Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (9 milliseconds)
English
Persian
admission
پذیرش به بیمارستان
Search result with all words
emergency admission
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
Other Matches
fielo hospital
بیمارستان صحرائی یاموقتی بیمارستان سیار
hospitalised
در بیمارستان
hospitalizes
در بیمارستان
hospitalises
در بیمارستان
hospitalize
در بیمارستان
hospitalized
در بیمارستان
hospitals
بیمارستان
hospital
بیمارستان
pay-bed
بیمارستان
hospitalising
در بیمارستان
hospitalizing
در بیمارستان
psychiatric hospital
بیمارستان روانی
sanatorium
بیمارستان مسلولین
sanatoriums
بیمارستان مسلولین
sanitariums
بیمارستان مسلولین
hotel-Dieu
بیمارستان فرانسوی
hospice
اسایشگاه بیمارستان
hospices
اسایشگاه بیمارستان
clinics
مطب بیمارستان
clinic
مطب بیمارستان
field hospitals
بیمارستان صحرایی
field hospital
بیمارستان صحرایی
hospital ship
ناو بیمارستان
hospitaler
ساکن بیمارستان
hospitalism
بیمارستان زدگی
infirmarian
متصدی بیمارستان
leper hospital
بیمارستان مبروصین
open hospital
بیمارستان ازاد
ambulance
بیمارستان سیار
ambulances
بیمارستان سیار
sanatoria
بیمارستان مسلولین
debarkation hospital
بیمارستان موقت
day hospital
بیمارستان روزانه
convalescent center
بیمارستان ثابت منطقهای
wardroom
سالن بیماران بیمارستان
sick slip
برگ اعزام به بیمارستان
sanatarium
اسایشگاه بیمارستان مسلولین
inpatient
بیماری که در بیمارستان میخوابد
sanitorium
اسایشگاه بیمارستان مسلولین
bed capacity
فرفیت بیمارستان از نظرتختخواب
lock hospital
بیمارستان ناخوشیهای مقاربتی
outpatient
بیمار سرپایی بیمارستان
hospitalized prisoners
زندانیان بستری در بیمارستان
Take me to the hospital?
مرا به بیمارستان ببرید.
doctor in charge
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
physician in charge
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
in-patients
بیمار بستریدر بیمارستان
in-patient
بیمار بستریدر بیمارستان
Operation room.
اتاق عمل ( بیمارستان )
admission
اجازه بستری
[در بیمارستان]
house surgeon
جراح مقیم بیمارستان
pesthouse
بیمارستان طاعونی ها اسایشگاه
sickbeds
تخت مریض یا بیمارستان
sickbed
تخت مریض یا بیمارستان
pest house
بیمارستان طاعونی ها اسایش گاه
first year resident
[American English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
hospital infection committee
کمیته عفونت بیمارستان
[پزشکی]
Foundation
[junior]
house officer
[British English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
intern
[American English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
intern
انترن پزشک مقیم بیمارستان
interning
انترن پزشک مقیم بیمارستان
interns
انترن پزشک مقیم بیمارستان
interne
یا جراحی که در بیمارستان اقامت دارد
out patient
بیماریکه در بیمارستان نخوابیده ولی ازانجادستورمیگیرد
an in patient
بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
acceptance
پذیرش
acceptation
پذیرش
acceptances
پذیرش
intakes
پذیرش
admission
پذیرش
admissions
پذیرش
patient
پذیرش
patients
پذیرش
intake
پذیرش
receptions
پذیرش
assents
پذیرش
assenting
پذیرش
assented
پذیرش
assent
پذیرش
adoption
پذیرش
inductions
پذیرش
induction
پذیرش
admittance
پذیرش
acceptance limit
حد پذیرش
reception
پذیرش
residency
اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll .
حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
selective admission
پذیرش انتخابی
adequately
[sufficiently]
<adv.>
قابل پذیرش
receptivity
قدرت پذیرش
sufficiently
<adv.>
قابل پذیرش
sufficing
<adj.>
قابل پذیرش
sufficient
<adj.>
قابل پذیرش
cry uncle
<idiom>
پذیرش شکست
face the music
<idiom>
پذیرش نسخه
receptionist
متصدی پذیرش
acceptable
<adj.>
قابل پذیرش
adequate
<adj.>
قابل پذیرش
good
[sufficient]
<adj.>
قابل پذیرش
tolerability
قابلیت پذیرش
social acceptance
پذیرش اجتماعی
satisfactory
<adj.>
قابل پذیرش
Reception
پذیرش هتل
refuse
عدم پذیرش
group acceptance
پذیرش گروهی
receptions
دریافت پذیرش
repulsion
عدم پذیرش
acceptance of offer
پذیرش پیشنهاد
acceptance test
آزمون پذیرش
admission of liability
پذیرش تعهدات
admission port
دریچه پذیرش
admission rate
میزان پذیرش
rejection
عدم پذیرش
imprimatur
تصویب پذیرش
refused
عدم پذیرش
refuses
عدم پذیرش
refusing
عدم پذیرش
magnetic susceptibility
پذیرش مغناطیسی
admission requirements
شرایط پذیرش
reception
دریافت پذیرش
induction station
مرکز پذیرش
acceptable
قابل پذیرش
receive
پذیرش داده از یک خط ارتباطی
receives
پذیرش داده از یک خط ارتباطی
denial
عدم پذیرش حاشا
denials
عدم پذیرش حاشا
impassablility
غیر قابل پذیرش
rejects
عدم پذیرش چیزی
acceptability
قابلیت پذیرش پسندیدگی
rejected
عدم پذیرش چیزی
reject
عدم پذیرش چیزی
susceptible
حساس مستعد پذیرش
rejecting
عدم پذیرش چیزی
receptee
افراد مورد پذیرش
take a back seat
<idiom>
پذیرش پستترین مقام
hire out
<idiom>
پذیرش برای شغل
college admission tests
آزمونهای پذیرش دانشجو
readiness to accept
آمادگی برای پذیرش
bankable
قابل پذیرش در بانک
application study
بررسی پذیرش اماد
susceptive
پذیرنده اماده پذیرش
keyboard send receive
صفحه کلید ارسال- پذیرش
reception
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
market acceptance
پذیرش کالا توسط بازار
sensate
اماده پذیرش حس احساس کردن
ksr
کلمه کلیدی ارسال-پذیرش
taking of evidence
پذیرش سند و گواهی
[حقوق]
hearing of evidence
پذیرش سند و گواهی
[حقوق]
declaration of intention
افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
take one's own medicine
<idiom>
پذیرش محاکمه بدون شکایت
americanization
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
acceptance sampling
پذیرش کالاپس از نمونه برداری
receptions
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
throw up one's hands
<idiom>
توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
freeload
<idiom>
پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
write off
<idiom>
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
to refuse somebody admittance to something
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
interactive
برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
accepts
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accept
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepting
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
to go down
[in a particular way]
with somebody
برای کسی
[به سبک ویژه ای]
قابل پذیرش بودن
legal
عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
focused
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focuses
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focus
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussed
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focusses
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
focussing
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
mediums
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
form utility
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
medium
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
Hard architecture
[ساختمان محکم، غیر شخصی و بدون پنجره که معمولا زندان ها و بیمارستان های روانی به این سبک ساخته می شده است.]
campus environment
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
dos
نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است
framing error
خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
AT command set
حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
direct admission
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
acceptance sampling
نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
infirmaries
درمانگاه یا بیمارستان کوچک درمانگاه
infirmary
درمانگاه یا بیمارستان کوچک درمانگاه
parity
نشانگری که نشان میدهد آیا داده بررسی پذیرش شده است یا نه یا اینکه داده پیرستی زوج یا فرد دارد
newest
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new-
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
induction station
دفتر استخدام دفتر پذیرش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com