Dictiornary-Farsi | پذیرش اخلاق و اداب امریکایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
americanization	پذیرش اخلاق و اداب امریکایی


Other Matches

ethic	غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
moralistic	وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
ceremonials	اداب
propriety of behaviour	اداب
manners	اداب
mores	اداب
etiquette	اداب
ceremonial	اداب
good manners	اداب
habitude	اداب
practices	اداب
elegant maners	اداب
rite	اداب
devoir	اداب
rules of decorum	اداب
religious rites	اداب دینی
he has no manners	اداب ندارد
punctual	اداب دان
tactfully	مبادی اداب
liturgy	اداب نماز
liturgies	اداب نماز
politest	مبادی اداب
protocols	اداب ورسوم
protocol	اداب ورسوم
polite	مبادی اداب
politer	مبادی اداب
decorum	اداب دانی
unmannered	بدون اداب
tactful	مبادی اداب
preciosity	اداب دانی
unmennerly	بدون اداب
tactless	بدون مبادی اداب
formalism	رعایت ائین و اداب
tactlessly	بدون مبادی اداب
etiquette	علم اداب معاشرت
military courtesy	رفتارو اداب نظامی
military courtesy	اداب معاشرت نظامی
kith	علم اداب معاشرت
savoir vivre	دانش اداب ومعاشرت
formality	رعایت اداب ورسوم
punctiliously	بسیار مبادی اداب
punctilious	بسیار مبادی اداب
turkism	اداب وسنن ترکی
breach of propriety	عدم رعایت اداب
customs of war	اداب عرفی جنگ
ritually	از روی اداب ومراسم
toilet training	اموزش اداب توالت رفتن
Scotticism	اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
formal	مقید به اداب ورسوم اداری
judaize	اداب و رسوم یهودی را پذیرفتن
to observe the proprieties	اداب معاشرت را نگاه داشتن
anglomania	شیفتگی برای اداب انگلیسی ها
unconventionality	عدم رعایت اداب و رسوم
Scotticisms	اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
frenchify	اداب ورسوم فرانسویها را داشتن
pettish	بد اخلاق
rabid	بد اخلاق
immoral	بد اخلاق
moody	بد اخلاق
moralities	اخلاق
comportment	اخلاق
moral	اخلاق
reprobate	بد اخلاق
deportment	اخلاق
morality	اخلاق
impatient	بد اخلاق
characterless	بی اخلاق
reprobates	بد اخلاق
smoothie	ادم مبادی اداب چرب زبان
sinicize	مطابق اداب ورسوم چینی کردن
sinify	مطابق اداب ورسوم چینی کردن
cad	پست و بدون مبادی اداب بودن
cads	پست و بدون مبادی اداب بودن
smoothies	ادم مبادی اداب چرب زبان
smoothy	ادم مبادی اداب چرب زبان
keep up with the times	موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
clownish	دارای رفتار زمخت وبدون اداب
italianism	پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
rake	بد اخلاق فاسد
behaviuor	سلوک اخلاق
behavior	سلوک اخلاق
moral philosopher	اخلاق دان
ethics	علم اخلاق
rakes	بد اخلاق فاسد
good-natured	خوش اخلاق
immorally	بر خلاف اخلاق
ethic	کتاب اخلاق
raking	بد اخلاق فاسد
frailty	ضعف اخلاق
frailties	ضعف اخلاق
public morals	اخلاق حسنه
moral philosophy	علم اخلاق
edification	تهذیب اخلاق
moralistic	اخلاق گرایانه
ehtics	علم اخلاق
immoral	خلاف اخلاق
Moral decadence .	فساد اخلاق
creative thinking	تفکر اخلاق
moralization	اخلاق گرایی
good conduct	حسن اخلاق
agriology	مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
donsie	دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
donsy	دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
doggery	اخلاق پست بدکاری
ethically	مطابق علم اخلاق
well conditioned	دارای اخلاق نیکو
moralist	معتقد به اصول اخلاق
wrong	مخالف اخلاق یا قانون
wronging	مخالف اخلاق یا قانون
wrongs	مخالف اخلاق یا قانون
ethical	وابسته به علم اخلاق
prejudicial to public morality	منافی اخلاق حسنه
moral	وابسته بعلم اخلاق
to take a person's measure	با اخلاق کسیرا ازمودن
peculiar	دارای اخلاق غریب
pestiferous	فاسدکننده اخلاق دیگری
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
moralists	معتقد به اصول اخلاق
it is an offence to morlity	منافی اخلاق است
regeneration	نوزایش تهذیب اخلاق
With his foul temper.	با اخلاق سگه که دارد
personalities	اخلاق و خصوصیات شخص
personality	اخلاق و خصوصیات شخص
pharisaism	اخلاق فریسی هاریاکاری زهدخشک
cocotte	زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
moralists	فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
good tempered	دیر غضب خوش اخلاق
to gauge a person	گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
bowdlerization	حذف قسمتهای خارج از اخلاق
streakier	دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakiest	دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streaky	دارای اخلاق وخصوصیات فردی
the whole of morality is there	همه اخلاق همین جا است
offences against public morals	جرائم بر علیه اخلاق عمومی
moralism	رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
moral philosophy	اصول اخلاق ایین رفتار
edified	اخلاق اموختن تقدیس کردن
edifies	اخلاق اموختن تقدیس کردن
edify	اخلاق اموختن تقدیس کردن
pestilently	چنانکه برای اخلاق مضرباشد
moralist	فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
bon ton	روش خوب رفتار از روی نزاکت وطبق اداب معموله
occidentalist	کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
propriety	قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
bowdlerize	قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
patients	پذیرش
patient	پذیرش
acceptation	پذیرش
acceptance limit	حد پذیرش
admissions	پذیرش
admission	پذیرش
assent	پذیرش
admittance	پذیرش
intakes	پذیرش
induction	پذیرش
reception	پذیرش
receptions	پذیرش
assenting	پذیرش
inductions	پذیرش
adoption	پذیرش
intake	پذیرش
assents	پذیرش
acceptance	پذیرش
acceptances	پذیرش
assented	پذیرش
un-American	ضد امریکایی
yanking	امریکایی
Yankees	امریکایی
yanked	امریکایی
Yankee	امریکایی
Americans	امریکایی
American	امریکایی
yanks	امریکایی
yank	امریکایی
that is an offences to moralit	لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
the churach built him up	کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
High Church	فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
admission	پذیرش به بیمارستان
magnetic susceptibility	پذیرش مغناطیسی
refuses	عدم پذیرش
sufficiently <adv.>	قابل پذیرش
refuse	عدم پذیرش
refused	عدم پذیرش
imprimatur	تصویب پذیرش
group acceptance	پذیرش گروهی
adequately [sufficiently] <adv.>	قابل پذیرش
acceptable <adj.>	قابل پذیرش
adequate <adj.>	قابل پذیرش
induction station	مرکز پذیرش
good [sufficient] <adj.>	قابل پذیرش
satisfactory <adj.>	قابل پذیرش
sufficient <adj.>	قابل پذیرش
sufficing <adj.>	قابل پذیرش
refusing	عدم پذیرش
acceptable	قابل پذیرش
selective admission	پذیرش انتخابی
social acceptance	پذیرش اجتماعی
face the music <idiom>	پذیرش نسخه
receptionist	متصدی پذیرش
reception	دریافت پذیرش