Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
bare base
پایگاه اشغال نشده
Other Matches
tenantless
اشغال نشده
vacant
اشغال نشده
unoccupied
اشغال نشده
lowest unoccupied molecular orbital
پایینترین اوربیتال مولکولی اشغال نشده
bare base
پایگاه اماده نشده
l.u.m.o
orbital unoccupiedmolecular lowestپایینترین اوربیتال مولکولی اشغال نشده
raw
1-اطلاعی که هنوز وارد سیستم کامپیوتری نشده است . 2-دادهای که در پایگاه داده ها که برای تامین اطلاعات کاربر باید پردازش شود
specificity
نرخ ورودیهای نامرتبط , که از کل اعداد ورودیهای نامرتبط فایل یا پایگاه داده یا کتابخانه بازیابی نشده باشد
untenable
اشغال نشدنی غیر قابل اشغال
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
queried
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
aggregate
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
aggregates
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
query
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
roll back
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
unbaoked
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unobligated
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unbroke
رام نشده سوقان گیری نشده
unresolved
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unpicked
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
undisciplined
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
deployment operating base
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
privacy
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
language
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
languages
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
irredenta
انجام نشده جبران نشده
unsought
جستجو نشده کشف نشده
unasked
خواسته نشده پرسیده نشده
inconsummate
تکمیل نشده انجام نشده
undirected
رهبری نشده راهنمایی نشده
unsifted
الک نشده رسیدگی نشده
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
uncharged
محسوب نشده رسمامتهم نشده
unredeemed
جبران نشده سبک نشده
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
sql
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structures
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
dense index
اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
queries
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete
انجام نشده پر نشده
QBE
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
paltry
اشغال
slither
اشغال
slithered
اشغال
slithering
اشغال
scrapped
اشغال
scrap
اشغال
refusing
اشغال
rubbish
اشغال
culch
اشغال
cultch
اشغال
wastes
اشغال
draff
اشغال
trashing
اشغال
waste
اشغال
refuses
اشغال
trashed
اشغال
busier
اشغال
busiest
اشغال
junk
اشغال
busying
اشغال
busies
اشغال
busy
اشغال
trashes
اشغال
busied
اشغال
refuse
اشغال
refused
اشغال
scrapping
اشغال
scraps
اشغال
offal
اشغال
riffraff
اشغال
occupancy
اشغال
trash
اشغال
run-off
اشغال
paultry
اشغال
litter
اشغال
garbage
اشغال
occuration
اشغال
littered
اشغال
littering
اشغال
raff
اشغال
run-offs
اشغال
run off
اشغال
throw away
اشغال
occupations
اشغال
soilage
اشغال
dump
اشغال
tot
اشغال
litters
اشغال
tots
اشغال
pig's wash
اشغال
kitchen stuff
اشغال
inhabitancy
اشغال
slithers
اشغال
sliver
اشغال
swills
اشغال
swilling
اشغال
swilled
اشغال
swill
اشغال
occupation
اشغال
ashcans
اشغال دان
waste
اشغال زباله
wastes
اشغال زباله
occupation
اشغال کردن
garbage
اشغال خاکروبه
occupation
اشغال تصرف
occupations
اشغال تصرف
occupations
اشغال کردن
occupies
اشغال کردن
occupy
اشغال کردن
ashcan
اشغال دان
wastebaskets
اشغال دان
wastebasket
اشغال دان
wrack
اشغال سبزی
preoccupations
اشغال قبلی
occupied
اشغال شده
occupier
اشغال کننده
occupying
اشغال کردن
tenure
نگهداری اشغال
slopping
اشغال خوری
slopped
اشغال خوری
slop
اشغال خوری
preoccupation
اشغال قبلی
occupiers
اشغال کننده
wracked
اشغال گیر
wracks
اشغال گیر
laystall
اشغال دان
indwell
اشغال کردن
hold back
اشغال کننده
rack
اشغال گیر
grub street
اشغال گذرنویسندگان
fill up
اشغال کردن
dumpish
اشغال وار
dump bucket
سطل اشغال
dreg
ته نشین اشغال
racks
اشغال گیر
racked
اشغال گیر
pigwash
بساب اشغال
to take up
اشغال کردن
take up
اشغال کردن
stinkpot
اشغال دان
rag picker
اشغال برچین
offscourings
اشغال کثافت
occupation of position
اشغال موضع
busy signal
علامت اشغال
occupancy
اشغال کننده
seizures
اشغال هدف
seizure
اشغال هدف
occupant
اشغال کننده
occupants
اشغال کننده
to fill up
اشغال کردن
ashpit
پیت اشغال
litters
زاییدن اشغال پاشیدن
litter
زاییدن اشغال پاشیدن
busy
خط تلفن اشغال است
busiest
خط تلفن اشغال است
occupied territory
سرزمین اشغال شده
littering
زاییدن اشغال پاشیدن
occupied territory
منطقه اشغال شده
occupation authorities
اقتدارات ناشی از اشغال
occupation of position
اشغال موضع کردن
engrossed
کاملا اشغال شده
busying
خط تلفن اشغال است
rubbishing
پراز اشغال یا کثا فت
littered
زاییدن اشغال پاشیدن
trashing
بصورت اشغال در اوردن
slag
اشغال تفاله گرفتن از
trashes
بصورت اشغال در اوردن
we must winnow away the refuse
اشغال انرا باید
busies
خط تلفن اشغال است
debris
اشغال روی هم ریخته
slop pail
سطل اشغال دان
military occupation
اشغال نظامی یک منطقه
army of occupation
نیروی اشغال کننده
occupancy
سکونت اشغال مال
scavenges
در اشغال کاوش کردن
scavenged
در اشغال کاوش کردن
scavenge
در اشغال کاوش کردن
jakes
اشغال درهم ریخته
trash
بصورت اشغال در اوردن
holder
گیرنده اشغال کننده
busied
خط تلفن اشغال است
actions
اشغال نیروهای جنگی
action
اشغال نیروهای جنگی
busier
خط تلفن اشغال است
trashed
بصورت اشغال در اوردن
holders
گیرنده اشغال کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com