English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
pier پایه و سطحی
piers پایه و سطحی
Other Matches
surficial swellings بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
topsoil خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
base width عرض پایه پهنای پایه
hatch beam پایه دریچه پایه دهلیز
decimals تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimal تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
base piece پایه پایه استقرار
socle پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
superficiality سطحی
low level سطحی
sketchier سطحی
shallow foundation پی سطحی
surfaces سطحی
shallow کم اب سطحی
surfaced سطحی
planar سطحی
surface سطحی
skin-deep <idiom> سطحی
shallows کم اب سطحی
sketchy سطحی
sketchily سطحی
sketchiest سطحی
shallowest کم اب سطحی
shallower کم اب سطحی
skin deep سطحی
acrotic سطحی
surface water اب سطحی
superficial سطحی
decahedral ده سطحی
singeing سوختگی سطحی
split-level چند سطحی
singed سوختگی سطحی
surface soil خاک سطحی
surface reverbration برگشتهای سطحی
singe سوختگی سطحی
surface outflow اب سطحی خروجی
sheet washing فرسایش سطحی
singes سوختگی سطحی
surface targets هدفهای سطحی
surface tension کشش سطحی
surfaced سطحی جلادادن
surface treatment اندود سطحی
surface treatment اسفالت سطحی
surface treatment روکش سطحی
surface سطحی جلادادن
surface treatment عملیات سطحی
surface creep خزیدن سطحی
skin effect اثر سطحی
surface ornament تزیینات سطحی
surface width عرض سطحی
surface detection اکتشاف سطحی
topdress سطحی ریختن
surface detection راداراکتشافی سطحی
surface leakage نشت سطحی
surface irrigation ابیاری سطحی
top soil خاک سطحی
surface inflow اب سطحی ورودی
surface drains زهکشهای سطحی
surface dressing پوشش سطحی
surface erosion فرسایش سطحی
trihedral سه روی سه سطحی
surface moisture رطوبت سطحی
surface corrosion خوردگی سطحی
sorption جذب سطحی
statical moment لنگر سطحی
adhesion جاذبه سطحی
suface wind باد سطحی
surface burning احتراق سطحی
two level store انباره دو سطحی
surface burst ترکش سطحی
evaporation تبخیر سطحی
surface charge بار سطحی
surface contact rectifier یکسوکننده سطحی
surface evaporation تبخیر سطحی
surfaces سطحی جلادادن
blanket grouting تزریق سطحی
adsorption جذب سطحی
adsorbent جاذب سطحی
heptahedral هفت سطحی
hexahedral مکعب شش سطحی
hexahedron جسم شش سطحی
ground swell موج سطحی
horizontal curve پیچ سطحی
impact burst ترکش سطحی
interfacial force کشش سطحی
adsorption کشش سطحی
dodecahedral دوازده سطحی
epilimnion اب لایه سطحی
extensive agriculture کشاورزی سطحی
extensive cultivation زراعت سطحی
flesh wound زخم سطحی
floating mine مین سطحی
formal logic قضاوت سطحی
free moisture رطوبت سطحی
interfacial tension کشش سطحی
polyhedral چند سطحی
n level logic منطق N سطحی
dodecahedron دوازده سطحی
area load بار سطحی
superficially بطور سطحی
one level memory حافظه یک سطحی
smattering دانش سطحی
pentahedral پنج سطحی
multilevel چند سطحی
multi level چند سطحی
bounding mine مین سطحی
surface tensity کشش سطحی
low level winds بادهای سطحی
crazing ترک برداری سطحی
octahedron جسم هشت سطحی
adhesion کشش سطحی پیوستگی
in a perfunctory manner بطور سرسری یا سطحی
runoff coefficient ضریب جریان سطحی
antisurface ضد عناصر سطحی شناوردشمن
scorch بطور سطحی سوختن
scorches بطور سطحی سوختن
capital widening افزایش سطحی سرمایه
carburize سخت گرداندن سطحی
case harden سخت گردانی سطحی
hard surfacing سخت گردانی سطحی
case hardening سخت گردانی سطحی
skims بطور سطحی خواندن
density of surface charge چگالی بار سطحی
surface integral انتگرال سطحی [ریاضی]
singes بطور سطحی سوختن
skim بطور سطحی خواندن
singe بطور سطحی سوختن
surface decarburization کربن گیری سطحی
multilevel sort ترتیب چند سطحی
heptahedron جسم هفت سطحی
hydrology بررسی ابهای سطحی
sciolistic دارای اطلاعات سطحی
adhesion کشش سطحی دوسیدگی
hokum نمایش سطحی وبد
hard surface سخت کردن سطحی
hard face سخت کردن سطحی
singeing بطور سطحی سوختن
skimmed بطور سطحی خواندن
singed بطور سطحی سوختن
surface fusion welding جوشکاری ذوبی سطحی
subsurface navigation ناوبری زیر سطحی
adsorb جذب سطحی کردن
adhesion force نیروی کشش سطحی
superficiality دانش سطحی بیمایگی
magnetic surface charge بار سطحی مغناطیسی
puppy love عشق سطحی و زودرس
Band-Aids چارهی سطحی و موقتی
Band-Aid چارهی سطحی و موقتی
topdress بطور سطحی پاشیدن
to skim ones the news به اخبارنگاهی سطحی کردن
maximum surface temperature درجه حرارت سطحی حداکثر
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
subaerial واقع در قسمت سطحی خاک
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
skim sweeping پاک کردن سطحی مینها
carboard architecture [مدل طراحی با سطحی صاف]
once-over <idiom> یک نگاه سطحی به کسی انداختن
street inlet دریچه ورود فاضلاب سطحی
surface reverbration امواج برگشتی سطحی رادار
sciolism اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
kitsch پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
kopfring حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
skimmer الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
sciolist دانشمندنما دارای اطلاعات سطحی شارلاتان
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
chireugi ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
base surge ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
wisenheimer کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
weisenheimer کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
ground glass نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
bedrock سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
generatrix نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
geodeticline کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodetical کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
greenwash نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
paraboloid سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
break even point نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
rood مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
tripod سه پایه
footpaths پایه
rate پایه
tripods سه پایه
footpath پایه
strutted پایه
rates پایه
ground پایه
struts پایه
pile bent پایه
levels پایه
levels هم پایه
levelled پایه
levelled هم پایه
leveled پایه
level پایه
level هم پایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com