Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
beachhead
پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
beachheads
پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
Other Matches
ship to shore
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
beach marker
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
shore to shore movement
عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
onshore
روی ساحل متوجه بطرف ساحل
inshore
بطرف ساحل جلو ساحل
captures
تسخیر
capturing
تسخیر
the f.of rome
تسخیر رم
possession
تسخیر
capture
تسخیر
roll back
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
aggregates
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
queries
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
aggregate
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
capture
تسخیر گرفتن
pregnability
قابلیت تسخیر
captures
تسخیر گرفتن
possessed
تسخیر شده
indomitability
تسخیر ناپذیری
impregnability
تسخیر نشدنی
unconquerable
تسخیر ناپذیر
capturing
تسخیر گرفتن
subduable
تسخیر پذیر
subjugable
تسخیر پذیر
retaking
دوباره تسخیر کردن
impregnable
غیر قابل تسخیر
retakes
دوباره تسخیر کردن
retaken
دوباره تسخیر کردن
retake
دوباره تسخیر کردن
indomitable
تسخیر نا پذیر تسلط ناپذیر
impregnably
بطور غیر قابل تسخیر
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
deployment operating base
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
privacy
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
language
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
languages
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
cultivated land
اراضی محیات
land distribution
توزیع اراضی
land grant
اعطای اراضی
accumulative area
اراضی سوارشونده
conservation of land
حفظ اراضی
innings
اراضی مستحدثه
utilized lands
اراضی دایر
waste land
اراضی موات
unutilized land
اراضی موات
tidal flats
اراضی جزرومدی
waste lands
اراضی موات
quiet enjoyment
حق انتفاع اراضی
seisin
مالکیت اراضی
land development
احیای اراضی
occupied territories
اراضی اشغالی
occupied territory
اراضی اشغالی
vesture
تصرف اراضی
sql
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structure
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
cultivation of waste land
احیا اراضی موات
uti possidetis
تملک اراضی اشغالی
escheat
اراضی بلا وارث
reclaiming
احیاء اراضی موات
redemption
پرداخت مالیات اراضی
uti possidetis
تملک اراضی مفتوحه
reclaim
احیاء اراضی موات
reclaimed
احیاء اراضی موات
reclaims
احیاء اراضی موات
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
dense index
اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
queries
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
vender's lien
حق حبس بایع در معامله اراضی
cession of territory
واگذار کردن اراضی مملکت
polder
اراضی پست کنار دریا
planning permission
اجازه عمران و ابادی اراضی
land office
اداره املاک وثبت اراضی
terre tenant
متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
land poor
دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
cadastre
دفترممیزی وتقویم وثبت اراضی واملاک
He has laid hands on these lands.
دست انداخته روی این اراضی
backwoods
اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
cadastral
مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک
subinfeudate
اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
agrarianism
تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
fee tail
تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
QBE
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
arrentation
پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
expandsionism
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
waste of manor
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
lease
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
leases
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
ashore
به ساحل
shores
ساحل
rivage
ساحل
sea shore
ساحل
coasts
ساحل
littoral
ساحل
landside
ساحل
bank
ساحل
beached
ساحل
beaches
ساحل
causey
ساحل
shore
ساحل
beach
ساحل
banks
ساحل
coast
ساحل
brae
ساحل
conquering
فتح کردن تسخیر کردن
conquers
فتح کردن تسخیر کردن
conquer
فتح کردن تسخیر کردن
beached
زدن به ساحل
beach
ساحل شنی
sandbanks
ساحل شنی
river line
خط ساحل رودخانه
sandbank
ساحل شنی
shorelines
خط ساحل یا خط ساحلی
shoreline
خط ساحل یا خط ساحلی
beached
ساحل شنی
onshore
واقع در ساحل
inshore
به طرف ساحل
beaches
زدن به ساحل
beaches
ساحل شنی
hard beach
ساحل مستحکم
shores
ساحل دریا
shores
کرانه ساحل
in
نزدیک ساحل
land combat
نبرد در ساحل
beach
زدن به ساحل
on shore
روی ساحل
sea coast
ساحل دریا
seashores
ساحل دریا
offshore
از جانب ساحل
seacoast
ساحل دریا
seashore
ساحل دریا
offshore
دور از ساحل
near shore
نزدیک به ساحل
riparian
ساحل رودخانه زی
river bank
ساحل رودخانه
shore duty
خدمت ساحل
river banks
ساحل رودخانه
low lander
ساحل نشین
in-
نزدیک ساحل
attack group
گروه تک به ساحل
stethe
ساحل رودخانه
beach party
تیم ساحل
coastwards
درامتداد ساحل
bank protection
ساحل داری
bank revetment
پوشش ساحل
bankside
شیب ساحل
coastward
درامتداد ساحل
basegram
پیام از ساحل
coastward
بطرف ساحل
coral reef
ساحل مرجانی
coastwards
بطرف ساحل
coastwise
درطول ساحل
backshore beach
ساحل جزرو مد
back beach
ساحل جزرو مد
coast guardsman
ساحل بان
shore
کرانه ساحل
shore
ساحل دریا
backshore
ساحل جزرو مد
occupation franchise
حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
shoring
پیاده شدن در ساحل
hinterland
زمین پشت ساحل
hinterlands
زمین پشت ساحل
shelf
سراشیب ساحل دریا
riverain
ساکن ساحل رودخانه
put out
از ساحل عازم شدن
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
coast defence
سازمان پدافنداز ساحل
seebreeze
باد از دریا به ساحل
coast in point
نقطه ورود به ساحل
retracts
دور شدن از ساحل
retracting
دور شدن از ساحل
retracted
دور شدن از ساحل
retract
دور شدن از ساحل
Ivory Coast
کشور ساحل عاج
bar
خور پیشرفتگی اب به ساحل
bank line
نخ ماهیگیری وصل به ساحل
bank angle
زاویه شیب ساحل
inside
موج نزدیک ساحل
insides
موج نزدیک ساحل
roadstead
لنگرگاه دور از ساحل
ashore
بکنار بطرف ساحل
bars
خور پیشرفتگی اب به ساحل
the waves beats or the shore
امواج به ساحل می کوبد
the wares beat the shore
خوردن امواج به ساحل
lee shore
ساحل در معرض باد
landing beach
ساحل پیاده شدن
waterside
متعلق به کناردریا ساحل
fee tail
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
cay
ساحل مرجانی یاشنی درجزیره
banks
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
beaching gear
وسایل به ساحل کشیدن ناو
debarkation net
پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
to wash something ashore
بکنار ساحل شستن چیزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com