English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
dispersoid پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
Other Matches
emulsioning تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsions تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsion تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioned تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
polymer جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymers جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
transubstantiation تبدیل جسمی بجسم دیگر
metamer جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
new deal <idiom> تغییر کامل ،شروع تازه ،شانس دیگر
pat lowe جهش با چرخش کامل از یک پا و فرود روی پای دیگر
mapes چرخش کامل در هوا و برگشت روی پای دیگر
engrain درجسم چیزی فروکردن خورد دادن
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermoleculary بین ذرات در داخل ذرات
notification message پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود
salchow پرش از لبه داخلی یک پا باچرخش کامل درهوا وبرگشت روی لبه خارجی پای دیگر
circuits وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
circuit وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
toe loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
wilson پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
full mobilization تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
corporals جسمی
substantial جسمی
corporal جسمی
bodily pain جسمی
carnal جسمی
somatic جسمی
corporeal جسمی
full annealing بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale باندازه کامل بمقیاس کامل
completed case جعبه کامل خشاب کامل
so matic طبیعی جسمی
physical psychological جسمی- روانی
superphysical ابر جسمی
physically handicapped معلول جسمی
material کلی جسمی
materials کلی جسمی
corporeity خاصیت جسمی یامادی
embolic مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
somatotypic نوع جسم ساختمان جسمی
somatotype نوع جسم ساختمان جسمی
whaleback هر جسمی شبیه پشت بالن
the colouring p of a substance ماده رنگ دهنده جسمی
heredity رسیدن خصوصیات جسمی وروحی بارث
electrolysis تجزیه جسمی بوسیله جریان برق
gyrostat التی که جنبش وضعی جسمی رانشان میدهد
allotrope جسمی که مستعدتبدیل بچند صورت یا ماده باشد
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
hemihydrate هیدرات جسمی که دارای نیم ملکول اب است
radioactivity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
declination فاصله زاویهای تا جسمی روی کره سماوی
tag جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
tags جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
catalysis اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
penance تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
luminescence پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
imago حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough بطور کامل کامل
ingredients ذرات
ingredient ذرات
antimatter جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
variable incidence جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
planetesimal ذرات سیارهای
elementary particles ذرات بنیادی
radioactive rays ذرات رادیواکتیو
denseness تراکم ذرات
roily پر از ذرات رسوبی
sand blasting ذرات سنگ
cosmic particles ذرات کیهانی
fundamental particles ذرات بنیادی
intermolecular بین ذرات
particle physics فیزیک ذرات
allergen ذرات الرژی زا
weight of solids وزن ذرات
blood corpuscles ذرات خون
metal foulings ذرات فلز
molecular attracticm جاده ذرات
barrier penetration by particles نفوذ ذرات در سد
intermolecular در داخل ذرات
jet propulsion جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
acetolysis تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
variable pitch جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
cascade impactor دستگاه جداسازی پی در پی ذرات
scattering of alpha particles پراکندگی ذرات الفا
planetesimal hypothesis فرضیه ذرات سیارهای
thershold temperature استانه دمای ذرات
particle physics فیزیک ذرات اتمی
pollinium توده ذرات گرده گل
nebulize تبدیل به ذرات کردن
particulate دارای ذرات ریز
emulsion ذرات چربی دراب
effective size of grain قطر موثر ذرات
emulsioning ذرات چربی دراب
segregation تفکیک ذرات بتن
emulsioned ذرات چربی دراب
emulsions ذرات چربی دراب
absorption of charged particles جذب ذرات باردار
dispersion متلاشی شدن خاکدانه ها به ذرات
leucocytosis افزودگی ذرات سفید خون
granulate دارای ذرات ریز کردن
isometric دارای ذرات ریز متساوی
isometrics دارای ذرات ریز متساوی
fall out ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
polymerization ترکیب و تراکم ذرات پلیمریزاسیون
emulsified بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsifies بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsify بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsifying بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
cohesion التصاق یا قوه جاذبه ذرات
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
vacuist کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد
kinetic theory فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
suspensoid محلول سریشمی دارای ذرات معلق
achondrite سنگ الماس بدون ذرات گرد
nucleon ذرات اتم مثل نوترون وپروتون
cohesion نیروی جاذبه بین ذرات همگن
grain orientation طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
lenticulate ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
schiller تلالو وزرق وبرق ذرات سنگ معدنی
grain size classification طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
micronize بصورت ذرات ریز وپودر ماننددر اوردن
protoxide ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
bow wave موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
haze غبارها یا ذرات ریزی که دراتمسفر پراکنده شده اند
amylose مادهء قندی که داخل ذرات نشاستهای را تشکیل میدهد
kinetic theory of heat عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
charge neutrality تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
texture طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
mists کاهش قابلیت دید به 1 تا 01کیلومتر توسط ذرات کوچک اب
mist کاهش قابلیت دید به 1 تا 01کیلومتر توسط ذرات کوچک اب
textures طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
synchrotron دستگاه تقویت وتسریع ذرات بار دار الکترونی
atomized تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomize تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
diatomite ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
electrophoresis حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
atomizes تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomised تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
binder ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
aerosol ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
aerosols ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
binders ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
atomizers دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomisers دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomizer دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
physical analysis جداسازی ذرات خاک از نظر قطر دانه ها به روش فیزیکی
iceneedle یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
isomer جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomerous جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
dispersion hardening سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
air brush برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
soft fails فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
atomic theory فرضیهء اتمی که تمام مواد راترکیبی از ذرات اتم میداند تئوری انفصال ماده
wet filter فیلتری که در ان فیلمی ازمایع که روی سطح المنت قرارگرفته مانع از عبور ذرات و و الودگی میشود
emission theory فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
ether جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
nucleole جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
zero air voids unit weight وزن ذرات موجود در خاک درواحد حجم خاک اشباع شده
polymeric دارای ذرات وترکیبات متعدد ومشابه چند نژادی چند رگه
vortex separation جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
cyclotron دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
filigree تزئیناتی بشکل ذرات ریز یادانههای تسبیح که امروزه بصورت سیمهای ریز طلاونقره و یا مسی در اطراف الات زرین وسیمین ساخته میشود
perfect کامل
totaling کامل
searching کامل
totalled کامل
in a entireness of state کامل
totals کامل
totalling کامل
larger کامل
largest کامل
large کامل
unmitigated کامل
totaled کامل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com