Dictiornary-Farsi | پذیرش پستترین مقام | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
take a back seat <idiom>	پذیرش پستترین مقام


Other Matches

plate milling stand	مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
embassage	مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
admission	پذیرش
receptions	پذیرش
induction	پذیرش
inductions	پذیرش
adoption	پذیرش
assent	پذیرش
assented	پذیرش
assenting	پذیرش
assents	پذیرش
acceptance limit	حد پذیرش
acceptation	پذیرش
admittance	پذیرش
acceptances	پذیرش
patients	پذیرش
patient	پذیرش
reception	پذیرش
admissions	پذیرش
acceptance	پذیرش
intakes	پذیرش
intake	پذیرش
Reception	پذیرش هتل
receptions	دریافت پذیرش
admission	پذیرش به بیمارستان
repulsion	عدم پذیرش
acceptable	قابل پذیرش
sufficiently <adv.>	قابل پذیرش
adequately [sufficiently] <adv.>	قابل پذیرش
sufficing <adj.>	قابل پذیرش
satisfactory <adj.>	قابل پذیرش
good [sufficient] <adj.>	قابل پذیرش
adequate <adj.>	قابل پذیرش
acceptable <adj.>	قابل پذیرش
reception	دریافت پذیرش
acceptance test	آزمون پذیرش
group acceptance	پذیرش گروهی
admission requirements	شرایط پذیرش
face the music <idiom>	پذیرش نسخه
cry uncle <idiom>	پذیرش شکست
tolerability	قابلیت پذیرش
imprimatur	تصویب پذیرش
induction station	مرکز پذیرش
refusing	عدم پذیرش
refuses	عدم پذیرش
magnetic susceptibility	پذیرش مغناطیسی
refused	عدم پذیرش
admission rate	میزان پذیرش
admission port	دریچه پذیرش
admission of liability	پذیرش تعهدات
refuse	عدم پذیرش
social acceptance	پذیرش اجتماعی
rejection	عدم پذیرش
receptionist	متصدی پذیرش
acceptance of offer	پذیرش پیشنهاد
selective admission	پذیرش انتخابی
receptivity	قدرت پذیرش
sufficient <adj.>	قابل پذیرش
susceptive	پذیرنده اماده پذیرش
readiness to accept	آمادگی برای پذیرش
receptee	افراد مورد پذیرش
acceptability	قابلیت پذیرش پسندیدگی
application study	بررسی پذیرش اماد
rejected	عدم پذیرش چیزی
rejecting	عدم پذیرش چیزی
rejects	عدم پذیرش چیزی
impassablility	غیر قابل پذیرش
hire out <idiom>	پذیرش برای شغل
bankable	قابل پذیرش در بانک
college admission tests	آزمونهای پذیرش دانشجو
reject	عدم پذیرش چیزی
susceptible	حساس مستعد پذیرش
receives	پذیرش داده از یک خط ارتباطی
receive	پذیرش داده از یک خط ارتباطی
denial	عدم پذیرش حاشا
denials	عدم پذیرش حاشا
take one's own medicine <idiom>	پذیرش محاکمه بدون شکایت
keyboard send receive	صفحه کلید ارسال- پذیرش
receptions	قدرت پذیرش پذیرایی کردن
acceptance sampling	پذیرش کالاپس از نمونه برداری
reception	قدرت پذیرش پذیرایی کردن
taking of evidence	پذیرش سند و گواهی [حقوق]
hearing of evidence	پذیرش سند و گواهی [حقوق]
americanization	پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
declaration of intention	افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
sensate	اماده پذیرش حس احساس کردن
market acceptance	پذیرش کالا توسط بازار
emergency admission	پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
ksr	کلمه کلیدی ارسال-پذیرش
freeload <idiom>	پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
to refuse somebody admittance to something	پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
throw up one's hands <idiom>	توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
write off <idiom>	پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
accepting	سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accept	سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
interactive	برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
accepts	سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
to go down [in a particular way] with somebody	برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
legal	عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
focuses	پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
reception station	پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
focus	پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focused	پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussing	پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focusses	پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussed	پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
mediums	رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
medium	رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
form utility	در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
dos	نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است
stature	مقام
pank	مقام
offices	مقام
pews	مقام
pew	مقام
stages	مقام
stage	مقام
equipotential	هم مقام
eminency	مقام
office	مقام
foothole	مقام
opposite number	هم مقام
rete	مقام
authority	مقام
paripassu	هم مقام
standing	مقام
connection	مقام
place	مقام
places	مقام
placing	مقام
stand	مقام
settings	مقام
function	مقام
functioned	مقام
functions	مقام
setting	مقام
connexions	مقام
positioned	مقام
eminence	مقام
status	مقام
position	مقام
places	مقام رتبه
attorneyship	مقام وکالت
devil may care	بی توجه به مقام
khediviate	مقام خدیو
bishopric	مقام اسقفی
khedivate	مقام خدیو
baronage	مقام بارونی
knight errantry	مقام سلحشوری
deplume	از مقام انداختن
locumtenens	قائم مقام
kingship	مقام سلطنت
duumvir	شریک مقام
place	مقام رتبه
stationed	مقام مستقرکردن
colonelcy	مقام سرهنگی
placing	مقام رتبه
directorate	مقام مدیریت
first water	بالاترین مقام
directorates	مقام مدیریت
commandery	مقام فرماندهی
placer	مقام دار
in power	صاحب مقام
station	مقام مستقرکردن
kaiserdom	مقام قیصر
doctors of eminence	پزشکان پر مقام
reinstatement	تثبیت در مقام
titles	اسم مقام
papacy	مقام پاپی
A musical tone .	مقام ( درموسیقی )
status symbols	علامت مقام
office-holders	صاحب مقام
title	اسم مقام
state	مقام ورتبه
state-	مقام ورتبه
stated	مقام ورتبه
states	مقام ورتبه
stating	مقام ورتبه
status symbol	علامت مقام
office-holder	صاحب مقام
high-class	والا مقام
professoriat	مقام استادی
priorate	مقام اسبق
prelacy	مقام اسقفی
papal dignity	مقام پاپ
oldman	مقام فرماندهی
officeholder	شاغل مقام
men of position	صاحبان مقام
mastership	مقام استادی
surrogates	قائم مقام
roll stand	مقام نورد
wardenship	مقام ریاست
viziership	مقام وزارت
vizierate	مقام وزارت
viscounty	مقام ویکنت
subsitute	قائم مقام
surrogate	قائم مقام
shrievalty	مقام ومنصب
senatorship	مقام سناتوری
see of rome	مقام پاپ