Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (43 milliseconds)
English
Persian
inflate
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflates
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflating
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
Other Matches
screw up
زیاد بالا بردن اجاره
sky
زیاد بالا بردن توپ هوایی زدن
skies
زیاد بالا بردن توپ هوایی زدن
elate
بالا بردن محفوظ کردن
to occupy much space
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
to sit up and beg
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to beg
[of a dog holding up front paws]
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
بالا بردن
uplifts
بالا بردن
upped
بالا بردن
lifts
بالا بردن
upping
بالا بردن
ante
: بالا بردن
hoist
بالا بردن
jack up
بالا بردن
hoisted
بالا بردن
raise of loom
بالا بردن
hoists
بالا بردن
up
بالا بردن
uplift
بالا بردن
promote
بالا بردن
elevating
بالا بردن
elevates
بالا بردن
elevate
بالا بردن
promoting
بالا بردن
jack
بالا بردن
upgrade
بالا بردن
jacks
بالا بردن
upgraded
بالا بردن
lift
بالا بردن
upgrading
بالا بردن
upgrades
بالا بردن
lifted
بالا بردن
promoted
بالا بردن
rallied
بالا بردن قی مت
tweaks
بالا بردن
tweaked
بالا بردن
uprear
بالا بردن
upraise
بالا بردن
tweak
بالا بردن
rally
بالا بردن قی مت
tweaking
بالا بردن
rallies
بالا بردن قی مت
raises
بالا بردن
raise
بالا بردن
promotes
بالا بردن
easily
بردن با فاصله زیاد
hoisted
عمل بالا بردن
hoists
عمل بالا بردن
hoists
افراشتن بالا بردن
casual uplift
بالا بردن موقتی
set sail
بالا بردن بادبان
elevations
بالا بردن لوله
elevation
بالا بردن لوله
flag hoist
بالا بردن پرچم
to further sales
فروش را بالا بردن
hoisted
افراشتن بالا بردن
hoist
افراشتن بالا بردن
hoist
عمل بالا بردن
raise
بالا بردن دستمزد
raises
بالا بردن دستمزد
iodism
خو گرفتگی زیاد در بکار بردن ید
ramps
بالا بردن یاپایین اوردن
top up
بالا بردن بوم جرثقیل
high stick
بالا بردن غیرمجاز چوب
top-up
بالا بردن بوم جرثقیل
top-ups
بالا بردن بوم جرثقیل
ramp
بالا بردن یاپایین اوردن
elevation of security
بالا بردن حاشیه امنیت
bilge
بالا بردن فشار داخل خن
jigging
بالا و پایین بردن طعمه در اب
talk somebody's head off
<idiom>
سر کسی را بردن
[زیاد حرف زدن]
build-ups
بالا بردن توان رزمی نیروها
build-up
بالا بردن توان رزمی نیروها
build up
بالا بردن توان رزمی نیروها
equity financing
بالا بردن یا ایجاد سرمایه بافروش سهام
highs
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highest
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
halliard
طناب ویژه بالا و پایین بردن بادبان یاپرچم
extensive cultivation
بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
stakhnovism
افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
dapping
نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
mirror writing shadow reading
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
antilift device
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
put option
خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
place utility
استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
elvate
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
mark up
نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
customize
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customizing
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customises
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customizes
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customized
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customising
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customised
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
peripheral slots
شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
fraught with
پراز
waxy
پراز موم
venose
پراز رگ و ورید
gamy
پراز شکار
erroneous
پراز غلط
to be fraught
[with]
پراز ... بودن
stressful
پراز پریشانی
insidious
پراز توط ئه
spinous
پراز خار
maggoty
پراز کرم حشره
rubbishing
پراز اشغال یا کثا فت
stomachy
پراز باد غرور
stubby
پراز کنده درخت
the streets are very muddy
خیابانها پراز گل است
commas over the page
صفحه را پراز نشان کاماکرد
The ball is full of air.
توپ پراز باد است
snagged
پراز ته شاخه دارای برامدگیهای ناصاف
fuliginous
وابسته به بخارات مضر بدن پراز دوده
clip joint
<idiom>
شغل سطح پایینی که پراز کلاهبرداری باشد
water bed
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
bran pie
فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
frequent
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequented
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequents
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
neutralizing
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
uncreate
نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
commission
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
overspend
زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
overload
زیاد پر کردن
heightened
زیاد کردن
propagate
زیاد کردن
increases
زیاد کردن
intensification
زیاد کردن
heighten
زیاد کردن
propagates
زیاد کردن
propagated
زیاد کردن
increase
زیاد کردن
heightening
زیاد کردن
to run rup
زیاد کردن
overloaded
زیاد پر کردن
heightens
زیاد کردن
grnish
زیاد کردن
overstock
زیاد پر کردن
add
زیاد کردن
propagating
زیاد کردن
increased
زیاد کردن
overloads
زیاد پر کردن
take off
بردن کم کردن
propagating
زیاد کردن پروردن
overheat
زیاد گرم کردن
adds
زیاد کردن برد
overheated
زیاد گرم کردن
overheats
زیاد گرم کردن
to overstrain oneself
تقلای زیاد کردن
propagates
زیاد کردن پروردن
to overwork oneself
زیاد کار کردن
overrating
زیاد براورد کردن
ransacks
زیاد کاوش کردن
overloaded
زیاد بار کردن
superheat
گرم کردن زیاد
overloads
زیاد بار کردن
overrated
زیاد براورد کردن
overpress
زیاد پافشاری کردن در
propagate
زیاد کردن پروردن
overrates
زیاد براورد کردن
overwork
کار زیاد کردن
overrate
زیاد براورد کردن
propagated
زیاد کردن پروردن
ransack
زیاد کاوش کردن
ransacked
زیاد کاوش کردن
ransacking
زیاد کاوش کردن
overload
زیاد بار کردن
overworked
کار زیاد کردن
overestimating
زیاد براورد کردن
overestimates
زیاد براورد کردن
overestimated
زیاد براورد کردن
overestimate
زیاد براورد کردن
expanded , capacity
زیاد کردن گنجایش
overcharging
زیاد حساب کردن
make much of
استفاده زیاد کردن از
overcharges
زیاد حساب کردن
add
زیاد کردن برد
raises
پروراندن زیاد کردن
strain
کوشش زیاد کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com