Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (5 milliseconds)
English
Persian
putative father of an illegitimate child
پدر مفروض فرزندی نامشروع
Other Matches
datum
مفروض
given
مفروض مسلم
working mean
میانگین مفروض
differential ballistic wind
بادبالیستیکی مفروض
filial
فرزندی
assumed portfolio
اوراق بهادار مفروض
supposable
تصور کردنی مفروض
adopting
به فرزندی پذیرفتن
adopts
به فرزندی پذیرفتن
adopt
به فرزندی پذیرفتن
adoption
به فرزندی پذیرفتن
adoption
قبول به فرزندی
sonship
رابطه فرزندی
putative
مفروض مورد قبول عامه
affiliating
به فرزندی پذیرفتن مربوط
affiliate
به فرزندی پذیرفتن مربوط
affiliated
به فرزندی پذیرفتن مربوط
affiliates
به فرزندی پذیرفتن مربوط
filiation
نسل رابطه پدر و فرزندی
adoptee
کسی که به فرزندی قبول شده است
aclinic line
خط استوایی مغناطیسی منحنی موهوم و نامنظمی که در نزدیکی خط استواگرداگردزمین مفروض است
illegitimate
نامشروع
fradulent
نامشروع
unlawful
نامشروع
illegal
نامشروع
natural child
بچه نامشروع
illegaly
به طور نامشروع
illegitimate child
طفل نامشروع
illegitimately
بطور نامشروع
illicit earning
درامد نامشروع
immoral earning
درامد نامشروع
loot
استفاده نامشروع
imperial decree
درامد نامشروع
liaison
رابطه نامشروع
unlawfully
بطور نامشروع
illegitimate
حرامزاده نامشروع
loots
استفاده نامشروع
liaisons
رابطه نامشروع
looted
استفاده نامشروع
illegutimation
نادرستی نامشروع خوانی
gravy trains
منبع در امد نامشروع
intimacy
رابطه نامشروع جنسی
gravy train
منبع در امد نامشروع
illicit
قاچاقی نامشروع غیر مجاز
bribe
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribed
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribing
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribes
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
Ill got ill used.
<proverb>
چیزى که از راه نامشروع بدست آید خیر ندارد .
turpis causa
عوض نامشروع و غیر قانونی که باعث فساد عقد میشود
vital necessity
پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
demagogisme
استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
putative father
پدر غیرشرعی کسی که بر حسب شیاع محلی پدر یک طفل نامشروع است
job
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
statute of fraud
قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com