English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (13 milliseconds)
English Persian
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
Search result with all words
corner طرفین پایگاه اصلی
cornering طرفین پایگاه اصلی
corners طرفین پایگاه اصلی
add فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
adding فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
adds فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
base of origin پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
clean the bases ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
crowd the plate نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
dinger دویدن به پایگاه اصلی
home port پایگاه اصلی
ip واحد نمایش مخصوص که به کار بردن امکان میدهد صفحات ویدیو متن ویرایش کنند پیش از ارسال آنها به پایگاه داده اصلی
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
Other Matches
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
elemental اصلی
cardinals اصلی
essential اصلی
main stem خط اصلی
essentials اصلی
intrinsic اصلی
cardinal اصلی
elementarily اصلی
majoring اصلی
ingrown اصلی
functional اصلی
elementary اصلی
original اصلی
normative اصلی
originals اصلی
fundamental اصلی
prime اصلی
primed اصلی
primes اصلی
genuine اصلی
major اصلی
radical اصلی
firsthand اصلی
radicals اصلی
principle اصلی
parent اصلی
immanent اصلی
main attack تک اصلی
line link خط اصلی
primary اصلی
majored اصلی
germinal اصلی
primordial اصلی
first-hand اصلی
quintessential اصلی
seminal اصلی
arch- اصلی
fundametal اصلی
main line خط اصلی
main lines خط اصلی
main door در اصلی
main deck پل اصلی
primarily اصلی
aboriginal اصلی
aboriginals اصلی
isogeny هم اصلی
head اصلی
rudimental اصلی
main <adj.> اصلی
texts اصلی
mainline خط اصلی
mainline اصلی
mainlined خط اصلی
inherent اصلی
proto اصلی
text اصلی
principals اصلی
principal اصلی
mainlining اصلی
main خط اصلی
mainlined اصلی
mainlines خط اصلی
mainlines اصلی
master اصلی
essential <adj.> اصلی
major <adj.> اصلی
quintessential <adj.> اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
vital <adj.> اصلی
mastered اصلی
mainlining خط اصلی
masters اصلی
organic اصلی
initialled اصلی
initial اصلی
native code کد اصلی
initialed اصلی
primitive اصلی
initials اصلی
trunk خط اصلی
arches اصلی
arch اصلی
initialling اصلی
basics اصلی
trunks خط اصلی
basic اصلی
primal اصلی
initialing اصلی
initialling پاراف اصلی
authentic document مدرک اصلی
basic pay حقوق اصلی
initialing پاراف اصلی
masters مدل اصلی
initialling اصلی اغازی
parant metal فلز اصلی
essential بسیارلازم اصلی
essentials بسیارلازم اصلی
backing metal فلز اصلی
initialled پاراف اصلی
base of origin مبداء اصلی
initialled اصلی اغازی
base piece توپ اصلی
mastered مدل اصلی
initials اصلی اغازی
innate لاینفک اصلی
mother country کشور اصلی
busbar شین اصلی
cardinal headings جهات اصلی
cardinal points جهات اصلی
mainframes سیستم اصلی
bottom hole سوراخ اصلی
basic variable متغیر اصلی
mother countries کشور اصلی
initials پاراف اصلی
basic ration جیره اصلی
habitat جای اصلی
motifs مایه اصلی
motif مایه اصلی
master مدل اصلی
basic shaft محور اصلی
basic size اندازه اصلی
mainframe سیستم اصلی
constituents جزء اصلی
main line کانال اصلی
main road راه اصلی
main roads جاده اصلی
hardware دستگاههای اصلی
main roads راه اصلی
inessentials غیر اصلی
principal شرکت اصلی
inessential غیر اصلی
headquarters شعبه اصلی
principals مجرم اصلی
main road جاده اصلی
meats غذای اصلی
principals شرکت اصلی
main lines نهر اصلی
main line نهر اصلی
main lines کانال اصلی
mainspring انگیزه اصلی
mainspring دلیل اصلی
avenue خیابان اصلی
prime movers محرک اصلی
primary colours رنگهای اصلی
meat غذای اصلی
master switches کلید اصلی
principal مجرم اصلی
initialed پاراف اصلی
avenues خیابان اصلی
kernels هسته اصلی
kernel هسته اصلی
primary مقدماتی اصلی
subject matter موضوع اصلی
substances ماده اصلی
initialing اصلی اغازی
literal معنی اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com