English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 54 (5 milliseconds)
English Persian
partial variance پراکنش سهمی
Other Matches
parabolic سهمی گون سهمی شکل
covariance هم پراکنش
transmittance پراکنش
transmittal پراکنش
transmittancy پراکنش
variance پراکنش
scatter diagram دیاگرام پراکنش
analysis of variance تحلیل پراکنش
error variance پراکنش خطا
heteroscedasticity ناهمگنی پراکنش
homoscedasticity همگنی پراکنش
total test variance پراکنش کل ازمون
residual variance پراکنش مازاد
specific variance پراکنش اختصاصی
unique variance پراکنش یگانه
analysis of covariance تحلیل هم پراکنش
true variance پراکنش حقیقی
between group variance پراکنش میان گروهی
common factor variance پراکنش عامل مشترک
within group variance پراکنش درون گروهی
parabola سهمی
sagittate سهمی
sagittal سهمی
styloid سهمی
parabolas سهمی
sagittal plane صفحه سهمی
partial rienforcement تقویت سهمی
parabolic arch طاق سهمی
partial correlation همبستگی سهمی
parabolic arch قوس سهمی
styloid process زائده سهمی
parabolic سهمی وار
sageittal suture درز سهمی
parabolic variation تغییرات سهمی شکل
to hold a share in a business در شرکتی سهمی داشتن
partial pressure فشار جرئی یا سهمی
nominal value قیمت اسمی سهمی
parabolic lens عدسی سهمی وار
partial regression equation معادلات رگرسیون سهمی
parabolic mirror اینه سهمی وار
sagittary سهمی وابسته به تیر اندازی
sagittal وابسته به درز سهمی جمجمه
ex. dividend سهمی که پس از پرداخت سود آن فروخته شده
portions سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
differential effects اثرتغییر شرایط استاندارد روی سهمی گلوله
portion سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
paraboloid شکل سه بعدی حاصل ازدوران یک سهمی حول محورکانونی
level point سطح دریا نقطه هم افق مسیر سهمی گلوله
trajectory shift انحراف مسیر سهمی گلوله ازمسیر استانداد بالیستیکی
trajectory scorer وسیله ارزیابی دقت و صحت مسیر سهمی گلوله
vapor pressure فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
ostensible شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com