Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
takeoff leg |
پایی که فشار برروی ان است |
|
|
Other Matches |
|
edge set |
فشار برروی لبههای اسکی |
on |
برروی |
dissimulate |
برروی خودنیاوردن |
floating |
متحرک برروی اب |
dissimulated |
برروی خودنیاوردن |
dissimulates |
برروی خودنیاوردن |
dissimulating |
برروی خودنیاوردن |
cabin pressure |
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون |
axed |
اسکی برروی موج |
axing |
اسکی برروی موج |
murals |
واقع برروی دیوار |
mural |
واقع برروی دیوار |
axe |
اسکی برروی موج |
she gave me a kiss |
برروی من بوسه داد |
pressurized cabin |
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار |
scalds |
اثر اب جوش برروی پوست |
scald |
اثر اب جوش برروی پوست |
scalded |
اثر اب جوش برروی پوست |
scalding |
اثر اب جوش برروی پوست |
epigeal |
روینده برروی زمین روخاکی |
belly whopper |
شیرجه شناگر برروی شکم |
compensating relief valve |
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است |
criss-crossing |
پایی |
criss-crossed |
پایی |
criss-cross |
پایی |
planters |
کف پایی |
plantar |
کف پایی |
planter |
کف پایی |
criss-crosses |
پایی |
superimposition |
قرار گیری برروی چیز دیگر |
plop |
صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد |
stay sail |
بادبان نصب شده برروی دیرک |
contour strip cropping |
کشت نواری برروی خطوط میزان |
lighter aboard ship |
حمل قایق وبار آن برروی کشتی |
plopped |
صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد |
plops |
صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد |
plopping |
صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد |
pitot static system |
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است |
pore pressure |
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی |
die |
توپی که درحال افتادن برروی زمین است |
cabinet prejection |
نمایش اجسام برروی یک صفحه بوسیله تصاویر |
hauliers |
حمل کننده محمولههای سنگین برروی جاده |
haulier |
حمل کننده محمولههای سنگین برروی جاده |
heliogravure |
گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس |
push bike |
دوچرخه پایی |
push bikes |
دوچرخه پایی |
pedaling |
پدال پایی |
pedalled |
پدال پایی |
pedal |
پدال پایی |
pedalling |
پدال پایی |
pedals |
پدال پایی |
pumiceous |
سنگ پایی |
polypody |
هزار پایی |
shoepac |
کفش دم پایی |
bicycles |
دوچرخه پایی |
espadrille |
کفش دم پایی |
pedaled |
پدال پایی |
pantof |
کفش سر پایی |
panton |
کفش دم پایی |
papoosh |
کفش سر پایی |
pantof |
کفش دم پایی |
bicycle |
دوچرخه پایی |
pedicab |
سه چرخه پایی |
shoepack |
کفش دم پایی |
territoriality |
بوم پایی |
velocipede |
دوچرخه پایی |
elephantiasis |
پیل پایی |
footrest |
زیر پایی |
foot starter |
استارتر پایی |
foot pedal |
پدال پایی |
foot operated starting switch |
استارتر پایی |
foot brake |
ترمز پایی |
footy |
پادار پایی |
footholds |
زیر پایی |
foothold |
زیر پایی |
foot control |
کنترل پایی |
flotsam |
کالاهایی که پس از غرق شدن کشتی برروی اب شناور است |
flotsam and jetsam |
کالایی که پس از غرق شدن کشتی برروی اب شناور است |
pumicestone slag |
سرباره سنگ پایی |
modulus of rigidity |
ضریب سخت پایی |
an odd slipper |
یک لنگه کفش سر پایی |
coefficient of rigidity |
ضریب سخت پایی |
tarsal |
مچ پایی استخوان قوزک پا |
lubberliness |
بی دست و پایی ناازمودگی |
ambulatory psychotherapy |
روان درمانی سر پایی |
foot starter |
راه انداز پایی |
defendance need |
نیاز خویشتن پایی |
kick starter |
راه انداز پایی |
treadle press |
ماشین چاپ پایی |
sound frack |
محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق |
maladroitness |
ناشی گری بیدست و پایی |
melodion |
یکجور ارگ دستی یا پایی |
subbass |
کلیدرکاب پایی ارگ وپیانو |
foot operated starting switch |
کلید راه انداز پایی |
lubberly |
از روی کودنی یابیدست و پایی |
to muff a catch |
از بی دست و پایی توپ رانگرفتن |
to muff a ball |
از بی دست و پایی توپ رانگرفتن |
cabin pressurization safety valve |
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین |
compressor pressure ratio |
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان |
isopiestic |
دارای فشار یکسان خط هم فشار |
melodeon |
ارگ پایی یا دستی نوعی نی کوچک |
foot pedal switch |
سوئیچی که با پدال پایی بکار میافتد. |
lighter aboard ship |
نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد |
pivot foot |
پایی که درهنگام حرکت بایدروی زمین بماند |
electromagnetic wave |
موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود |
lead |
پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود |
leads |
پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود |
low head plant |
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف |
yoke |
جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند |
real balance effect |
اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی |
letterheads |
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است |
letterhead |
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است |
xerographic |
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره |
xerography |
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره |
deck cargo |
بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه |
ptomaine |
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد |
piezoelectric |
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند |
energy absorber |
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار |
high voltage transformer |
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی |
impluse level |
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای |
pitot pressure |
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج |
clear one's ears |
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب |
low voltage distribution system |
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف |
hypobaric |
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو |
reaganomics |
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود |
bunt |
فشار با سر |
pressure curve |
خم فشار |
pressor |
فشار زا |
pressuring |
فشار |
sense of pressure |
حس فشار |
pressure sense |
حس فشار |
distraint |
فشار |
thrusting |
فشار |
thrusts |
فشار |
low pressure |
فشار کم |
hydraulic pressure |
فشار اب |
line of thrust |
خط فشار |
weight |
فشار |
isopiestic |
هم فشار |
thrust |
فشار |
pressing |
فشار |
barometric pressure |
فشار جو |
fantod |
فشار |
back pressure |
پی فشار |
back iron |
بن فشار |
ice push |
فشار یخ |
atmospheric pressure |
فشار جو |
isobare |
هم فشار |
pushes |
فشار |
pushed |
فشار |
atmospheres |
فشار جو |
constraint |
فشار |
push |
فشار |
presses |
فشار |
atmosphere |
فشار جو |
violence |
فشار |
growing pains |
فشار |
brunt |
فشار |
zipped |
فشار |
zipping |
فشار |
isobar |
هم فشار |
zips |
فشار |
pressure vessel |
فشار |
exertions |
فشار |
exertion |
فشار |
tensions |
فشار |
stress |
فشار |
stressing |
فشار |
stroking |
فشار با پا |
strains |
فشار |
strokes |
فشار با پا |
stroked |
فشار با پا |
stroke |
فشار با پا |
total pressure |
فشار کل |
strain |
فشار |
stresses |
فشار |
tension |
فشار |
compression |
فشار |
impacts |
فشار |
impact |
فشار |
isobar |
تک فشار |
press |
فشار |
pressured |
فشار |
water pressure |
فشار اب |
pressures |
فشار |
zip |
فشار |
isobars |
تک فشار |
pressure |
فشار |
isobars |
هم فشار |
hydraulic pressure |
فشار هیدرولیکی |
wind pressure |
فشار باد |
high tension magneto |
مگنت پر فشار |
high tension |
فشار قوی |
The pressure of the atmosphere |
فشار جو ؟( اتمسفر ) |
gage pressure |
فشار گیج |
tension adjustment |
میزان فشار |
gage pressure |
فشار مانومتری |
gossypium |
داروی فشار |
group pressure |
فشار گروهی |
head loss |
افت فشار |