English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
stubby پراز کنده درخت
Other Matches
stumpy پر از کنده درخت
stumps کنده درخت
stump کنده درخت
trunk کنده درخت
trunks کنده درخت
stumping کنده درخت
stumped کنده درخت
sawlog کنده درخت مناسب اره کردن
saw yer درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
logs گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
fraught with پراز
erroneous پراز غلط
venose پراز رگ و ورید
stressful پراز پریشانی
spinous پراز خار
waxy پراز موم
to be fraught [with] پراز ... بودن
insidious پراز توط ئه
gamy پراز شکار
rubbishing پراز اشغال یا کثا فت
stomachy پراز باد غرور
the streets are very muddy خیابانها پراز گل است
maggoty پراز کرم حشره
rootery توده ریشه وکنده درخت درباغها که درخت روی ان میکارند
The ball is full of air. توپ پراز باد است
commas over the page صفحه را پراز نشان کاماکرد
ceiba درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
papaw درخت پاپااو یا درخت نخل امریکای جنوبی
snagged پراز ته شاخه دارای برامدگیهای ناصاف
clip joint <idiom> شغل سطح پایینی که پراز کلاهبرداری باشد
water bed تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
fuliginous وابسته به بخارات مضر بدن پراز دوده
underbrush درخت کوچک روینده درزیر درخت
inflate پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflating پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflates پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
bran pie فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
myrica درخت شیشعان درخت موم
gambir درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
gambier درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
Cypress design طرح درخت سرو [سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
stocked کنده
blocks کنده
log کنده
stock کنده
stub کنده
timber کنده
dugout dewelling کنده
chump کنده
chumps کنده
stubs کنده
knockstone کنده
stubbing کنده
stubbed کنده
blocked کنده
blocs کنده
chunks کنده
bilboes کنده
anvil stock کنده
clog : کنده
graven کنده
clogged : کنده
block کنده
clogs : کنده
block aead سر کنده
chunk کنده
pulled کنده
bloc کنده
logs کنده
graving کنده کاری
peeled پوست کنده
frankly رک وپوست کنده
dugouts کنده شده
glyptics کنده کاری
dugout کنده شده
entry block کنده مدخل
picked پوست کنده
log کنده چوب
carver کنده کار
blockette کنده کوچک
block size اندازه کنده
control block کنده کنترل
block length درازای کنده
deblock شکستن کنده
near leg pickup and turnover نوعی کنده رو
aboveboard پوست کنده
grits جوپوست کنده
deblocking کنده شکنی
engravers کنده کار
engraver کنده کار
block mark نشان کنده
olympic lift کنده یک چاک
leg lift and side roll کنده سرانبون
leg pickup کنده کشی
rear crotch and near arm نوعی کنده رو
wooden anvil stock کنده چوب
building blocks بنا کنده
building blocks کنده ساخت
building block بنا کنده
building block کنده ساخت
plummer block کنده شفت
logrolling کنده غلتانی
near leg and craddle کنده گوسفندانداز
plummer block کنده محور
inside sarma انواع کنده رو
hulled پوست کنده
husked پوست کنده
in plain english پوست کنده
in intaglio بشکل کنده
unstuck کنده شده
ingraving کنده کاری
logs کنده چوب
break ground لنگر از زمین کنده شد
trunks الوار کنده چوب
trunk الوار کنده چوب
chalcographer کنده کاری روی مس
rock hewn از کوه کنده شده
plain ساده پوست کنده
plainer ساده پوست کنده
logged از کنده پاک شده
make no bones about something <idiom> رک و پوست کنده گفتن
ptisan گندم پوست کنده
quarried ازکان کنده شده
carvings کنده کاری کردن
carves کنده کاری کردن
Bluntly. Without mincing words. صاف وپوست کنده
carve کنده کاری کردن
shelled almond بادام پوست کنده
record blocking کنده یی کردن مدارک
carved کنده کاری کردن
I had a very hard time ot it. دراینکار پوستم کنده شد
talk turkey <idiom> رک و پوست کنده گفتن
plainest ساده پوست کنده
plains ساده پوست کنده
blocked کنده مانع ورادع
loggats کنده کوچک دیرک
intagliated کنده کاری شده
dug in سنگر کنده شده
loggets کنده کوچک دیرک
cutting chisel اسکنه کنده کاری
groats گندم یاجوپوست کنده
flump تلوتلوخوردن کنده زدن
olympic lift and cross face کنده حصیر مال
block کنده مانع ورادع
blocks کنده مانع ورادع
chalcogrophy کنده کاری روی مس
man-to-man <idiom> مستقیم یارک وپوست کنده
as fresh as a rose <idiom> مثل هلوی پوست کنده
ivory carving کنده کاری روی عاج
it peels better بهتر پوست ان کنده میشود
zincograph روی کنده کاری شده
anchor's aweight لنگر از زمین کنده شده
The handle of the bucket has come off. دسته سطل کنده شده
stew in one's own juice <idiom> افتادن درچاهی که خود کنده
ivory carving کنده کاری روی عاج
ditched ابرو کنار راه کنده
to stub a piece از کنده یاریشه پاک کردن
point takedown with inside standing leg زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
she is a peach هلوی پوست کنده است
ditch ابرو کنار راه کنده
aweigh لنگر اززمین کنده شده
ditches ابرو کنار راه کنده
sidero graphy کنده کاری روی پولاد
My buttons mave come off. تکمه های لباسم کنده شده
groat بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
To give it straight from the shoulder. مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
plainspoken صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
router ابزار کنده کاری لیسه نجاری
near leg pickup and leg block زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
hominy grits ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
departure end نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
divot چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
glyptics کنده کاری در روی سنگهای گران بها
These oranges peel easily. این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
straight from the shoulder <idiom> راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
olympic lift بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
log :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
logs :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
dumb well چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
a corduroy road جاده باتلاقی [که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
driven well چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
hominy ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
frumenty گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
ablate کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave. اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
fishbone mine سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
backlogs کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlog کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
lithoglyptics کنده کاری روی گوهر حکاکی روی جواهر
abated [سطح سنگ تراشیده شده یا کنده شده]
flower درخت گل
tamarisk درخت گز
butt ته درخت
abat سد درخت
xyloid پر درخت
woody پر درخت
copaiba درخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com