English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
English Persian
foreleg پای جلو حیوان دست چارپایان
forelegs پای جلو حیوان دست چارپایان
Other Matches
feeders چارپایان پرواری
feeder چارپایان پرواری
live stock چارپایان اهلی
forefoot دست چارپایان
forefeet دست چارپایان
cattle crossing گذرگاه چارپایان
livestock چارپایان اهلی
improvement in stock breading اصلاح نژاد چارپایان
foreface قسمت جلو صورت چارپایان
coffle دسته یا قافله چارپایان وغلامان
animal حیوان
animals حیوان
living creatuse حیوان
beasts حیوان
beast حیوان
frying حیوان نوزاد
whiffet حیوان رشدنکرده
fry حیوان نوزاد
spinal animal حیوان نخاعی
fries حیوان نوزاد
lost animal حیوان گمشده
slick ear حیوان بی گوش
option of animals خیار حیوان
lost animal حیوان ضاله
draft animal حیوان بارکش
beast of burden حیوان باربری
beastby حیوان صفت
reptile حیوان خزنده
brutes جانور حیوان
reptiles حیوان خزنده
brutes حیوان صفت
brute جانور حیوان
brute حیوان صفت
zoology حیوان شناسی
ectotherm حیوان خونسرد
boughs شانه حیوان
bough شانه حیوان
kitten بچه حیوان
hilding حیوان چموش
animalization تبدیل به حیوان
wildling حیوان وحشی
zoophilous حیوان دوست
zoophobia حیوان هراسی
mavericks حیوان بیصاحب
maverick حیوان بیصاحب
kittens بچه حیوان
zootheism حیوان پرستی
pack animals حیوان باربر
pack animal حیوان باربر
beastly حیوان صفت
carnivorous حیوان گوشتخوار
biped حیوان دوپا
bipeds حیوان دوپا
zoolatry حیوان پرستی
zooparasite حیوان انگل
zooerasty جماع با حیوان
bestiality جماع با حیوان
bestiality حیوان صفتی
zoophilia حیوان خواهی
zoophilic حیوان دوست
zoophily حیوان خواهی
the fountain of life چشمه حیوان یازندگی
cade حیوان دست اموز
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
varmint حیوان یا پرنده شکارکننده
brutalization حیوان صفت نمودن
slick ear حیوان فاقدگوش خارجی
housebroken حیوان تربیت شده
yahoo ادم حیوان صفت
zoopsia توهم حیوان بینی
flycatcher حیوان مگس خوار
imbrute حیوان صفت کردن
animal glue سریشم از انساج حیوان
zoomorphism حیوان ریخت انگاری
animal distress calls فریادهای درماندگی حیوان
pizzle الت ذکور حیوان
armadillo نوعی حیوان گورکن
armadillos نوعی حیوان گورکن
hollers صدای مخصوص هر حیوان
feral حیوان شکاری وحشی
stags کره اسب حیوان نر
stag کره اسب حیوان نر
pets حیوان اهلی منزل
brutal حیوان صفت وحشی
pet حیوان اهلی منزل
hollering صدای مخصوص هر حیوان
petted حیوان اهلی منزل
holler صدای مخصوص هر حیوان
acephalous حیوان راستهء بی سران
acephalon حیوان راستهء بی سران
abalone قسمی حیوان صدف
hollered صدای مخصوص هر حیوان
brutalises وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalised وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalising وحشی یا حیوان صفت کردن
hoof حیوان سم دار باسم زدن
suckers حیوان یا عضویا الت مکنده
vitals اعضای اصلی بدن حیوان
whelp بچه هرنوع حیوان گوشتخوار
sucker حیوان یا عضویا الت مکنده
hoofs حیوان سم دار باسم زدن
brutalize وحشی یا حیوان صفت کردن
manus دست حیوان قسمت انتهایی
brutalized وحشی یا حیوان صفت کردن
innards اعضای داخلی حیوان یاانسان
acute preparation حیوان کشی از روی ترحم
bunnies اسم حیوان دست اموز
rogues حیوان عظیم الجثه سرکش
rogue حیوان عظیم الجثه سرکش
bunny اسم حیوان دست اموز
bestial شبیه حیوان جانور خوی
endoskeleton استخوان بندی درونی حیوان
brutalizes وحشی یا حیوان صفت کردن
exoskeleton پوشش محافظه خارجی حیوان
brutalizing وحشی یا حیوان صفت کردن
stature ارتفاع طبیعی بدن حیوان
bunny rabbit اسم حیوان دست اموز
bunny rabbits اسم حیوان دست اموز
zoological وابسته به جانور شناسی حیوان
bird motif نقش پرنده در قالی حیوان دار
zoo :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
zoos :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
pick up a trail/scent <idiom> تشخیص جای پای انسان یا حیوان
burnt offerings حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
autotomy انفصال خودبخوددست یا پا یا عضو حیوان ازبدن
zoon هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
ecesis قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
burnt offering حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
breeding grounds جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
breeding ground جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
teamster راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
beard هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
beards هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
animalist مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
beak-head [آذینی از مجموعه سر حیوان، پرنده یا انسان یا منقاری رو به پایین]
snail وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
snails وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
linebreeding پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
to live like animals [in a place] مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
centaur حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaurs حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
horse design نقش اسب [در اغلب طرح های شکارگاهی از این حیوان استفاده می شود.]
spooned طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooning طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoons طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoon طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
arabesque منبت کاری [تزئین شده با شاخه ها، برگ ها و میوه ها یا صورتک های انسان و حیوان]
deep motif نگاره گوزن و غزال [که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
animal design طرح حیواندار [شکل حیوان در فرش های حیواندار و گل باغی]
wool sorting دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
brutify وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
zooid شبه جانور شبه حیوان
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
pictorial rug قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com