs سه پایه
from within the ranks of از پایه
presser foot پایه
mounting foot پایه
two legged دو پایه
trivet سه پایه
tristylous سه پایه
tressel سه پایه
the pier of a bridge پایه پل
thallus پایه
stanchion پایه
sheers سه پایه
dead load پایه پل
cutwater پایه پل
coordinate هم پایه
bottoms پایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com