English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
cripple پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
crippled پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
cripples پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
crippling پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
Other Matches
clogged ink jet nozzles اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
one plus one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one and one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
delivery groups مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
free drop پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
pentathlon مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlons مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
throwing ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throws ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
ballistics مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
throw ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckoned حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
clearance تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
overdrawn account حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
capitalized expense هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings تصفیه حساب صورت حساب
reckoning تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
command ejection پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
provisional ball گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
refire time زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
account حساب صورت حساب
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
no year oppropriation حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
deathlon مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
weapon delivery پرتاب جنگ افزار یا وسیله پرتاب جنگ افزار
automatic toss روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
time limits حد زمانی
eternity بی زمانی
eternities بی زمانی
sometime یک زمانی
temporal زمانی
time limit حد زمانی
onetime یک زمانی
monomial یک زمانی
timeline خط زمانی
synchronization هم زمانی
whilom یک زمانی
time sense حس زمانی
on <prep.> در [زمانی]
simultaneeity هم زمانی
contemporaneousness هم زمانی
synchrony هم زمانی
yore در زمانی بسیاردور
timetrend روند زمانی
timer switch کلید زمانی
unit of time واحد زمانی
discrete time با گسستگی زمانی
time yield تسلیم زمانی
times زمانی موقعی
time زمانی موقعی
mechanical time fuze ماسوره زمانی
time path مسیر زمانی
interval فاصله زمانی
vintage model الگوی زمانی
flashback وقفه زمانی
flashbacks وقفه زمانی
time frame چارچوب زمانی
time frames چارچوب زمانی
timed زمانی موقعی
continuous time با پیوستگی زمانی
time constant ثابت زمانی
time dilation پارادوکس زمانی
time disorientation گم گشتگی زمانی
time division multiplex تسهیم زمانی
time error خطای زمانی
time estimation براورد زمانی
time base مبدا زمانی
time bar محدودیت زمانی
throughput time اشتراک زمانی
spatiotemporal فضایی و زمانی
schedule برنامه زمانی
scheduled برنامه زمانی
schedules برنامه زمانی
clock paradox پارادکس زمانی
temporal maze ماز زمانی
temporal sign علامت زمانی
time fire تیر زمانی
time flutter اختلال زمانی
time jitter اختلال زمانی
time quantum ذره زمانی
time schedule برنامه زمانی
time score نمره زمانی
time division multiplexing تسهیم زمانی
time series سریهای زمانی
time slice برش زمانی
lapse فاصله زمانی
time study بررسی زمانی
time priority تقدم زمانی
time priority اولویت زمانی
lapses فاصله زمانی
time fuse ماسوره زمانی
time horizon افق زمانی
time interval فاصله زمانی
time preference ترجیح زمانی
time preference رجحان زمانی
lapsing فاصله زمانی
time preference ارجحیت زمانی
time table جدول زمانی
timeline تسلسل زمانی
pressure of time فشار زمانی
temporal جسمانی زمانی
time limit محدوده زمانی
time limit محدودیت زمانی
time pressure فشار زمانی
time yield limit حد تسلیم زمانی
in a short time در اندک زمانی
time scale مقیاس زمانی
time lags تاخیر زمانی
timetabled برنامه زمانی
timetable برنامه زمانی
timetables برنامه زمانی
timetabling برنامه زمانی
When I came in زمانی که من تو آمدم
time lags فاصله زمانی
time limits محدوده زمانی
no longer نه بیشتر [زمانی]
lagged تاخیر زمانی
time lag فاصله زمانی
time lag تاخیر زمانی
lags تاخیر زمانی
lag تاخیر زمانی
time sharing اشتراک زمانی
time limits محدودیت زمانی
no longer نه دیگر [زمانی]
time scales مقیاس زمانی
o technique تحلیل عوامل زمانی
synchronising انطباق زمانی داشتن
time lags فاصله زمانی مرده
monsoon باد وباران زمانی
time slicing برش زمانی زدن
time slicing تقسیم بندی زمانی
time series data امار سریهای زمانی
monsoons باد وباران زمانی
time division multiplexing انتقال چندتایی زمانی
high burst تیر زمانی بالا
capacitive time constant ثابت زمانی فرفیت
time fire تیراندازی با گلوله زمانی
tdm تسهیم زمانی ultiplexing
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
cross sectional data داده ها در یک مقطع زمانی
rate of time preference نرخ برتری زمانی
inductive time constant ثابت زمانی القا
time sampling نمونه گیری زمانی
cotidal دارای هم زمانی در طغیان اب
input time constant ثابت زمانی اولیه
time series analysis تحلیل سریهای زمانی
time lag فاصله زمانی مرده
low time constant ثابت زمانی کوچک
timing برنامه ریزی زمانی
serve time <idiom> زمانی رادرزندان بودن
synchronises انطباق زمانی داشتن
age hardening سخت گردانی زمانی
chronological ترتیب زمانی وقوع
chronological دارای ربط زمانی
vintage model الگوی مقطع زمانی
distributed lag توزیع فاصله زمانی
magnetic time relay رله زمانی مغناطیسی
since he was in petticoats از زمانی که بچه بود
chronologic دارای ربط زمانی
synchronised انطباق زمانی داشتن
asynchronous time division multiplexing تسهیم زمانی ناهمگام
synchronizes انطباق زمانی داشتن
synchronize انطباق زمانی داشتن
aging سخت گردانی زمانی
tossed پرتاب
pitches پرتاب
launch پرتاب
shyer پرتاب
tosses پرتاب
launched پرتاب
detrusion پرتاب
shyest پرتاب
shying پرتاب
throw پرتاب
throwing پرتاب
pitch پرتاب
toss پرتاب
launching پرتاب
launches پرتاب
shies پرتاب
jaculation پرتاب
hurled پرتاب
jetting پرتاب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com