English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
I had a hell of a time to fix the engine. پدرم درآمد موتور رادرست کردم
Other Matches
I had a terrible (hard) time of it. پدرم درآمد
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. هر طور کردم غلط درآمد
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
What have I done to offend you? من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
to key a piano مایه پیانویی رادرست کردن
I had a letter from my father . از پدرم کاغذ داشتم
saw doctor ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
He helped me for my fathers sake. بخاطر پدرم به من کمک کنید
to perform a piece of music قطعه موسیقی رادرست درساز ادا کردن
motoring گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
external combustion engine موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
engine موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
I was keeping my fingers crossed . خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
variable geometry engine موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
engine mounting نصب موتور قرارگاه موتور
Inc درآمد
return [on something] درآمد
(a) come-down <idiom> درآمد
he went aboard the ship به کشتی درآمد
meal ticket ممر درآمد
meal tickets ممر درآمد
He came out of the house. از منزل درآمد
It turned out well. خوب از آب درآمد
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
lower class طبقه اجتماعی کم درآمد
underclass طبقهی اجتماعی کم درآمد
subclass طبقه اجتماعی کم درآمد
underclass طبقه اجتماعی کم درآمد
income accounts حساب های درآمد
absolute income hypothesis فرضیه درآمد مطلق
She made a good wife. اوزن خوبی ازآب درآمد
yuppies جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
yuppie جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
The people protested vocally. صدای مردم درآمد ( اعتراض )
net factor income from abroad خالص درآمد عوامل از خارج
I have a steady monthly income. درآمد ماهیانه ثابتی دارم
attachable earnings درآمد ضبط شدنی [قانون]
The employer deducts taxes from the salary. کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
slip ring induction motor موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
lay off (someone) <idiom> کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
to rely on somebody for your income از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
double squirrel cage motor موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
flat twin engine موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
I am just a pen – pusher . قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
When drink enters, wisdom departs. <proverb> آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
single phase induction motor موتور القائی یک فازه موتور اندوکسیونی یک فازه
the trusty is that i forgot it فراموش کردم
I am late. من دیر کردم.
i hid my self را پنهان کردم
i knocked at the door دق الباب کردم
eureka >من کشف کردم <
It slipped my mind. آن را فراموش کردم.
i asked him a question پرسشی از او کردم
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
iwas late دیر کردم
I am freezing ( to death) . از سرمایخ کردم
i did that of my own free will این کار را کردم
i a the beauties of nature من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
What have I done to offend you? من چطور تو را ناراحت کردم؟
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . هر چه سعی کردم نشد
i am through with my work ازکارفراغت پیدا کردم
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
I invited her to lunch . I stood her a lunch . ناهار مهمانش کردم
I incurred a heavy loss. ضرر زیادی کردم
i forgot all about it به کلی فراموش کردم
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
i made him go او راوادار به رفتن کردم
i made him go او را وادار کردم برود
i managed to do it ان کار را درست کردم
i had a quiet read فرصت پیدا کردم
i was too indulgent to him زیاد به او گذشت کردم
i provided for his safety وسائل سلامت او را فراهم کردم
i repaid his kindress in kind مهربانی او را عینا` تلافی کردم
i saw him off the premises کردم تا ازعمارت بیرون رفت
i stated the facts چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
I sent him packing. دست به سرش کردم. [اصطلاح]
Since I left school. ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I thought so. منم همینطور فکر کردم.
i did my best منتهای کوشش خود را کردم
I had a long talk with him. با ایشان مفصلا" صحبت کردم
I was a fool ( naïve enough) to believe her . من را بگه که حرفهایش را باور کردم
the trusty is that i forgot it حقیقا امراینست که فراموش کردم
I stayed up reading until midnight. تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
If I find the time . اگر وقت کنم ( کردم )
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
I have entangled myself with the banks . خودم را گرفتار بانک ها کردم
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
I found a hair in the soup . توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
Upon reflection , I realized that … دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
i am & out پنج لیره اشتباه حساب کردم
I've shoveled snow all the morning. من تمام صبح برف پارو کردم.
I stayed in concealment until the danger passed. خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
i waved him nearer با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
i made him my proxy او رااز جانب خود وکیل کردم
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
I reckoned him as my friend. اورا دوست خود حساب می کردم
i gave up the idea ازان خیال صرف نظر کردم
i did it only for your sake تنها به خاطرشما این کار را کردم
I weighed myself today . امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
i did it for show برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
I ran away lest I should be seen . فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
i owe for all my books پول همه کتابهای خود راقرض کردم
Did I say anything different? مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
I expended all my capital on equipment. تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
I stamped on the spider . عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
I stand corrected. من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I shared out the money among four persons. پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I played every trick in the book . هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
I accidentally locked myself out of the house. من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
I have thought long and hard about it. خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
The news shocked me. این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I have been deceived in you . درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
i lost my a دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
i thanked him for his trouble برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
i thought of you جای شما را خالی کردم همواره فکر شما را میکردم
i attmpted to sing کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم
double row موتور
machinery موتور
jet engine موتور جت
jet engines موتور جت
power head سر موتور
motor موتور
engine موتور
motor- موتور
motored موتور
motors موتور
polyphase motor موتور چندفاز
petrol motor موتور بنزینی
hot bulb engine موتور سرسرخ
sailplane هواپیمای بی موتور
motor generator موتور ژنراتور
s.a.e. spark plug شمع موتور اس ا ای
hydraulic motor موتور هیدرولیکی
hydraulic engine موتور ابی
turbojet موتور توربوجت
mixed cycle engine موتور سرسرخ
rear mounted engine موتور عقب
hot bulb سر سرخ موتور
horse power توان موتور
high speed engine موتور پر دور
two cylinder engine موتور دو سیلندر
two stroke engine موتور دو زمانه
heat engine موتور حرارتی
ramrocket engine موتور رم راکت
repulsion motor موتور پولزیون
print engine موتور چاپ
prony motor موتور پرونی
prony motor موتور کمکی
rotary field motor موتور القائی
pulsejet موتور جت ضربانی
racing car engine موتور مسابقه
rocket motor موتور راکت
radial motor موتور شعاعی
radial motor موتور ستارهای
rocket engine موتور موشک
ramjet موتور رام جت
rear engine drive موتور عقب
inverted engine موتور وارون
motorman راننده موتور
motor adapter مقراتصال موتور
motor bracket پایه موتور
motor casing بدنه موتور
induction motor موتور القایی
motor efficiency بازده موتور
motor launch موتور لنج
starting motor موتور استارت
standard motor موتور معمولی
synchronous motor موتور همزمان
synchronous motor موتور سنکرون
single cylinder engine موتور یک سیلندر
three phase motor موتور سه فاز
inline engine موتور خطی
three speed motor موتور سه سرعته
ion engine موتور یونی
ionic propelsion موتور یونی
three phase current motor موتور سه فازه
induction motor موتور القائی
main motor موتور اصلی
motor output توان موتور
squirrel cage motor موتور قفسی
motor speed سرعت موتور
otto carburetor engine موتور بنزینی
ignitor شمع موتور
outboard engine موتور برونی
petrol engine موتور بنزینی
selsyn موتور همزمان
pilot motor موتور کوچک
piston engine موتور پیستونی
reciprocating engine موتور پیستونی
ignition lock قفل موتور
series wound motor موتور سری
impeller پروانه موتور
split pole motor موتور کمکی
motor transformer مبدل موتور
six cylinder engine موتور شش سیلندر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com