English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (4 milliseconds)
English Persian
hatch پختن
hatched پختن
hatches پختن
cook پختن
cooked پختن
cooks پختن
bake پختن
baked پختن
bakes پختن
grill پختن
grilling پختن
grills پختن
anneal پختن
decoct پختن
fire a kiln پختن
shirr پختن
bake پختن [نان و کیک غیره]
to cook پختن [مانند سوپ و نهار و شام]
Other Matches
ragout راگو پختن
fire bricks اجر پختن
pots در دیگ پختن
pot در دیگ پختن
brick burning پختن اجر
To bake bread. نان پختن
kilns درکوره پختن
parboils نیمه پختن
kiln درکوره پختن
To cook food. غذا پختن
parboil نیمه پختن
parboiled نیمه پختن
parboiling نیمه پختن
potting در دیگ پختن
To cook a pottage for some one . <proverb> آش براى کسى پختن .
nuking با ریزموج یا میکروویو پختن
nuked با ریزموج یا میکروویو پختن
autoclave بادیگ زودپز پختن
nuke با ریزموج یا میکروویو پختن
escallop گوش ماهی پختن
portland cement kiln کوره پختن سیمان
pressure cook تحت فشار پختن
to build castles in the air هوس خام پختن
nukes با ریزموج یا میکروویو پختن
coddled اهسته جوشاندن یا پختن
coddles اهسته جوشاندن یا پختن
coddling اهسته جوشاندن یا پختن
coddle اهسته جوشاندن یا پختن
concoct ترکیب کردن پختن
concocted ترکیب کردن پختن
concocting ترکیب کردن پختن
concocts ترکیب کردن پختن
close aneal باز پختن مسدود
braise با اتش ملایم پختن
braising با اتش ملایم پختن
braised با اتش ملایم پختن
braises با اتش ملایم پختن
to build castles in the air خیالات خام پختن
greyhounds در تاوه پختن غربال کردن
frying روی اتش پختن تهییج
fry روی اتش پختن تهییج
fries روی اتش پختن تهییج
pot liquor اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
greyhound در تاوه پختن غربال کردن
to dress [food] آماده کردن [پختن] [غذا یا دسرت]
convenience foods غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
convenience food غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
to d. a chinken شکم جوجه راپیش از پختن پاک کردن
scallop گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
To work on someone کسی را پختن [از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
scallops گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
stew اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewing اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stews اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewed اهسته جوشانیدن اهسته پختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com