Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
bank shot
پرتابی که به تخته بخورد
Other Matches
jet engines
موتور پرتابی
jet engine
موتور پرتابی
throwing events
رشتههای پرتابی
ballistic motion
حرکت پرتابی
chigi
ضربه پرتابی دست تکواندو
door bundle
بار پرتابی همراه با چترباز
multi board computer
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
lee board
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
stopboard
تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
boarded
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
daughter board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
golden gate
پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
board
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
boarded
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
pumpkin
پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد
pumpkins
پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد
called strick
پرتابی که از منطقه توپزن می گذرد ولی ضربه نمیخورد
straight ball
پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
chip seal
شن بخورد راه دادن
throwing
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throw
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throws
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
he is too p asto what he eats
زیاد دربندان است که چه بخورد
bank shot
ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
resurfacing
شن بخورد راه دادن بازسازی رویه
macadam blinding
خورده سنگ بخورد راه دادن
planegency
صدای خیزاب که بکرانه دریا بخورد
plywood
تخته لایی تخته چند لا
planking
تخته پوشی تخته بندی
notice board
1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
bare board
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
bank shot
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
The craps should match the curtains.
پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
sweeper
اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد
sweepers
اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد
blackguard
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
Dont let the grass grow under your feet.
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
blackguards
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
to fight to a finish
تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
chopped
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chop
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
boasts
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasted
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boast
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
duck and drake
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
ducks and drakes
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
plank
تخته تخته کردن
lofts
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
loft
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
NIC
تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
weather board
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
I´m as hungry as a horse.
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
bows
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowing
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowed
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bow
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
hungry as a hunter
<idiom>
آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
foot board
تخته کف
lumbered
تخته
gang way
تخته پل
gob
تخته کف
lumbers
تخته
boarded
تخته
gob
تخته
gobs
تخته
gobs
تخته کف
board
تخته
bottom board
تخته کف
lumbering
تخته
pleximeter
تخته دق
lumber
تخته
slab
تخته
sheet
تخته
plasterboard
گچ تخته
skidded
تخته پل
floor board
تخته کف
sheets
تخته
skids
تخته پل
skidding
تخته پل
skid
تخته پل
ledger
تخته
three ply board
تخته سه لا
gangplank
تخته پل
slabs
تخته
gangway
تخته پل
gangplanks
تخته پل
ledgers
تخته
gangways
تخته پل
plank
تخته
slated
تخته سنگ
slates
تخته سنگ
targetting
تخته هدف
targeting
تخته هدف
slate
تخته سنگ
bulletin board
تخته بولتن
shuttering
تخته بندی
seguin board
تخته سگن
shopboard
پیش تخته
plywood panel
تخته چندلا
rag stone
تخته سنگ
targetted
تخته هدف
pressboard
تخته اتو
targeted
تخته هدف
soundboard
تخته موجدصدا
pressboard
تخته فشاری
spring board
تخته شیرجه
ply wood
تخته چند لا
targets
تخته هدف
scaffold board
تخته زیر پا
bulletin boards
تخته بولتن
toeboard
پیش تخته
target
تخته هدف
scale board
تخته نازک
doubler
تخته وصله
guard plank
تخته محافظ
guideboard
تخته راهنما
ballast resistor
تخته مقاومت
backplane
تخته پشت
backboard
تخته بسکتبال
hard board
تخته فشاری
breadboard
تخته مدار
backgammon board
تخته نرد
accelerator board
تخته تسریع
roaches
تخته سنگ
bill board
تخته لنگر
bowlder
تخته سنگ
brace and counterbrace
تخته صلیبی
doubler
تخته تقویتی
drian board
تخته قطران
fascia board
تخته لب بند
fibre board
فیبر تخته
circuit board
تخته مدار
furring
تخته کوبی
fuse board
تخته فیوز
gang board
تخته پل درازوباریک
call board
تخته اعلانات
brede
تخته ورقه
roach
تخته سنگ
boulders
تخته سنگ
wainscots
تخته کوبی
logic board
تخته منطقی
scaffolds
تخته بندی
scaffold
تخته بندی
paddle board
تخته شنا
pallette
تخته شستی
planking
تخته بندی
planking
تخته پوشی
panel work
تخته کوبی
planchet
تخته سه پایه
chessboard
تخته شطرنج
chessboards
تخته شطرنج
wainscot
تخته کوبی
boulder
تخته سنگ
blackboards
تخته سیاه
blackboard
تخته سیاه
black board
تخته سیاه
how thick is the board?
تخته چقدراست
instrument board
تخته فرمان
lagvt
تخته سرپوش
lagvt
تخته چلیک
lath work
تخته کوبی
lathing
تخته بندی
planchette
تخته کوچک
starting block
تخته استارت
tablets
تخته ورقه
hawk
تخته ملات
flags
تخته سنگ
flag
تخته سنگ
panels
تخته کوبیدن
panel
تخته کوبیدن
mother board
تخته اصلی
batten
[تخته ی کف اتاق ]
calion
تخته سنگ
cliffs
تخته سنگ
cliff
تخته سنگ
hawks
تخته ملات
hawked
تخته ملات
calyon
تخته سنگ
backgammon
تخته نرد
tablet
تخته ورقه
keels
پاه تخته
keel
پاه تخته
diving board
تخته پرش
battens
تخته سقف
batten
تخته سقف
sounding boards
تخته موجدصدا
sounding board
تخته موجدصدا
diving boards
تخته پرش
knock on wood
<idiom>
بزنم به تخته
boarding
تخته کوبی
erasers
تخته پاک کن
eraser
تخته پاک کن
whiteboard
تخته سفید
slabs
تخته سنگ
slab
تخته سنگ
plying
تخته چندلا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com