Dictiornary-Farsi | پایین گذار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
lowpass	پایین گذار


Other Matches

depress	پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses	پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul	پایین کشیدن رشته پایین کشنده
down	سوی پایین بطرف پایین
vertically	از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
over-	گذار
over	گذار
transition	گذار
transitions	گذار
auctioneer	حراج گذار
swindlers	کلاه گذار
investors	سرمایه گذار
swindler	کلاه گذار
investor	سرمایه گذار
auctioneers	حراج گذار
blazers	علامت گذار
innovator	بدعت گذار
innovators	بدعت گذار
marker pen	علامت گذار
crossing site	محل گذار
coder	رمز گذار
deepositor	ودیعه گذار
founders	بنیان گذار
foundering	بنیان گذار
punctuator	نقطه گذار
dotter	نقطه گذار
discriminator	فرق گذار
differentiator	فرق گذار
blazer	علامت گذار
depositor	امانت گذار
demographic transition	گذار جمعیت
founder	بنیان گذار
foundered	بنیان گذار
contributory	خراج گذار
pawnor	رهن گذار
legislators	قانون گذار
legislator	قانون گذار
nomographer	قانون گذار
shelver	در قفسه گذار
shelver	در تاقچه گذار
space bar	فاصله گذار
spotter	خال گذار
tapper	توپی گذار
bypass	کنار گذار
bypassed	کنار گذار
bypasses	کنار گذار
pledgor	رهن گذار
pledgor	وثیقه گذار
pracitcable	گذار کردنی
pricer	قیمت گذار
prizer	قیمت گذار
oviparous	تخم گذار
legislative	قانون گذار
bypassing	کنار گذار
mortgagor	رهن گذار
salver	مرهم گذار
tracklayer	ریل گذار
transit time	زمان گذار
transition period	دوره گذار
transition state	حالت گذار
outdoor recreation	گشت و گذار
zoogenic	بچه گذار
impressionistic	برداشت گذار
trend-setter	بدعت گذار
tracked layer	ریل گذار
mark sense	نشان گذار
salvers	مرهم گذار
heretics	بدعت گذار
heretic	بدعت گذار
accomodating	منت گذار
assessor	خراج گذار
bailer	امانت گذار
bailor	امانت گذار
trend-setters	بدعت گذار
insurant	بیمه گذار
grounder	پایه گذار
grounder	کار گذار
handler	دسته گذار
handlers	دسته گذار
graduator	درجه گذار
instaurator	بنیاد گذار
grader	نمره گذار
lienee	وثیقه گذار
racers	مسابقه گذار
insured	بیمه گذار
racer	مسابقه گذار
legator	میراث گذار
valuer	قیمت گذار
legislatrix	قانون گذار زن
valuers	قیمت گذار
encoder	رمز گذار
marker	نشان گذار
markers	نشان گذار
legiskative	قانون گذار
legislatress	قانون گذار زن
buoy tender	کشتی بویه گذار
testator	شاهد میراث گذار
subcaliber	تفنگ اثر گذار
burst gate	لامپ پیام گذار
dan layers	شناوه بویه گذار
buoy tender	ناو بویه گذار
money lender	پول به بهره گذار
free capital	سرمایه گذار پولی
mine layer	کشتی مین گذار
miscreant	بدعت گذار خبیث
truster	ودیعه گذار اعتباردهنده
minelayer	ناو مین گذار
uniparous	هر باریک تخم گذار
minelayer	کشتی مین گذار
dan runner	کشتی بویه گذار
spacebar	کلید فاصله گذار
net laying ship	کشتی تور گذار
dot generator	مولد خال گذار
depositor	ودیعه گذار مودع
position control	پیچ مرکز گذار
You are not pulling my leg , are you ?	نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟
spademan	نفر خرج گذار توپ
truster	باور کننده امانت گذار
parentheses free nataton	نشان گذار بدون پرانتز
pathfinders	هواپیمای علامت گذار مسیر
pathfinder	هواپیمای علامت گذار مسیر
to mince matters	از گفتن راستی فرو گذار کردن
godmothers	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmother	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
range ladder	تنظیم تیربه روش نردبانی با شلیک گذار و کوتاه
nomothetes	کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
loader	خرج گذار پر کننده توپ سمبه پر کن ماشین خاک بارکن
encipher	تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
encrypt	تبدیل متن به حالت امن با استفاده از سیستم رمز گذار
sentinel	1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
sentinels	1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
winters	قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
winter	قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
neath or neath	پایین تر
infara	پایین
bal	از مچ پا به پایین
below	پایین
lowering	پایین تر
below <adv.>	در پایین
subatmospheric	پایین تر از جو
bottom	پایین
further down	پایین تر
submiss	پایین
shitu	پایین
hereafter <adv.>	در پایین
hereinafter [formal] <adv.>	در پایین
tailwater	پایین اب
subteen	پایین تر از سن 31
neath or neath	پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.>	در پایین
low	پایین
lowers	پایین تر
bottoms	پایین
infara	پایین تر
lowered	پایین تر
lower limit	حد پایین
beneath	پایین تر
sub-	یا پایین تر
vide infara	پایین
dowm	پایین
de-	پایین
lower	پایین تر
down	پایین
lower	پایین
short	پایین تر
low level	پایین
hypogenous	پایین رو
beneath	پایین
shortest	پایین تر
down stairs	پایین
underneath	پایین
flattest	پایین
lower most	پایین تر
flat	پایین
shorter	پایین تر
nutant	پایین افتاده
download	بارگیری پایین
minor	پایین رتبه
nether world	جهان پایین
dim light	نور پایین
low frequency	فرکانس پایین
downward compatibility	سازگارمتمایل به پایین
desceht	پایین امدن
nutate	پایین افتادن
downfield	میدان پایین
down stroke	ضربه رو به پایین
oars down	پارو پایین
down draft	جریان رو به پایین
down current	جریان رو به پایین
hereinbelow	ازاین پایین تر
hereinbelow	در پایین این
overhand	از پایین ببالا
foot	پایین بادبان
on the down grade	پایین رونده
downward stroke	ضربه رو به پایین
disrate	پایین اوردن
downfeed	تغذیه رو به پایین
downmost	پایین ترین
low pass	پایین گذر
bottommost	پایین ترین