Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 219 (13 milliseconds)
English	Persian
to overshoot oneself	پرت شدن اغراق گفتن
Search result with all words
boast	سخن اغراق امیز گفتن
boasted	سخن اغراق امیز گفتن
boasts	سخن اغراق امیز گفتن
extol	ارتقاء دادن اغراق گفتن
extolled	ارتقاء دادن اغراق گفتن
extolling	ارتقاء دادن اغراق گفتن
extols	ارتقاء دادن اغراق گفتن
overstate	اغراق گفتن در
overstated	اغراق گفتن در
overstates	اغراق گفتن در
overstating	اغراق گفتن در
hyperbolize	اغراق گفتن
to draw the long	اغراق گفتن
to draw the long bow	اغراق گفتن
to pile it on	اغراق گفتن
to throw the hatchet	اغراق گفتن
to pull	اغراق گفتن
to put it on	اغراق گفتن
Other Matches
greet	درود گفتن تبریک گفتن
greeted	درود گفتن تبریک گفتن
greets	درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a	اری گفتن بله گفتن
magnifcation	اغراق
extravaganzas	اغراق
extravaganza	اغراق
exaggeration	اغراق
overstatement	اغراق
exaggerator	اغراق گو
high-flown	با اغراق
fulsomeness	اغراق
overstatements	اغراق
hyperbolist	اغراق گو
hyperbole	اغراق
hyperbole	صنعت اغراق
draw it mild	اغراق نگو
exaggerative	اغراق امیز
exaggeratory	اغراق امیز
hyperbolic	اغراق امیز
hyperbolically	از روی اغراق
high flown	اغراق امیز
sententious	اغراق امیز
overcolour	اغراق امیزکردن
overstating	اغراق امیز کردن
overstated	اغراق امیز کردن
to take with a grain of salt	اغراق امیز دانستن
overstate	اغراق امیز کردن
exaggerates	اغراق امیز کردن
reclame	اگهی اغراق امیز
exaggerating	اغراق امیز کردن
exaggerated	مبلغ اغراق امیز
talll	بلند قد اغراق امیز
fulsome	زننده اغراق امیز
apotheoses	ستایش اغراق امیز
apotheosis	ستایش اغراق امیز
overstates	اغراق امیز کردن
highfalutin	اغراق امیز قلنبه
overstrain	اغراق امیز کردن
exaggerate	اغراق امیز کردن
sputtered	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
longbow	اغراق گویی کمان دستی
longbows	اغراق گویی کمان دستی
mythomania	جنون دروغ یا اغراق گویی
twister	کسی که اغراق میگویدیا تحریف میکند
funfair	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
hyperbolize	بدرجه اغراق امیزی بزرگ کردن
razzamatazz	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
hustle and bustle	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
carnival [American E]	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
razzmatazz	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
shivaree	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
ham	بطور اغراق امیزی عمل کردن
hoopla	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
twisters	کسی که اغراق میگویدیا تحریف میکند
bighead	عقیده اغراق امیز شخص نسبت بخودش
media circus	تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
media hype	تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
apotheosize	تکریم اغراق امیز نمودن بدرجهء خدایی پرستیدن
it is safe to say	بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
pshaw	اه گفتن
mouth	گفتن
saith	گفتن
get out	گفتن
tells	گفتن
telling-off	گفتن
tell	گفتن
bubbling	گفتن
bubbled	گفتن
mouthed	گفتن
rehearsing	گفتن
adduse	گفتن
bubble	گفتن
utter	گفتن
uttered	گفتن
utters	گفتن
rehearse	گفتن
rehearsed	گفتن
iteration	گفتن
mouths	گفتن
mouthing	گفتن
rehearses	گفتن
bubbles	گفتن
to tell a story	گفتن
say	گفتن
utterance	گفتن
relates	گفتن
says	گفتن
relate	گفتن
informs	گفتن
informing	گفتن
inform	گفتن
let out <idiom>	گفتن
to weep out	گفتن
let (someone) know <idiom>	گفتن
utterances	گفتن
viyuperate	بد گفتن
vituperate	بد گفتن
to give utterance to	گفتن
scream	ناگهانی گفتن
to talk with the tongues of angels <idiom>	تملق گفتن
To get someones goat To utter blasphemies .	کفر گفتن
To speak the truth.	حقیقت را گفتن
communing	راز دل گفتن
communes	راز دل گفتن
bullshit	مزخرف گفتن
ad-libs	فیالبداهه گفتن
commune	راز دل گفتن
to speak with a sweet tongue <idiom>	تملق گفتن
tell the truth	حقیقت را گفتن
screamed	ناگهانی گفتن
screams	ناگهانی گفتن
doxologize	ستایش گفتن
tittle-tattle	یاوه گفتن
to make a remark	سخن گفتن
come clean <idiom>	راست گفتن
confides	محرمانه گفتن
crack a joke <idiom>	جوک گفتن
confided	محرمانه گفتن
confide	محرمانه گفتن
communed	راز دل گفتن
to regurgitate	شر و ور تکراری گفتن
to trot out	شر و ور تکراری گفتن
extol	آفرین گفتن
extoll	آفرین گفتن
speaks	سخن گفتن
reviles	ناسزا گفتن
reviled	ناسزا گفتن
revile	ناسزا گفتن
to tell a joke	بذله ای گفتن
giggling	سخن گفتن
giggles	سخن گفتن
giggled	سخن گفتن
giggle	سخن گفتن
swears	ناسزا گفتن
swear	ناسزا گفتن
rejoins	در پاسخ گفتن
rejoining	در پاسخ گفتن
rejoined	در پاسخ گفتن
rejoin	در پاسخ گفتن
to tell a joke	جوکی گفتن
interjects	بطورمعترضه گفتن
ad-libbing	فیالبداهه گفتن
to bid welcome	خوشامد گفتن
panegyrize	مدح گفتن
outvoice	موثرترسخن گفتن از
outvoice	بلندترسخن گفتن از
nuncupate	زبانی گفتن
misstate	غلط گفتن
mant	با لکنت گفتن
mammer	بالکنت گفتن
macarize	خوشابحال گفتن
lay to	دروغ گفتن
lalophobia	گفتن هراسی
to sigh out	با اه وحسرت گفتن
to speak through one's nose	سخن گفتن
to spoke the t.	راست گفتن
pass a remark	سخنی گفتن
pitch a yarn	قصه گفتن
rime	شعر گفتن
to bid a	وداع گفتن
to bid a	بدرود گفتن
to bellow out	بانعره گفتن
to bellow forth	با نعره گفتن
to blunder out	جویده گفتن
to a. oneself	سخن گفتن
tallyho	اهای گفتن
take leave of	بدرود گفتن با
tack tall	گزاف گفتن
sweet talk	تملق گفتن
speak the trurh	صادقانه گفتن
speak the trurh	راست گفتن
say a word	سخن گفتن
speak	سخن گفتن
to take the floor	سخن گفتن
to talk nonsense	مهمل گفتن
adduee	گفتن افهارنمودن
saluting	تهنیت گفتن
salutes	تهنیت گفتن
saluted	تهنیت گفتن
salute	تهنیت گفتن
unreel	باز گفتن
weasels	دروغ گفتن
weasel	دروغ گفتن
to blunder out	بی فکرانه گفتن
walk out on	ترک گفتن
whiff	دروغ گفتن
twaddle	چرند گفتن
ad-lib	فیالبداهه گفتن
adulate	مدح گفتن
allegorize	مثل گفتن
unbosom	اسراردل را گفتن
to talk nonsense	چرند گفتن
to talk tall	گزاف گفتن
gnosticize	عرفان گفتن
to say a word	سخن گفتن
to tell a lie	دروغ گفتن
fabulize	افسانه گفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com