Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (39 milliseconds)
English
Persian
wet blanket
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wet blankets
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
Other Matches
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
cooler
پتوی سبک اسب برای بعد ازمسابقه
buff stick
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
wetting
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
to tuck up a child
[British E]
پتوی روی بچه را درست کردن
[که سرما نخورد]
to tuck in a child
پتوی روی بچه را درست کردن
[که سرما نخورد]
langrage
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
junk
ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
putty powder
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
langridge
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
jeweller's putty
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
cyaniding
عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
opalite
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
antihistamine
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
failed
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
shed stick
چوب هاف
[چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
pl/m
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
future promissory
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
sloppiness
خیسی
absorption of water
خیسی
wettability
خیسی
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
wettability
قابلیت خیسی
mackinaw
پتوی ضخیم
stepper
چیزی که برای پله بکار می رود
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
gig
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powering
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powered
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powers
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
stroud
پارچه یا پتوی صخیم قدیمی
fucus
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
boring tubes
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
white line
خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
polyonymy
بکار بردن چند نام برای یک چیز
pulsatilla
شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
polyonging
بکار بردن چند نام برای یک چیز
applied
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
wisha
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
it is of no use to us
بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
blacktop
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
bathometer
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
object computer
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
software mointor
برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
cullet
خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
hypodermic syringe
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
listerine
یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
aquaplane
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
balbriggan
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
boasted
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
boast
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
muller
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
excipient
مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
gasogene
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
boasts
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
flag stones
تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
inoculum
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
laniard
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
serinette
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
windlasses
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
stop bath
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
roller bandage
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
court plume
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
windlass
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
bow compass
نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
nixie tube
یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
poetaster is pejorative word
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
gibberish
اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
check sum
جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
caliper
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
slandered
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandering
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
hundreds and thousands
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
splint
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
nundinal letter
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
slanders
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
addition
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
additions
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
slander
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
winches
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
decking
تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
gluteus
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
z 0
یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
winching
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
calliper
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
power house building
ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
dry pack
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
dipstick
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
winched
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winch
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
chuck
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucks
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
bock
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
dipsticks
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
chucked
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
coffin
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
vegetable oil
روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
coffins
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
malines
تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
prunella
پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
monochord
الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
land plaster
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
vibrator
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
vibrators
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
law calf
پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
leno
یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
bolsters
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
shutdown
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
gabion
سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
yoke
قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
character
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
strobe
سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
framebuffer
یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
revenue cutter
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
linstock
چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
head load control
روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
collator
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
hyphens
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphen
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
algol
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
diptych
دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
gpss
زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
reflexes
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflex
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
scripsit
بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
amalgam
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
carbon seal
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
compressor bleed air
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
stair stepping
روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
amalgams
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
hard
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
plaiting
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
extinguish
خاموش کردن
out-
خاموش کردن
extinguishes
خاموش کردن
turn-off
خاموش کردن
turn-offs
خاموش کردن
to switch off
خاموش کردن
turn out
<idiom>
خاموش کردن
to snuff out
خاموش کردن
turn off
خاموش کردن
extinguishing
خاموش کردن
outed
خاموش کردن
quenching
خاموش کردن
smother
خاموش کردن
suffocate
خاموش کردن
suffocated
خاموش کردن
smothered
خاموش کردن
to put out
خاموش کردن
smothering
خاموش کردن
smothers
خاموش کردن
suffocates
خاموش کردن
suffocating
خاموش کردن
put out
خاموش کردن
out
خاموش کردن
hush
خاموش کردن
dout
خاموش کردن
shut down
خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
differential spoilers
اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
to talk down
خاموش یاساکت کردن
turn off
خاموش کردن یاشدن
powers
خاموش کردن یک وسیله
fight the fire
اتش خاموش کردن
turn off
<idiom>
بستن ،خاموش کردن
powering
خاموش کردن یک وسیله
power
خاموش کردن یک وسیله
powered
خاموش کردن یک وسیله
turn out
باکلید خاموش کردن
to blow out alamp
خاموش کردن چراغ
to smother a flame
شعله ای را خاموش کردن
snuff
بافوت خاموش کردن
turn-off
خاموش کردن یاشدن
stifle
خاموش کردن فرونشاندن
stifled
خاموش کردن فرونشاندن
to laugh down
با خنده خاموش کردن
snub
سربالا خاموش کردن
snubbing
سربالا خاموش کردن
snubbed
سربالا خاموش کردن
snubs
سربالا خاموش کردن
stifles
خاموش کردن فرونشاندن
quenches
خاموش کردن ترساندن
To dye ones hair.
موها را خاموش کردن
to shut down a reactor
راکتوری را خاموش کردن
quench
خاموش کردن ترساندن
To extinguish a fire.
آتش را خاموش کردن
quenched
خاموش کردن ترساندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com