Dictiornary-Farsi | پای کوتاه وکج بطورمادرزادی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
clubfoot	پای کوتاه وکج بطورمادرزادی


Other Matches

short lunge	نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts	منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast	منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
shorthorn	جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist	شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
short quard	سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
hurdle step	جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter	ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
pygmies	قد کوتاه
pigmies	قد کوتاه
pigmies	کوتاه
pygmy	کوتاه
miniature	کوتاه
dumpy	کوتاه
miniatures	کوتاه
puny	قد کوتاه
concise	کوتاه
scut	دم کوتاه
pygmy	قد کوتاه
pigmy	قد کوتاه
pigmy	کوتاه
of short duration	کوتاه
short	کوتاه
shorter	کوتاه
synoptic	کوتاه
pygmies	کوتاه
stockiest	کوتاه
shortest	کوتاه
liliputian	قد کوتاه
low	کوتاه
dwarfish	کوتاه
little	کوتاه
stocky	کوتاه
concise <adj.>	کوتاه
stockier	کوتاه
stunt	کوتاه
down	کوتاه
stunting	کوتاه
curtal	کوتاه
stunts	کوتاه
curt <adj.>	کوتاه
bas relif	کوتاه
fleeting <adj.>	کوتاه
succinct	کوتاه
succinct <adj.>	کوتاه
short <adj.>	کوتاه
formulate	کوتاه کردن
catnap	چرت کوتاه
clipping	کوتاه کردن
catnapping	چرت کوتاه
catnaps	چرت کوتاه
short circuit	اتصال کوتاه
catnapped	چرت کوتاه
short burst	رگبار کوتاه
short brittle	شکننده- کوتاه
playlet	نمایش کوتاه
scurried	مسابقه کوتاه
short drop	دراپ کوتاه
one track	کوتاه فکر
lie-down	استراحت کوتاه
short period	دوره کوتاه
transient	فانی کوتاه
lie down	استراحت کوتاه
transients	فانی کوتاه
piaffer	یورتمه کوتاه
scurrying	مسابقه کوتاه
short precision	دقت کوتاه
scurry	مسابقه کوتاه
scurries	مسابقه کوتاه
truncating	کوتاه کردن
short blast	بوق کوتاه
curtailed	کوتاه کردن
curtail	کوتاه کردن
formulating	کوتاه کردن
shortened	کوتاه کردن
formulates	کوتاه کردن
formulated	کوتاه کردن
razee	کوتاه کردن
briefest	کوتاه مختصر
shortened	کوتاه تر کردن
shortens	کوتاه کردن
scutter	دو باگامهای کوتاه
briefed	کوتاه مختصر
shortens	کوتاه تر کردن
shorten	کوتاه تر کردن
shorten	کوتاه کردن
truncates	کوتاه کردن
short blast	سوت کوتاه
abbreviating	کوتاه کردن
abbreviate	کوتاه کردن
abbreviates	کوتاه کردن
briefer	کوتاه مختصر
truncated	کوتاه کردن
truncate	کوتاه کردن
curtails	کوتاه کردن
curtailing	کوتاه کردن
brief	کوتاه مختصر
stag	کوتاه کردن
novelette	داستان کوتاه
novelettes	داستان کوتاه
term paper	رساله کوتاه
half pint	کوتاه تر از مقدارمتوسط
gnomical	کوتاه لب نویس
unabridged	کوتاه نشده
fubsy	کوتاه وکلفت
abridge	کوتاه کردن
short story	داستان کوتاه
short stories	داستان کوتاه
half timber	الوار کوتاه
short-circuits	اتصال کوتاه
hide bound	کوتاه فکر
shuffle	گام کوتاه
shuffled	گام کوتاه
shuffles	گام کوتاه
shuffling	گام کوتاه
hare sighted	کوتاه بین
an incomprehensive report	گزارش کوتاه
escopette	قرابینه کوتاه
cutty sark	دامن کوتاه
britches	شلوار کوتاه
bunny hop	پرش کوتاه
by pass	اتصال کوتاه
correption	کوتاه کردن
conte	داستان کوتاه
coatee	دامن کوتاه
chiton	قبای کوتاه
breeks	شلوار کوتاه
brachydactyly	کوتاه انگشتی
cut off	کوتاه کردن
escopet	قرابینه کوتاه
apophthegm	گفتار لب و کوتاه
epigrammatical	کوتاه ونیشدار
easy term	کوتاه مدت
draw in	کوتاه شدن
detruncation	کوتاه شدگی
detruncate	کوتاه کردن
basso relief	برجسته کوتاه
chitchat	صحبت کوتاه
stags	کوتاه کردن
low frequency wave	موج کوتاه
lop sided	کوتاه و بلند
aphorism	سخن کوتاه
aphorisms	سخن کوتاه
line to line fault	اتصال کوتاه خط به خط
low	کوتاه دون
let us be brief	کوتاه کنیم
abbreviated	کوتاه شده
mackinaw	کت کوتاه و سنگین
manakin	ادم کوتاه قد
chip shot	ضربه کوتاه
novella	رمان کوتاه
novelet	داستان کوتاه
narrow minded	کوتاه نظر
morello	گیلاس دم کوتاه
manikin	ادم کوتاه قد
bas relief	برجسته کوتاه
bas-relief	برجسته کوتاه
bas-reliefs	برجسته کوتاه
knurly	کوتاه قد کوتوله
jog trot	یورتمه کوتاه
idylls	چکامه کوتاه
idylls	قصیده کوتاه
idyl	قصیده کوتاه
idyl	چکامه کوتاه
short wave	موج کوتاه
short-wave	موج کوتاه
short haul	خط سیر کوتاه
short-haul	خط سیر کوتاه
idyll	قصیده کوتاه
idyll	چکامه کوتاه
intrim	کوتاه مدت
shortening	کوتاه شدگی
poop	صدای کوتاه
poops	صدای کوتاه
pigmies	ادم کوتاه قد
pygmies	ادم کوتاه قد
pygmy	ادم کوتاه قد
curt	کوتاه ومختصر
short-circuit	اتصال کوتاه
shortest	کوتاه کردن
short run	کوتاه مدت
tunicle	لباس کوتاه
laconically	کوتاه موجز
laconic	کوتاه موجز
undersize	اندازه کوتاه
vamp	جوراب کوتاه
whiffet	سوت یا پف کوتاه
dwarf gallery	دالان کوتاه
wool of short staple	پشم نخ کوتاه
canter	چهارنعل کوتاه
cantered	چهارنعل کوتاه
cantering	چهارنعل کوتاه
shear	کوتاه کردن
simply stated	به بیان کوتاه
strop	طناب کوتاه
shorter	کوتاه مدت
chit chat	صحبت کوتاه
chit-chat	صحبت کوتاه
shorter	کوتاه کردن
short	کوتاه مدت